تحولات و مسایل جدید عراق و رویکرد ایران

Print E-mail
علی‌اکبر اسدی
27 ارديبهشت 1387

مقدمه

کشور عراق در حال طی کردن دوره‌ای از تحولات سیاسی – امنیتی است که با حمله آمریکا و فروپاشی رژیم بعث در سال ٢٠٠٣ شروع شده است. به رغم گذشت بیش از پنج سال، هنوز بخش عمده‌ای از مسایل ساختار سیاسی – امنیتی و اقتصادی آن کشور با ابهاماتی عمده مواجه است. با وجود تلاش‌های انجام گرفته برای بهبود شرایط امنیتی و ساماندهی ساختار سیاسی عراق، هنوز نمی‌توان از نهادینگی و تثبیت شرایط این کشور سخن گفت. آمریکا به عنوان اصلی‌ترین بازیگر خارجی حاضر در عراق و دولت نوری مالکی، راهبردها و سیاست‌هایی را برای بهبود شرایط این کشور طراحی و به مورد اجرا گذاشته است که با وقوع برخی تحولات و وجود مسایلی مهم در عراق، متغیر و سیال بودن اوضاع عراق همچنان تداوم دارد. با توجه به راهبردی بودن حوزه عراق و مسایل آن برای جمهوری اسلامی ایران، در این گزارش به تحولات و مسایل اصلی این کشور در دوره اخیر و الزامات رویکرد ایران در قبال آنها پرداخته می‌شود.

از جمله این مسایل و تحولات جدید، تحولات بصره، انتخابات استانی و نظام فدرال، گزارش دوم پترائوس – کراکر و آینده حضور نظامی آمریکا در عراق قابل توجه و بررسی است.

١- تحولات بصره

تحولات بصره پیامد تلاقی تحولاتی مختلف در سطوح متعدد روندهای سیاسی و امنیتی عراق است که  بازیگران عمده تحولات عراق از جمله آمریکا، دولت مالکی، گروه‌های مختلف عراقی و بازیگران منطقه‌ای در آن دخیل هستند. تحول مهم از ابتدای سال ٢٠٠٧، موفقیت نسبی آمریکا و دولت عراق در مبارزه با القاعده، در نتیجه همکاری گروه‌های سنی، کشورهای عربی، آتش‌بس گروه صدر و تعاملات مثبت همسایگان با عراق بوده است. این مسئله به حل و فصل نسبی تهدید ناشی از القاعده در سطوحی بالا منجر شده و این امر تحولات سایر مناطق عراق را برجسته ساخته است.

در استراتژی امنیتی آمریکا از ابتدای حمله به عراق در سال ٢٠٠٣، دو تهدید عمده برای این کشور متصور بوده است: یکی القاعده و گروه‌های شورشی سنی و دیگری گروه شیعی صدر به عنوان گروهی مخالف آمریکا. در ابتدا، راهبرد آمریکا بر تضعیف و حذف هر دو تهدید مبتنی بود، اما حذف جیش‌المهدی به دلیل ارتباط آن با ایران، بهبود روابط با کشورهای عربی و پایگاه اجتماعی قوی آن بسیار دشوار بود. بر این اساس در راهبرد آمریکا در سال ٢٠٠٧، تعلیق حذف تهدید صدریون و تمرکز بر نابودی القاعده و شورشیان سنی مورد تأکید قرار گرفت.

تقویت تعاملات فرماندهان نظامی آمریکا با سران عشایر سنی در کنار نارضایتی سنی‌ها از عملکرد خشونت‌آمیز القاعده، به ظهور «شوراهای بیداری» در جهت مقابله با القاعده و در نتیجه کاهش قابل توجه تهدید این گروه و حتی ورود عناصر شورشی سنی از فاز تقابل به فاز تعامل و همکاری در قالب شوراهای بیداری منجر شد. آتش‌بس گروه صدر و مذاکرات ایران و آمریکا در عراق به تمرکز آمریکا بر کاهش تهدید القاعده کمک شایان توجهی کرد. علاوه بر این، تلاش آمریکا در اعطای سهم بیشتری از قدرت به سنی‌ها و مشارکت بیشتر آنها در روند سیاسی، در همکاری سنی‌ها و کشورهای عربی با آمریکا در مقابل القاعده مؤثر بود. از جمله این تلاش‌ها می‌توان به تعدیل قانون بعثی‌زدایی اشاره کرد.

