ترانزیت انرژی، گرجستان، روسیه و سیاست همسایگی اتحادیه اروپا

Print E-mail
حمید رهنورد- محمدعلی حیدری
30 آذر 1387

مقدمه

اتحادیه اروپا با بیش از چهارصد و پنجاه میلیون نفر جمعیت و به‌عنوان یکی از مراکز عمده اقتصادی و سیاسی توسعه یافته جهان، دارای علایق و منافع جهانی خاص خود است. کشورهای همسایۀ اتحادیه اروپا، به‌دلایل امنیتی، اقتصادی و سیاسی دارای اهمیت خاصی برای اتحادیه می‌باشند. این کشورها به‌لحاظ سیاسی و امنیتی از نظر اتحادیه، بایستی توسعه، ثبات و فرایند دموکراتیزه شدن‌شان مورد حمایت قرار گیرد و از نظر اقتصادی نیز دارای پیوندهای اساسی با اقتصاد اتحادیه باشند. به عبارت دیگر، این مناطق نقش پیرامونی خاصی را برای اتحادیه بازی می‌کنند. کشورهای حاشیۀ دریای مدیترانه و همچنین جمهوری‌های جدا شده از شوروی سابق، به‌ویژه اوکراین، مولداوی و سه کشور حوزه قفقاز، در چنین موقعیتی قرار دارند. سیاست همسایگی اتحادیه اروپا در خصوص گرجستان نیز بایستی از همین منظر مورد توجه قرار گیرد. در بین جمهوری‌های قفقاز، گرجستان دارای موقعیت ژئواستراتژیک و اکونومیک بوده و به جهت جدیت در انجام اصلاحات دموکراتیک، آزادسازی اقتصادی، تلاش برای هماهنگی و عضویت در ناتو و حتی اتحادیه اروپا، دارای موقعیت ممتازتری است. 

گرجستان آزمون مهمي براي سياست همسايگي اروپا است. كشوري كه جغرافيا، تاريخ و فرهنگ آن در بسياري از جنبه‌ها اروپايي است. نقش اين كشور به عنوان مسير ترانزيت انرژي، موقعيت نزديكش به روسيه و منازعات پیچیدۀ بین آنها اهميت استراتژيك خاصی به این کشور داده است. دولت فعلي گرجستان خود را نسبت به دموكراسي و اصلاحات متعهد مي‌داند و اراده فزاینده‌ای در راستای اینکه بخشي از باشگاه اروپايي باشد، نشان داده است. اما به‌دلیل ملاحظات و محدودیت‌های داخلی و خارجی موجود در پذیرش عضویت گرجستان در اتحادیه اروپا، در شرایط فعلی به‌جای مطرح کردن مذاکرات دسترسی به عضویت، سیاست همسایگی اروپا به‌عنوان راهی میانبر برای همگرایی کشورهایی مانند گرجستان با اتحادیه اروپا طراحی شده است؛ که این سیاست در بردارنده منافع و ملاحظات خاص اتحادیه اروپا از یک سو و تامین کننده منافع همگرایی کشورهای همسایه با اتحادیه اروپا از جمله گرجستان از سوی دیگر می‌باشد. صرف نظر از اینکه کشوری مانند گرجستان و حتی اوکراین مصرانه درخواست شروع مذاکرات عضویت در اتحادیه اروپا را مطرح می‌کنند.

با توجه به همسایگی آذربایجان و ارمنستان با ایران و منافع و علایقی که ایران به این منطقه دارد،  در آینده روابط ایران با این منطقه نیز به‌واسطه موضوعاتی مانند امنیت، انرژی، حمل و نقل و ارتباطات تحت تاثیر قرار می‌گیرد. به همین جهت موضوع این مقاله برای خواننده ایرانی می‌تواند دارای اهمیت بیشتری باشد. سوال اصلی این گزارش عبارت است از چالش‌های سیاست همسایگی اتحادیه اروپا در گرجستان و با تمرکز بر سیاست انرژی. در همین راستا مفروض این تحقیق سیاست انرژی اتحادیه اروپا، به‌ویژه طرح و پروژه ناباکو، برای انتقال منابع گاز از حوزه خزر و خاورمیانه به اروپا و در راستای از بین بردن انحصار روسیه در تامین گاز مصرفی اتحادیه اروپا است.

