خلاصه

تحولات جدید در عراق و شکل‌گیری ساخت جدیدی از قدرت و سیاست در این کشور، چشم‌انداز نظام‌های سیاسی – امنیتی، مذهبی، قومی و اقتصادی و همچنین نقش بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در منطقه خاورمیانه و به خصوص منطقه خلیج فارس را تغییر داده است. بحران عراق دارای سه بعد است: نخست، بعد داخلی، که بر اساس آن مبارزه گروه‌های سیاسی و قومی داخلی برای تقسیم قدرت و باز تعریف نقش‌ها در یک نظم جدید و انتقالی، علی‌رغم گذشت بیش از 5 سال از آغاز این بحران در سال 2003، همچنان ادامه دارد؛ دوم، بعد منطقه‌ای، که بیش از هر چیز به آثار تحولات قدرت و سیاست در عراق بر محیط منطقه‌ای و به دنبال آن نقش همسایگان و بازیگران منطقه‌ای مربوط می‌شود. از این لحاظ، حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای همچون آمریکا در عراق و تلاش آن در جهت شکل‌دهی یک نظم جدید براساس منافع ملی آمریکا، همچون تأسیس پایگاه‌های نظامی و حضور دراز مدت و حمایت از نخبگان طرفدار آمریکا در ساختار قدرت عراق، با منافع و امنیت ملی همسایگان عراق به خصوص ایران و سوریه در تضاد است؛ امری که به طور طبیعی بر سوء تفاهمات و تداوم بحران عراق می‌افزاید. سوم، بعد بین‌المللی بحران عراق است که به نوعی به امنیت بین‌الملل و نقش نهادها و سازمان‌های بین‌المللی مربوط می‌شود. با بروز حوادث 11 سپتامبر و به دنبال آن بروز بحران‌های منطقه‌ای همچون افغانستان، عراق و لبنان (بعد از سال 2006)، مسایل سیاست و امنیت در خاورمیانه به نوعی با مسایل سیاست جهانی ارتباط تنگاتنگی پیدا کرده است. این امر بیش از هر چیز به تغییر ماهیت تهدیدات امنیتی در خاورمیانه برمی‌گردد که به جای رقابت‌های سنتی و نظامی میان دولت‌ها بیشتر بر تهدیدات مربوط به امنیت بشری، تقاضاهای سیاسی – اجتماعی توده‌ها، درگیری‌های قومی – مذهبی و به طور کلی تهدیدات مربوط به روند انتقال و ساخت داخلی قدرت، متمرکز گردیده است؛ تهدیداتی که حل آنها بیشتر نیازمند همکاری‌های نزدیک بین‌المللی و منطقه‌ای هستند.

از سوی دیگر، شکل‌گیری عراق جدید با ماهیت متفاوتی از قدرت و سیاست، موضوعی حائز اهمیت از لحاظ منافع و امنیت ملی ایران است. این امر نه تنها در سطح روابط دو جانبه و ملی، بلکه در سطح منطقه‌ای و روابط با جهان عرب، و در سطح بین‌الملل و روابط با آمریکا، برای ایران بسیار مهم است. از آغاز بحران در طول 5 سال گذشته، هر چند سیاست خارجی ایران با توجه به تحولات منطقه‌ای و نقش بازیگران فرامنطقه‌ای با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده، اما به درستی با تأکید بر حفظ تمامیت ارضی عراق، حمایت از ایجاد ثبات و امنیت و شکل‌گیری یک حکومت فراگیر و مبتنی بر رأی اکثریت، با واقع‌گرایی سعی در حمایت از روند انتقال عراق جدید داشته است. همچنین سیاست خارجی ایران با رویکردی استراتژیک با بهره‌گیری از فرصت پدید آمده سعی در ایجاد یک ائتلاف استراتژیک با عراق جدید در مرحله اول و اتصال مسایل عراق به نظام سیاسی – امنیتی خلیج فارس در مرحله دوم داشته است. با ورود عنصر شیعی در ساخت قدرت و سیاست عراق و تأثیرات منطقه‌ای آن، همراه با بازتعریف نقش بازیگران منطقه‌ای همچون ایران و عراق، ضرورت شکل‌گیری یک نظام سیاسی – امنیتی جدید در منطقه خلیج فارس مبتنی بر نظام «امنیت منطقه‌ای» امری اجتناب‌ناپذیر شده است.

این کتاب سعی در تجزیه و تحلیل تغییرات ساخت قدرت و سیاست در عراق و تأثیرات آن در ساختار ژئوپلیتیک و نظام سیاسی- امنیتی خلیج فارس و همچنین نقش بازیگران مهم فرامنطقه‌ای همچون آمریکا در این فرآیند دارد.