 کاهش تهدید القاعده و شورشیان سنی و تداوم حضور جیش‌المهدی و سازماندهی و تقویت آن در پرتو آتش‌بس ایجاد شده با نیروهای آمریکایی، بار دیگر این گروه را برجسته ساخت. خروج نیروهای انگلیسی از بصره و خلاء قدرت در این حوزه، منازعات بین گروه‌ها و برخی ناامنی‌ها را در پی داشت که به تدریج به درگیری وسیع جیش‌المهدی با دولت مالکی و نیروهای آمریکایی منجر شد. ناامنی‌های بصره محصول منازعات قدرت از یک سو و ورود کشورهای عربی از جمله اردن و امارات و حمایت مالی و تسلیحاتی از برخی گروه‌های عشایر، اختلاف در سران گروه صدر و مشارکت برخی عناصر رادیکال جیش‌المهدی در ناامنی‌ها بود.

ناامنی‌های بصره و گزارش‌های اغراق‌آمیز عناصر اطلاعاتی به دولت مالکی و مقامات آمریکا، به آغاز تحرکاتی از سوی آمریکایی‌ها و اعمال فشار بر مالکی برای واکنش و امنیت‌سازی در بصره منجر شد. نگرانی‌ مالکی از احتمال مداخله نیروهای آمریکایی و در نتیجه برجسته و مطرح شدن ضعف عملکرد امنیتی دولت، به اقدامات و عملیات مستقیم نیروهای امنیتی عراقی در بصره در جهت امنیت‌سازی و در نتیجه درگیری با جیش‌المهدی منجر شد. با شروع این درگیری‌ها و فقدان نتیجه مثبت و کامل برای دولت عراق و تمایل مقامات آمریکا به موکول کردن جریان بصره به بعد از ارائه گزارش پترائوس – کراکر و مذاکرات نمایندگان دولت عراق با صدر و برخی میانجی‌گری‌ها، توقف درگیری‌ها حداقل در کوتاه مدت میسر شد.

منازعات درونی قدرت و مسایل بین گروه‌های شیعی، (با توجه به برگزاری انتخابات استانی در سال 2008)، اهمیت شهر بصره و کنترل آن از سوی گروه‌های مختلف به دلیل اهمیت ژئواستراتژیک و منابع نفتی، تلاش دولت مالکی برای نمایش قدرت و شایستگی خود و تحقق سیاست انحصار تسلیحات در دست دولت و مشکلات بخش عمده‌ای از گروه‌های عراقی با صدریون و به ویژه طرح دولت آمریکا برای حذف تهدیدات نظامی – امنیتی صدریون و در نتیجه حمایت از دولت مالکی، از عوامل عمده درگیری‌ها و تحولات بصره محسوب می‌شود.

تحولات اخیر بصره وجود زمینه‌های عمده‏ای را برای برگشت‌پذیری شرایط امنیتی عراق و همچنین احتمال تغییرات متداوم در ائتلاف‌های سیاسی عراق نشان می‌دهد. در حالی که استراتژی افزایش نیرو و عملکرد شوراهای بیداری باعث بهبود نسبی امنیت در بخش عمده‌ای از مناطق عراق شد، تحولات بصره و معضلات امنیتی آن، ضرورت مدت زمانی طولانی‌تر برای امنیت پایدار را نشان می‌دهد. هر چند درگیری‌های بصره به حوزه منازعات درونی گروه‌های شیعی، دولت عراق و نیروهای آمریکایی مربوط می‌شود، اما احتمال وقوع این گونه درگیری‏ها در سایر حوزه‌ها نیز محتمل است. به عنوان نمونه ظهور نیروهای بیداری با حمایت مقامات آمریکا و مقابله آن با القاعده، هر چند شرایط امنیتی را در مناطق سنی‏نشین بهبود بخشید، اما احتمال روندی معکوس در عملکرد این شوراها علیه نیروهای آمریکایی، دولت مرکزی و تشدید خشونت‌های فرقه‌ای در صورت نارضایتی این شوراها وجود دارد.