بخش اول: چالش امنیتی میان گرجستان و روسیه

افزايش تنش‌ها میان روسيه و گرجستان در سال‌هاي 2006، 2007 و سال جاری میلادی، ناشي از جنگ تجاري روسيه عليه گرجستان و اتهامات متقابل دولت گرجستان مبنی‌بر دخالت روسيه در امور داخلي گرجستان مي‌باشد. دولت روسيه براي تحت فشار قرار دادن تفليس، صادرات محصولات گرجي به بازار روسيه، به‌ويژه شراب را ممنوع اعلام كرد. متقابلاً دولت گرجستان علاوه بر انتقاد از روسيه به جهت حمايت از جمهوري‌هاي تجزيه طلب اوستياي جنوبي و آبخازيا، چندين تن از افسران روسي مستقر در گرجستان را به‌عنوان جاسوس دستگير كرد و نهايتاً آنها را از گرجستان اخراج كرد. این تنش‌ها در سال‌های اخیر باعث درگیری در آگوست 2008 میان روسیه و گرجستان شد. این درگیری‌ها با حمله گرجستان به اوستیای جنوبی و عکس‌العمل روسیه آغاز شد و نشان داد که تضاد منافع و رویارویی غرب با روسیه در این منطقه همچنان ادامه خواهد یافت و هرکدام از طرفین با ابزارهای در دسترس خویش تلاش خواهند کرد تا حوزه نفوذ خود را گسترش داده و حوزه نفوذ رقیب را محدود نمایند؛ به‌عبارت دیگر بازی در قفقاز جنوبی به‌جای وضعیت برد-برد که معمولاً می‌تواند مسالمت‌آمیز مدیریت گردد، به وضعیت برد و باخت یا با حاصل جمع جبری صفر منجر شده است. تنبیه گرجستان از سوی روسیه و متقابلاً تهدید آمریکا به اخراج روسیه از گروه هشت، تیرگی روابط میان ناتو و روسیه و اعلام همبستگی اتحادیه اروپا و آمریکا با گرجستان، عملاً نشان داد که این حوزه استراتژیک به لحاظ امنیت عرضه انرژی به غرب و دسترسی به منابع انرژی حوزه دریای خزر و حتی در چشم‌انداز وسیع‌تر رقابت با چین، برای غرب از اهمیت حیاتی برخوردار است. همان‌گونه که روسیه نیز تلاش می‌کند با مقاومت در مقابل گسترش ناتو، حداقل بخشی از نفوذ سابق خود را در منطقه حفظ کند. در حقیقت درگیری‌های اخیر در اوستیای جنوبی و عکس‌العمل طرفین نسبت به آن، پیچیدگی محیط سیاسی، اقتصادی و امنیتی این منطقه را از ابعاد داخلی و بین‌المللی نشان داد و به‌نظر می‌رسد با توجه به وجود نوعی از موازنه قوا میان غرب و روسیه در منطقه، وضعیت ناپایدار فعلی در آینده نزدیک همچنان ادامه خواهد داشت.

در واقع اصرار روسیه بر حفظ نیروهایش در گرجستان و حتی ارمنستان، صرفاً به‌دلیل حفظ منافع امنیتی روسیه نمی‌باشد، بلکه موضوع عبور خطوط لوله نفت و گاز از گرجستان به‌سوی اروپا و کاهش سلطه روسیه بر این کشورها، به‌دلیل کاهش نیاز آنها به واردات انرژی از روسیه، در درازمدت نفوذ سنتی روسیه در این منطقه را به حداقل رسانده و در مقابل نفوذ اتحادیه اروپا و شریک راهبردی آن یعنی آمریکا را به‌شدت افزایش خواهد داد. بنابراین، مخالفت‌های روسیه با خط لوله گازی پیشنهادی ترانس خزر و ناباکو را بایستی از همین منظر مورد ارزیابی قرار داد.