سؤالات اصلی در این کتاب عبارتند از:

• تغییرات جدید ژئوپلیتیک ناشی از بروز بحران‌های منطقه‌ای در خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر کدامند؟

• تأثیرات تحولات جدید قدرت و سیاست در عراق جدید بر منطقه خاورمیانه و خلیج فارس چیست؟

• چالش‌ها و فرصت‌های عراق جدید برای منافع و امنیت ملی ایران کدامند؟

• جایگاه عنصر شیعی در روابط ایران و عراق جدید چیست؟

• زمینه‌های ظهور نقش منطقه‌ای ایران، اهداف، استراتژی‌ها و نگاه بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در این زمینه کدامند؟

•جایگاه عراق جدید در مناسبات ایران و آمریکا چیست؟

• چارچوب نظری شناخت و زمینه‌های شکل‌گیری نظام سیاسی – امنیتی منطقه خلیج فارس چیست؟

• نهایتاً ویژگی‌های نظام سیاسی – امنیتی خلیج فارس با توجه به تحولات سیاسی در عراق جدید کدامند؟

سازماندهی این کتاب در 4 بخش و 8 فصل صورت گرفته است: فصل اول سعی در آزمون این فرضیه دارد که بروز بحران‌های منطقه‌ای بعد از حوادث 11 سپتامبر یک سری تغییرات جدید ژئوپلیتیک در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس به همراه داشته است. نتیجه این تغییرات جدید، تغییر نقش بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی از یک سو و تغییر ماهیت تهدیدات امنیتی از سوی دیگر بوده است. در این چارچوب، ویژگی‌های ژئوپلیتیک و ایدئولوژیک ایران (عنصر شیعی) در دسترسی و تأثیرگذاری هم‌زمان بر مسایل سیاسی – امنیتی جاری خاورمیانه بر اهمیت نقش ایران در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس افزوده است.

در فصل دوم، نویسنده بحث می‌کند که تحولات سیاسی در عراق جدید چشم‌اندازهای قدرت و سیاست در سطح منطقه خاورمیانه و به خصوص منطقه خلیج فارس را تغییر داده و به دنبال خود تضادها و واقعیت‌های پیچیده ساخت قدرت و سیاست را در این منطقه حساس آشکار کرده است. این تضادها و واقعیت‌ها عبارتند از: تضعیف جایگاه ابرقدرت‌ها در نزد ملت‌ها و دولت‌های منطقه، تضاد میان دموکراسی‌سازی و امنیت‌سازی هم‌زمان، چالش‌های تقویت یا تضعیف قدرت دولت مرکزی در رقابت‌های قومی- مذهبی، جایگاه ایدئولوژی و مذهب در سیاست و قدرت منطقه و نهایتاً خلأ قدرت و تضاد منافع بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای.

در فصل سوم، نویسنده به تجزیه و تحلیل چالش‌ها و فرصت‌های عراق جدید برای منافع و امنیت ملی ایران می‌پردازد. بحث اصلی نویسنده در این فصل این است که حضور یک حکومت متعادل و متشکل از تمامی گروه‌های قومی در عراق، نقش تعیین کننده‌ای در روابط ایران و عراق جدید خواهد داشت. از نظر نویسنده، با توجه به تحولات سیاسی جدید و با توجه به ضرورت‌ها، ایران و عراق جدید باید روابط خود را از مرحله استمرار تعارضات و تفکرات مبتنی بر بی‌اعتمادی و تهدید خارج کرده و به سوی همکاری و در چارچوب منافع مشترک ملی و منطقه‌ای هدایت کنند. نویسنده معتقد است که این امر قبل از هر چیز، نیازمند خروج دو کشور از «تصور تهدید متقابل» است که برای سالیان طولانی به دلیل سیاست‌های قدرت‌های خارجی، دو کشور را در چارچوب نظام «توازن قوا» در برابر یکدیگر قرار داده بود.

فصل چهارم به تجزیه و تحلیل جایگاه و نقش عنصر شیعی در روابط ایران و عراق جدید می‌پردازد. بحث اصلی نویسنده در این فصل این است که تقویت و حمایت جمهوری اسلامی ایران از نقش عنصر شیعه در عراق جدید نه فقط براساس تقویت زمینه‌های ایدئولوژیک، بلکه در جهت ائتلاف‌سازی و استراتژیک کردن نقش شیعیان در تحولات قدرت و سیاست منطقه و از این طریق تثبیت و تقویت نقش ایران در منطقه خلیج فارس و در چارچوب شکل‌دهی یک نظام سیاسی -امنیتی جدید در این منطقه قابل تعریف و ارزیابی است. البته نویسنده بحث می‌کند که تلاش ایران در جهت تثبیت و افزایش نقش در عراق جدید هم‌زمان باید بـا در نظر گرفتـن شرایط منطقـه‌ای و خـواسته‌های سایـر بازیگران صورت گیرد.