در عرصه سیاسی، حمایت گروه صدر از اصلی‌ترین عوامل به قدرت رسیدن نوری مالکی و نخست‌وزیری او بود، اما اختلافات مالکی و صدریون به ویژه در خصوص آمریکا و عملکرد شبه نظامیان جیش‌المهدی، اکنون باعث خروج صدریون از دولت و مناقشاتی عمده شده است و حتی احتمال تداوم و تشدید درگیری‌های نظامی بین دو طرف نیز وجود دارد. این مسأله در کنار مسایلی چون احتمال بازگشت جبهه توافق سنی به دولت عراق، می‌تواند ائتلاف‌های جدیدی را خارج از حد و مرزهای قومی و فرقه‌ای ایجاد کند.

٢- انتخابات استانی و نظام فدرالی

برگزاری انتخابات استانی در ماه آگوست، یکی از تحولات اصلی عراق در سال ٢٠٠٨ خواهد بود که منازعات سیاسی و امنیتی عمده‌ای پیرامون آن شکل می‌گیرد. نظام انتخاباتی در این دوره با گذشته که براساس فهرست احزاب و گروه‌های مختلف بود و مردم به فهرست رأی می‌دادند متفاوت است و آمریکایی‌ها در تلاش برای تبدیل آن به نظام انتخاباتی فردی هستند. اما این نظام هنوز در مجلس عراق مورد اختلاف است و به تصویب نرسیده است.

براساس قانون اساسی عراق، استان‌ها با یکدیگر می‌توانند نظام فدرالی ایجاد کنند. در زمان تصویب قانون اساسی، اقلیم کردستان به عنوان منطقه‌ای فدرال پذیرفته شد، اما در خصوص اقلیم‌های دیگر هنوز اختلاف‌نظرهایی جدی وجود دارد. سنی‌ها به شدت مخالف تشکیل منطقه فدرالی جدید هستند، اما در میان شیعیان سه دیدگاه عمده وجود دارد. صدریون خواستار عراق یکپارچه و مخالف ایجاد فدرالیسم شیعی هستند. مجلس اعلاء خواستار ایجاد یک اقلیم یکپارچه شیعی است. دیدگاه سوم که با حمایت حزب فضیلت و شخصیت‏هایی مانند احمد چلبی همراه است، خواستار سه اقلیم جداگانه شیعی است. این موضوع از چالش‌های عمده رویاروی مجلس عراق در ماه‌های آینده است.

مسأله دیگر در چارچوب نظام فدرالی، حدود و ثغور اقلیم کردستان و تعیین تکلیف ماده ١٤٠ قانون اساسی است. کردها بر این اعتقادند که مرزهای کنونی اقلیم کردستان حداقلی است و باید به مناطقی گسترده‌تر چون کرکوک گسترش یابد. براساس ماده ١٤٠ قانون اساسی باید در سال ٢٠٠٧، با سرشماری و رفراندوم تکلیف شهر کرکوک روشن می‌شد، اما چالش‌های امنیتی پیرامون این مسئله باعث محول کردن آن به سال ٢٠٠٨ شده است که معضلات خاص خود را در پی خواهد داشت. در میان شیعیان سه دیدگاه عمده یعنی واگذاری کرکوک به دلیل هم پیمانی با کردها، مخالفت با واگذاری کرکوک و واگذاری کرکوک با کاهش پیامدهای آن، از جمله سلب امتیازات نفتی وجود دارد.

موضوع کرکوک می‌تواند به چالش برانگیزترین مسأله عراق در سال ٢٠٠٨ تبدیل شود. حضور گروه‌های قومی – فرقه‌ای مختلف در این شهر و حساسیت همسایگان عراق از جمله ترکیه، ایران و سوریه به این موضوع، زمینه‌های گسترش موضوع کرکوک را از چالشی داخلی به چالشی منطقه‌ای تبدیل کرده است. نتایج انتخابات مختلف گذشته نشان دهنده  اکثریت بودن کردها در کرکوک و احتمال بالای پیوستن آن به اقلیم کردستان در صورت اجرای روند پیش‌بینی شده در ماده ١٤٠ قانون اساسی عراق است. با این حال چالش‌های احتمالی و تمایل اکثر بازیگران تأثیرگذار در این حوزه، به ویژه آمریکا، برای انتقال بحران به آینده و تعدیل آن می‌تواند بار دیگر باعث تداوم شرایط کنونی شود.