بخش دوم: تحولات سیاسی جدید در گرجستان و افزایش تنش در روابط روسیه و اتحادیه اروپا

از مهم‌ترين تحولات ماه‌هاي اخير در سياست داخلي و خارجي گرجستان، برگزاري انتخابات زودرس رياست جمهوري در 5 ژانويه 2008 در گرجستان بود، كه با پيروزي مخائيل ساكاشويلي به پايان رسيد. در حقيقت انتخابات زودرس، تحت فشار مخالفان و تظاهرات گسترده آنان در نوامبر 2007،‌ يك سال قبل از موعد مقرر برگزار شد. دولت گرجستان مخالفان را به همكاري و هماهنگي با روسيه به‌عنوان قدرتي مداخله‌گر در گرجستان متهم كرد. البته دولت روسيه نيز علاقمند بود مخالفان ساكاشويلي برنده انتخابات گردند. هر چند اين هماهنگي منافع روسيه و مخالفين نمي‌تواند دليلي بر وابستگي صرف آنها به روسيه باشد، زيرا در هر جامعه‌اي نيروهاي مختلف اجتماعي داراي منافع و علايق متفاوتي هستند و سياست‌هاي دولت‌ها نمي‌تواند همه گروه‌هاي اجتماعي را كاملاً راضي نگه دارد. به همين جهت سياست‌هاي آزادسازي اقتصادي، مبارزه با فساد و تقويت جلب سرمايه گذاري خارجی، درخواست عضويت در ناتو و پيوستن به نهادهاي فراآتلانتيكي در ميان مردم گرجستان نارضايتي‌هايي را نیز برانگيخت و ساكاشويلي كه در انتخابات رياست جمهوري ماه‌هاي پاياني سال 2003 ، 96 درصد آراء را به‌دست آورده بود‌، در انتخابات اخير توانست صرفاً 47/53 درصد آراء را کسب کند. به‌عبارتي پس از چهار سال 43 درصد از حاميانش را از دست داد. درآمد سرانه پايين، گستردگي جمعيت زير فقر و تداوم نسبي فساد اداري به ارث رسيده از نظام كمونيستي، علي‌رغم موفقيت‌هاي اقتصادي قابل توجه دولت ساكاشويلي، بخش قابل توجه‌اي از جمعيت گرجستان را در مقابل وي قرار داده است.

به‌نظر مي‌رسد اتحاديه اروپا در راستاي سياست همسايگي، علاوه بر كمك‌هاي اقتصادي فعلي براي اجرای پروژه‌هاي اقتصادي در گرجستان، نيازمند آن است كه تعرفه‌هاي ترجيحي بيشتري به كالاهاي گرجي اختصاص داده و سرمايه گذاري بيشتري در آن كشور انجام دهد؛ زيرا حل معضلات اقتصادي براي تداوم ثبات سياسي و اصلاحات سياسي – اقتصادي در گرجستان اجتناب ناپذير است و در صورت عدم حل مشكلات اقتصادي مانند بيكاري، فقر و درآمد سرانه پايين، ممكن است ثبات مورد نظر اتحاديه اروپا در گرجستان از بين برود كه اين مسئله در راستاي سياست همسايگي اروپا نیست. به همين جهت پيروزي طرفداران غرب در انتخابات 5 ژانويه 2008، فرصت مناسب ديگري براي سياست همسايگي اتحاديه اروپا است تا دموكراسي و توسعه اقتصادي فعلي در گرجستان را تشويق نموده و از بازگشت طرفداران روسيه به قدرت در تفليس جلوگيري نمايد.