در فصل پنجم، نویسنده به نقد نظریه ظهور نقش منطقه‌ای ایران، جایگاه عراق جدید و اهداف و استراتژی‌های آمریکا در برخورد با ایران می‌پردازد. در این فصل، نویسنده ضمن بررسی اهداف سیاست خارجی ایران در منطقه و برخلاف دیدگاه‌های غربی که اهداف سیاست خارجی ایران را گسترش خواهانه، تهاجمی و ایدئولوژیک در نظر می‌گیرند، بحث می‌کند که اهداف ایران در منطقه بیشتر تدافعی و پراگماتیک و در جهت رفع تهدیدات جدید امنیتی ناشی از حضور مستقیم آمریکا در منطقه از یک سو و تهدیدات ناشی از گذار منطقه از یک دوران انتقالی از سوی دیگر است. در این چارچوب، جمهوری اسلامی ایران با بهره‌گیری از سیاست «امنیت به هم پیوسته» و «حضور فعال و مؤثر در مسایل منطقه» سعی دارد تا ضمن رفع چالش‌های جدید امنیتی به افزایش چانه‌زنی برای تثبیت نقش‌های جدید خود در منطقه بپردازد؛ امری که نویسنده در چارچوب حفظ منافع ملی و براساس استراتژیهای دفاعـی و پیشگیـری از تهدیدات امنیتـی در آینده مشروع و قابل توجیه می‌داند.

فصل ششم به بررسی ریشه‌های منازعه ایران و آمریکا در منطقه و در عراق جدید می‌پردازد. نویسنده در این فصل بحث می‌کند که فراتر از تضادهای ایدئولوژیک و سابقه منفی تاریخی در روابط دو کشور، تضاد اصلی ایران و آمریکا در منطقه براساس تعریف «نقش‌های جدید» است. در این چارچوب، ایران و آمریکا، توسعه نقش‌های دو کشور و تثبیت زمینه‌های نفوذ بیشتر در منطقه را در برخلاف امنیت و منافع یکدیگر در نظر گرفته و با تمامی ابزارهای موجود سعی در جلوگیری از آن را دارند. از نظر نویسنده، عراق جدید میدان اصلی «تضاد نقش‌ها» در خاورمیانه بعد از حوادث 11 سپتامبر می‌باشد که در آن دو بازیگر اصلی منطقه یعنی ایران و آمریکا مبارزه‌ای جدی برای جلوگیری از توسعه نقش یکدیگر را در پیش گرفته‌‌اند. همچنین نویسنده بحث می‌کند که میدان عراق هم‌زمان می‌تواند میدان اصلی نزدیکی دو کشور و توسعه روابط تلقی شود؛ چرا که برای اولین بار ایران با آمریکا به نوعی «توازن استراتژیک» در سطح منطقه‌ای رسیده اند.

در فصل هفتم، نویسنده به تجزیه و تحلیل چارچوب نظری شناخت نظام سیاسی – امنیتی در منطقه خلیج فارس می‌پردازد. در این فصل از کتاب، نویسنده سعی دارد تا با تجزیه و تحلیل و نقد نظریه‌های روابط بین‌الملل همچون «نوواقع‌گرایی» و «هم‌گرایی منطقه‌ای»، به نظریه والگوی مناسب در تحلیل نظام جدید امنیت و همکاری خلیج فارس با توجه به تحولات سیاسی بعد از بحران عراق در سال 2003 دست یابد. در این ارتباط، نظریه پیشنهادی در این فصل، نظریه «امنیت منطقه‌ای» است که به نوبه خود راه‌میانه‌ای در مطالعات امنیتی محسوب می‌شود. در این خصوص، دو الگوی امنیتی در این فصل از کتاب مورد بحث قرار می‌گیرد: نخست، رژیم امنیتی بومی مبتنی بر همکاری تمام عیار و با تمرکز بر مشترکات؛ دوم نظام امنیت منطقه‌ای براساس مکتب کپنهاک.

نهایتاً در فصل هشتم و پایانی، نویسنده ضرورت شکل‌گیری یک نظام جدید سیاسی – امنیتی در منطقه خلیج فارس را با توجه به تغییرات و بروز واقعیت‌های جدید سیاسی – امنیتی، فرهنگی و اجتماعی در عراق جدید و به تبع تأثیرات آن بر منطقه مورد ارزیابی قرار می‌دهد. بحث نویسنده این است که شکل‌گیری ترتیبات جدید سیاسی – امنیتی می‌بایست در درجه اول مبتنی بر تعریف جدید از ماهیت تهدیدات، شناخت صحیح از اهداف، نقش و درجه تأثیرگذاری بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، شناسایی و کارکردن بر مشترکات و نگرانی‌های عمومی و نه فقط تضادها همانند گذشته باشد. از نظر نویسنده، ماهیت چالش‌های جدید همچون روند تجدید حیات سیاسی و بیداری ملت‌ها و مبارزه برای تضعیف ساختار سنتی قدرت، گسترش تروریسم، آلودگی محیط زیست، امنیت تجارت و صدور انرژی، قاچاق مواد مخدر و غیره به گونه‌ای است که نیازمند همکاری متقابل میان بازیگران مهم منطقه‌ای و سایر بازیگران فرامنطقه‌ای همچون آمریکا می‌باشد که دارای منافع در این منطقه هستند. از این لحاظ، ایران و عراق به عنوان دو بازیگر مهم منطقه خلیج فارس باید سهم عمده‌ای در نظام سیاسی - امنیتی این منطقه داشته باشند.