٣- نحوه حضور نیروهای آمریکایی

در دسامبر سال ٢٠٠٧، براساس قطعنامه ١٧٩٠ شورای امنیت و به درخواست دولت عراق، مأموریت نیروهای چند ملیتی به رهبری آمریکا در عراق برای آخرین بار تمدید شد و نحوه این حضور باید در سال ٢٠٠٨ مشخص شود. در این راستا نحوه حضور در قالب قرار داد بلند مدت سیاسی – امنیتی و اقتصادی بین دو کشور مطرح شده است، اما در خصوص آن اختلافاتی وجود دارد.

دیدگاه اول خواستار تداوم قیومیت سازمان ملل در عراق ذیل فصل هفتم منشور و در وضعیت اضطراری است و آن را بهتر از قیومیت آمریکا می‌داند. دیدگاه دوم خواستار عادی‌سازی شرایط این کشور، خارج شدن از ذیل فصل هفتم منشور و قیومیت سازمان ملل و پذیرش قیومیت آمریکا به صورت دو فاکتو و در قالب قرارداد بلند مدت است. نگاه حکومت در جهت کسب حمایت آمریکا و پذیرش دیدگاه دوم است.

با اجرای استراتژی آمریکا از سال ٢٠٠٧ مبنی بر افزایش نیرو، نیروهای آمریکایی در عراق از حدود ١٣٠ هزار نفر به ١٦٠ هزار نفر افزایش یافت و اکنون آمریکایی‌ها خواستار کاهش آن به سطح پیشین تا ژوئیه ٢٠٠٨ هستند. علیرغم حضور تعداد زیادی از نیروهای آمریکایی در عراق و با توجه به شرایط بی‌ثبات، ناهمگون و شکننده امنیتی، این کشور هنوز با ابهامات عمده‌ای مواجه است. علاوه بر دیدگاه‌های مختلف درون عراق در خصوص نیروهای آمریکایی در این کشور، اختلاف‌نظرها در میان مقامات آمریکایی نیز بسیار زیاد است؛ به صورتی که بسیاری از مقامات حزب دموکرات، بر خروج فوری نیروها از عراق و اعمال فشار بیشتر بر دولت مالکی تأکید می‌کنند.

در میان مقامات عراقی از احزاب و گروه‌های مختلف و به ویژه دولت عراق، نگرانی‌ها و ملاحظات امنیتی حضور نیروهای آمریکایی، حداقل در میان مدت، در جهت حفظ ثبات و امنیت عراق تا حد زیادی ضروری محسوب می‌شود و این نگرانی وجود دارد که خروج فوری نیروهای آمریکایی خشونت‌ها و ناامنی‌ها را در این کشور افزایش دهد. هر چند گروه‌هایی چون صدریون و هیأت علمای مسلمین بر پیامدهای ناامن کننده «نیروهای اشغالگر» تأکید دارند، اما در مجموع به نظر می‌رسد که این مسأله با وجود اختلاف‌نظرها و چالش‌های پیرامون آن در قالب قرارداد بلند مدت سیاسی – امنیتی و اقتصادی بین دو کشور آمریکا و عراق حل و فصل شود.

٤- گزارش دوم پترائوس – کراکر

گزارش دوم پترائوس – کراکر به کنگره در آوریل ٢٠٠٨ و اظهارات مقامات آمریکایی بعد از این گزارش، محورها و راهبردی‌های دولت بوش را در خصوص عراق در مرحله کنونی، و همچنین ارتباط آن با ایران را در قالب گزاره‌های ذیل ترسیم می‌کند:

-        در گزارش اول پترائوس – کراکر (سپتامبر ٢٠٠٧)، در سال گذشته بر بهبود شرایط امنیتی و آغاز خروج نیروهای اضافی آمریکا تا ژوئیه ٢٠٠٨ تأکید شد. تاکنون حدود پنج گردان (٢٠٠٠ نفر) از نیروهای آمریکایی از عراق خارج شده‌اند و هنوز ١٥٨ هزار نیروی آمریکایی در عراق حضور دارند.