لازم به ذکر است، به‌دنبال اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوري اخیر گرجستان، مخالفان رئيس جمهور به رهبري لوین گاچ چیلازه،  که 26 درصد آراء را به‌دست آورد، با ادعاي تقلب در انتخابات اقدام به تظاهرات اعتراض آميز نموده و خواستار بازشماري آراء شدند، كه اين اقدامات مي‌توانست بي‌ثباتي در مسير خطوط لوله انرژي به‌سوي اتحاديه اروپا را ايجاد كند. به همين لحاظ تحولات جاري در گرجستان از سوي اتحاديه اروپا، آمريكا و روسيه و حتي كشورهاي همسايه گرجستان با حساسيت تعقيب مي‌شود. پيروزي ساكاشويلي و تداوم اصلاحات دموكراتيك در گرجستان، هم راستا با سياست همسايگي اتحاديه اروپا قرار دارد و مورد حمايت اتحاديه است. همچنين ناظران سازمان امنيت و همكاري اروپا اين انتخابات را گامي مثبت در راستاي دموكراسي تلقي كردند. هرچند اين به معناي تائيد كامل نحوه برگزاري انتخابات نيست، اما نبایستی این گونه فرض نمود که نتیجه این انتخابات تضمین دراز مدتی برای تداوم ثبات در گرجستان می‌باشد.

اين تحولات همزمان با تنش‌هايي بود كه در سياست خارجي گرجستان و روسيه در جريان بود و به اخراج متقابل ديپلمات‌هاي روسي و گرجي منجر شد. هرچند انتخابات اخير رياست جمهوري در گرجستان با پيروزي ساكاشويلي خاتمه يافت، اما دولت ساكاشويلي مجدداً مخالفان را به‌عنوان عوامل طرفدار روسيه مورد خطاب قرار داد. ممكن است اين ادعا بهره‌اي كامل از واقعيت نداشته باشد، اما مهم‌تر از آن نشانگر كشاكش دروني ميان گرايش روسي و غربي در سياست‌هاي داخلي و خارجي گرجستان است که در جنگ اخیر، این مهم بیشتر مشهود شده است. در ادامه رقابت روسیه، اتحادیه اروپا و آمریکا در منطقه و بالکان، و به‌دنبال اعلام استقلال کوزوو در ١٧ فوریه ٢٠٠٨، با حمایت قاطع آمریکا و اتحادیه اروپا، نارضایتی روسیه و صربستان را به‌عنوان متحد استراتژیک روسیه در بالکان به‌دنبال داشت، روسیه متقابلا با حمایت بیشتر از افزایش مناسبات بین دو منطقه تجزیه طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی، به حرکت غرب در بالکان (کوزوو) عکس العمل نشان داد و در آوریل ٢٠٠٨ اعلام کرد که نهادهای اداری روسیه بیش از پیش در این منطقه نمایندگی‌هایی ایجاد خواهند کرد و با توجه به حضور اتباع روسیه در این مناطق و از جهت حمایت از آنها در مقابل تهدیدات نظامی گرجستان، شمار سربازان روسی مستقر در مرزهای گرجستان، اوستیای جنوبی و آبخازیا که به‌عنوان نیروهای حافظ صلح در این مرزها حضور دارند را افزایش خواهد داد. در ادامه این سیاست‌ها و با توجه به جنگ اخیر که منجر به اعلام استقلال این دو منطقه از سوی روسیه شد، بر پیچیدگی‌های حل این منازعات به بن‌بست رسیده افزوده شده است. این اقدامات روسیه با واکنش شدید گرجستان، اتحادیه اروپا و آمریکا و اعزام ناوهای جنگی آمریکا و ناتو به دریای سیاه روبه‌رو شده است.