-        در گزارش دوم پترائوس – کراکر (آوریل ٢٠٠٨)، توقف عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی از عراق پس از ماه ژوئیه (با تعداد ١٣٠ هزار نفر)، به منظور حفاظت از دستاوردهای امنیتی در عراق مورد تأکید قرار گرفته و بوش نیز آن را تأیید کرده است.

-        تعلیق عقب‌نشینی نیروها بعد از ماه ژوئیه در مقطعی ٤٥ روزه و با سنجش شرایط عراق می‌تواند تغییر نماید.

-        براساس گزارش دوم، وضعیت امنیتی عراق از زمان ارائه گزارش  اول بهتر و از زمان تجدید قوای نیروهای آمریکایی در آغاز سال ٢٠٠٧، به طور قابل توجهی بهتر شده است، اما وضعیت به طور روزافزونی پیچیده و چالش برانگیزتر می‌شود.

-        طبق گزارش، پیشرفت‌ها ناهمگون و به طرز ناامید کننده‌ای کند است و چالش‌های عمده‌ای باقی مانده است.

-        طبق گزارش، نتایج به دست آمده قابل توجه است، اما می‌تواند روندی معکوس داشته باشد و القاعده امکان دارد دوباره فعالیت‌های خود را شدت بخشد.

-        براساس گزارش، ایران در عراق دارای نقشی مخرب در کمک مالی، آموزش، تسلیح و هدایت گروه‌های موسوم به گروه‌های ویژه است و نگرانی وسیع در عراق ایجاد کرده است. ایران راهبرد لبنانیزه کردن عراق را دنبال می‌کند و سعی دارد در عراق همانند لبنان از نیروهای شیعه برای اجرای سیاست‌هایش استفاده کند.

 

٥- محورهای راهبرد آمریکا در قالب گزارش دوم

-        ایجاد پیوند مستقیم بین ایران و تروریسم در عراق و تلاش برای استفاده از چارچوب قوانین و هنجارهای ضد تروریسم جهانی برای اعمال فشار بیشتر بر ایران؛

-        مطرح ساختن ایران در کنار القاعده و القای این دو به عنوان دو تهدید عمده برای امنیت ملی آمریکا و امنیت جهانی؛

-        ایجاد ارتباط بین سیاست ایران در لبنان و عراق و تقویت انگاره سیاست لبنانیزه کردن عراق از سوی ایران و پیوند دادن اقدامات حزب‌ا... با تحولات عراق؛

-        حفظ سطح وسیعی از نیروها در عراق تا زمان انتخابات ریاست جمهوری و واگذاری تصمیم‌گیری‌های مهم درخصوص عراق به دولت بعدی؛

-        تلاش برای دور ساختن دولت عراق از ایران و مستندسازی در جهت تقویت ایده نقش مخرب ایران در عراق؛

-        محدود ساختن گزینه‌های سیاست خارجی ایران در عراق و تبدیل رویکرد دوگانه ایران به رویکردی واحد (همکاری مطلق با دولت یا در کنار گروه‌های شبه نظامی قرار گرفتن)؛

-        برخورد شدیدتر با فعالیت‌های اطلاعاتی و اقدامات عملی ایران در عراق در جهت کاهش نفوذ ایران در عراق؛

-        ترغیب کشورهای عربی منطقه به همکاری بیشتر با آمریکا در عراق و تقویت نگرانی از نفوذ ایران در عراق، در جهت مشارکت در روند تحولات عراق، تشویق سنی‌های عراق به همکاری بیشتر و کسب حمایت منطقه‌ای برای اجرای سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا؛

-        تضعیف موضع ایران درعراق، به ویژه در میان همسایگان، با اقداماتی چون گسترش شرکت‌کنندگان اجلاس امنیتی همسایگان عراق و وارد کردن بازیگرانی بیشتر مانند کشورهای صنعتی و اعضای شورای امنیت به منظور کاهش نقش ایران؛

-        تمرکز بر حذف تهدید ناشی از فعالیت گروه‌های شبه نظامی شیعی مخالف آمریکا، با توجه به کاهش قابل توجه تهدید القاعده و شورشیان سنی در یک سال اخیر؛

-        فشار بیشتر بر دولت مالکی در جهت حذف گروه‌های شبه نظامی شیعی و همچنین امتیازدهی بیشتر در عرصه سیاسی به سایر گروه‌ها؛

-        توجه به امنیت‌سازی از پایین، از طریق همکاری و حمایت از قبایل و واحدهای استانی در کنار اقدامات گسترده از بالا؛

-        کمک به تشدید اختلاف‌نظر گروه‌های شیعی به منظور گسترش توان تأثیرگذاری بر تحولات عراق و مدیریت کم‌هزینه‌تر طرح‌های آمریکا.

٦- رویکرد جمهوری اسلامی ایران

تبدیل عراق از یک تهدید امنیتی به یک کشور دوست و متحدی استراتژیک، محور اصلی رویکرد ایران در قبال عراق پس از صدام بوده است. در کنار این محور مسایلی دیگر از جمله ایجاد روابط دوستانه با اکثر گروه‌های عراقی و به ویژه گروه‌های شیعی، کمک به پیشرفت روند سیاسی و بهبود شرایط امنیتی عراق، تلاش برای افزایش تبادلات اقتصادی و بازسازی زیرساخت‌های این کشور در راهبرد کلی ایران در عراق بسیار مطرح بوده است. با این حال حضور نیروهای آمریکایی در کنار مرزهای ایران و پیامدهای ناشی از آن به همراه تلاش آمریکا برای ایجاد دولتی ناهمسو با ایران، نگرانی‌هایی را مطرح ساخته است.

آمریکا و ایران دو بازیگر خارجی اصلی در تحولات عراق بوده‌اند و به رغم برخی منافع استراتژیک این دو بازیگر، مانند ایجاد دولت مرکزی قوی، امنیت و تعامل مثبت گروه‌های سیاسی، هر یک درصدد کاهش نفوذ و تأثیرگذاری دیگری در حوزه عراق و به ویژه نقش آفرینی آن در آینده این کشور بوده است. آمریکا در جهت جلوگیری از تبدیل شدن عراق به متحد ایران، محدودسازی نفوذ منطقه‌ای و در نتیجه مهار آن در خاورمیانه، بخش عمده‌ای از تلاش‌های خود را به جلوگیری از تداوم نفوذ ساختاری ایران در عراق معطوف کرده است.

ایران با توجه به هدف تغییر دادن جایگاه عراق به عنوان تهدیدی امنیتی و همچنین کاهش تهدیدات معطوف به امنیت ملی خود، از جانب حضور نیروهای آمریکایی در عراق رویکردی را دنبال کرده است که هم بتواند به تدریج عراق را حداقل به یک کشور دوست (کاهش منازعات و اختلافات با آن) تبدیل کند و از سوی دیگر تهدیدات امنیتی حیاتی ناشی از آمریکا را به حداقل کاهش دهد. بر این اساس رویکرد ایران چند بعدی و متغیر بوده است. ارتباط با گروه‌های مختلف عراق و حمایت از دولت مرکزی، چند بعدی بودن رویکرد ایران را نشان می‌دهد.

این رویکرد در تداوم خود با چالش‌ها و تناقضاتی روبه‏رو می‌شود. به ویژه آنکه حمایت هم‌زمان از دولت مرکزی و گروه‌های عراقی، با توجه به برخی تنش‌ها میان دولت و این گروه‌ها، دشواری‌های پیشبرد رویکرد ایران را آشکار می‌کند. در این میان به نظر می‌رسد که ایران باید اولویت استراتژیک خود را شکل‌گیری و تقویت دولتی متشکل از تمام گروه‌ها و با تسلط شیعیان به عنوان دولتی دوست قرار دهد و سپس روابط با سایر گروه‌ها را بر ابن اساس شکل دهد. اما این امر به مفهوم عدم تعامل با سایر گروه‌ها نیست.

تقویت دولت مرکزی عراق در جهت کاهش اختیارات  و قدرت مانور نیروهای خارجی، وارد ساختن رقابت گروه‌های سیاسی در عرصه سیاسی و جلوگیری از خشونت‌های نظامی، درعین حفظ تعامل ایران با این گروه‌ها، می‌تواند به تدریج رویکرد واحدی را برای ایران امکان‌پذیر سازد. درعین حال توجه به حداقل کردن نفوذ عناصر ضد ایرانی در ساختارهای سیاسی و امنیتی جدید می‌تواند در بلند مدت نگرانی‌های ایران را کاهش دهد.