بخش سوم: تحولات جدید در منطقه قفقاز با تمرکز بر مسئله انرژی

تحول ديگری كه با سياست همسايگي اروپا در ارتباط تنگاتنگ است، به بهره‌برداري رسيدن و افتتاح خط لوله گازي باكو – تفليس – ارز روم  در سال 2007 مي‌باشد. اين خط لوله گازي در مسير موازي با خط لوله نفتي باكو – تفليس – جيحان  قرار دارد و اولين خط لوله گازي است كه گاز حوزه درياي خزر را از طريق گرجستان و تركيه به بازار اروپا منتقل مي‌كند. اهميت اين خط لوله براي اتحاديه اروپا از آن روست كه براي تنوع بخشيدن به عرضة انرژي به اروپا و همچنين ممانعت از شكل‌گيري هژموني شركت گاز پروم روسيه بر بازار گاز اروپا، مي‌تواند نقطه آغازي باشد.  درهمين راستا اين خط لوله كه ظرفيت آن 6/7 ميليارد مترمكعب در سال است، در نیمه دوم سال 2007 به بهره برداری رسید که از نظر ریچارد پگ،  يكي از مقامات بريتيش پتروليوم (مجري پروژه مذكور)، ظرفيت اين خط لوله مي‌تواند در فاز دوم تا بيست ميليارد مترمكعب در سال افزايش يابد.

براي تامين انرژي اروپا خط لوله پيشنهادي ترانس خزر  از سوي آمريكا و اتحاديه اروپا پي‌گيري مي‌شود كه براساس آن قرار است گاز كشورهاي آسياي مركزي از زير بستر درياي خزر و از طريق آذربايجان – گرجستان – تركيه به اروپا و غرب منتقل شود. معاون وزير خارجه آمريكا، ماتئو بریزا  به هنگام ديدار از آذربايجان در اوايل ژوئن 2007، تاكيد كرد انتقال گاز طبيعي از تركمنستان به بازارهاي اروپايي از مسير خط لوله ترانس خزر50 درصد ارزانتر از مسير پيشنهادي تركمنستان – قزاقستان – روسيه خواهد بود. او معتقد است که تحقق پروژه ترانس خزر باعث تنوع عرضه و كنترل قيمت‌ها، افزایش امنيت انرژي اروپا و مانع انحصار روسيه بر بازار انرژي اتحاديه اروپا خواهد بود. اهميت اين خط لوله در رقابت قدرت‌هاي بزرگ از جمله اتحاديه اروپا، براي دسترسي به منابع انرژي درياي خزر، در سال 2007 با امضاء قرارداد انتقال گاز تركمنستان و قزاقستان از طريق خط لوله‌اي درامتداد درياي خزر به روسيه، در ماه مي 2007 از سوي پوتين، نظر بايف و بردي محمد اف مجددا موردتاكيد قرار گرفت. هرچند بردي محمد اف، رئيس جمهور تركمنستان يادآور شد که امضای اين توافقنامه باعث لغو شدن پروژه خط لوله ترانس خزر نخواهد شد، زيرا كشورهاي آسياي مركزي نيز به‌دنبال تنوع خطوط لوله براي صادرات نفت و گاز و عدم وابستگی به یک کشور می‌باشند.

این موضوع با منافع ایران و موقعيت ژئواكونوميك آن نيز در ارتباط قرار دارد. آمريكا و اتحاديه اروپا، با توجه به روابط تنش آلودشان با ايران، علاقه‌اي به عبور خطوط لوله نفت و گاز حوزه درياي خزر از ايران ندارند. موقعيت تزانزيتي گرجستان،‌ تنش‌هاي موجود ميان ايران، اتحاديه اروپا و آمريكا، باعث افزايش اهميت گرجستان براي غرب شده است. پروژة خط لوله گازي ناباكو نيز كه قرار است گاز حوزه درياي خزر و ايران و حتی بعضی از کشورهای خاورمیانه را به كشورهاي تركيه، بلغارستان، روماني، مجارستان، اتريش و سپس به غرب اروپا برساند، از تنش‌هاي ايران با غرب دور نمانده است. برخي از كشورهاي مجري پروژه ناباكو خواهان تكيه صرف به گاز حوزه درياي خزر براي اجراء آن مي‌باشند، امّا برخي ديگر با توجه به حجم انبوه ذخاير گاز ايران به‌عنوان دومين كشور دارنده ذخایر جهاني، همزمان استفاده از گاز ايران و حوزه خزر را براي تأمين گاز خط لوله ناباكو مورد تاكيد قرار مي‌دهند. به هر حال ايران هم به‌عنوان دارنده ذخاير انرژي و هم با توجه به موقعيت ژئواستراتژيك و ژئواکونوميك خود، مي‌تواند نقش فعال‌تري در آينده بازار انرژي اروپا بازي كند و يكي از رقباي جدي گاز پروم در اروپا باشد.  در این راستا و در تحولی جدید، علاوه بر پنج شریک اولیه مجری طرح ناباکو، در چهارم فوریه 2008، طی مراسمی رسمی در وین با حضور پنج شریک اولیه و وزیر منابع طبیعی و انرژی ترکیه، حیلمی گولر،  شرکت گاز طبیعی آلمان نیز رسماً به طرح ناباکو پیوست؛  که این تحول، اهمیت این طرح را که تا اروپای غربی امتداد خواهد یافت، بیش از پیش افزایش می‌دهد. قابل ملاحظه است که چند روز پس از این مراسم، در دیدار روسای جمهور فرانسه و رومانی، شرکت ملی فرانسه نیز علاقه‌مندی خود را برای پیوستن به طرح مذکور ابراز داشته است.

جمع بندی و نتیجه گیری

از منظر کلی و تاریخی، رقابت روسیه با غرب در بالکان، قفقاز و آسیای مرکزی،که در قرن نوزده به بازی بزرگ معروف شده بود، پس از فروپاشی نیز به‌نحو دیگری ادامه یافته است و روسیه برای کاهش سرعت نفوذ غرب در این مناطق، به‌ویژه در گرجستان، از مناطق تجزیه طلب به‌عنوان ابزاری برای کاستن روند حرکت گرجستان به‌سوی غرب و به‌ویژه عضویت در ناتو که در اجلاس مارس در رومانی مورد بحث سران ناتو قرار گرفت، استفاده می‌کند. در همین راستا، سازمان همکاری شانگهای، که ایران نیز به‌عنوان عضو ناظر در آن حضور دارد، را می‌توان به‌عنوان سازمانی جهت کاهش نفوذ غرب در آسیای مرکزی و حوزه دریای خزر تحلیل کرد. رقابت بر سر احداث خطوط لوله انرژی از سوی چین به‌سوی شرق در آسیای مرکزی، تلاش روسیه برای احداث این خطوط از طریق روسیه به غرب و تلاش اتحادیه اروپا و آمریکا برای کمرنگ کردن نفوذ روسیه و چین در این حوزه‌ها، بایستی از چشم‌انداز کشاکشهای ژئوپلتیک و ژئواکونومیک قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای مورد توجه قرار گیرد. به‌طوریکه حمله روسیه به گرجستان و متقابلاً تهدید آمریکا به اخراج روسیه از گروه هشت و تیرگی روابط میان ناتو و روسیه و اعلام همبستگی اتحادیه اروپا و آمریکا با گرجستان، عملاً نشان داد که این حوزه استراتژیک به لحاظ امنیت عرضه انرژی به غرب و دسترسی به منابع انرژی حوزه دریای خزر و حتی در چشم‌انداز وسیع‌تر رقابت با چین برای غرب از اهمیت حیاتی برخوردار است. همان‌طور که اشاره گردید روسیه درصدد است که با مقاومت در مقابل گسترش ناتو حداقل بخشی از نفوذ سابق خود را در منطقه حفظ نماید. به‌طوریکه درگیری‌های اخیر در اوستیای جنوبی و عکس‌العمل‌های طرفین، پیچیدگی محیط سیاسی، اقتصادی و امنیتی این منطقه را از ابعاد داخلی و بین‌المللی نشان داد و به‌نظر می‌رسد با توجه به وجود نوعی موازنه قوا میان غرب و روسیه در منطقه، وضعیت ناپایدار فعلی در آینده نزدیک همچنان ادامه خواهد داشت. لذا با این چشم انداز اجمالی از رقابت‌های موجود در منطقه، تمرکز و توجه بیشتر برای تاثیر گذاری ایران بر این تحولات، در راستای منافع خویش، در بردارنده منافع ملی درازمدت ایران خواهد بود.