دیپلماسی نقطه اتکای ایران

Print E-mail
سید محمد حسین ملائک
19 بهمن 1385

در فاصله کوتاهی پس از تصویب قطعنامه 1737 شورای امنیت سازمان ملل علیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران تحت عنوان جلوگیری از اشاعه تسلیحات اتمی، ناگهان کشور خود را در برابر شرایط جهانی دیگری متفاوت از قبل از قطعنامه یافته است. سرعت تحولات بسیار زیاد است به طوری که تا انتشار این سطور احتمالاً وقایع با اهمیت و تأثیرگذار جدیدی که سرفصل روندهای سیاسی آینده باشد به وقوع خواهد پیوست. یک بار دیگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با روند حاکم بر جامعه جهانی می‌رود تا صلابت و کارآیی خود را بیازماید.

چگونه به اینجا رسیدیم:

گرایشی خاص در صحنه سیاسی آمریکا به نام «نومحافظه‌کاران» از سال 1990 با نظریه‌پردازی برای سیاست خارجی آن کشور، تغییر رژیم در عراق و ایران را در دستور کار جدی خود قرار داد. این گروه در سال 1998 با انتشار بیانیه‌ای به ذکر نظرات خود در مورد خاورمیانه پرداخت. «نومحافظه‌کاران» توانستند در رقابت‌های حزبی به رهبری حزب جمهوری‌خواه رسیده و در انتخابات سال 2001 با به کارگیری شگردهای مختلف و قدری مسامحه از طرف قوه قضائیه آمریکا ریاست جمهوری را از آن خود کنند. «بوش» به محض حضور در کاخ ریاست جمهوری برنامه خود را برای تغییرات در خاورمیانه آغاز کرد. این برنامه به طور مشخص به وجود آوردن موقعیتی جدید، مناسب و پیروزمند برای اسرائیل بود. حمله به برج‌های دو قلو در نیویورک و ساختمان پنتاگون آنان را وادار کرد که این نقشه را با وضوح بیشتری دنبال کرده و با شعار دموکراسی‌سازی و مهندسی اجتماعی برای خاورمیانه لشکرکشی وحشیانه‌ای را به افغانستان و سپس عراق ترتیب دهند. آنان برای پیشبرد مقاصد خود از زیر و رو کردن کوه‌ها و قصبات افغانستان، تخریب زیر ساخت‌ها و شهرهای عراق و در نهایت نادیده گرفتن کلیه معیارهای حقوق بشر با انجام بمباران‌ها، کشتن مخالفین و شکنجه دستگیرشدگان مضایقه نکردند. در این مسیر احترام به قوانین بین‌المللی و سازمان‌های مربوطه کنار نهاده شد تا جلوی هرگونه مخالفتی گرفته شود. اما نتیج? این فعل و انفعالات طی چهار سال در صحنه عملیات به صورت دیگری رقم خورد، به طوری که منصفانه و خوش‌بینانه‌ترین نگرش‌ها موقعیت آمریکا در عراق و حتی افغانستان را شکست می‌نامند. آمریکا به عنوان بزرگترین قدرت جهانی در حالی در عراق عدم موفقیت را تجربه می‌کند که مخالفین آن چه در داخل عراق و چه در خارج قدرتی قابل مقایسه با آمریکا نداشته و تنها از ابزارهای ساده‌ای برای مقابله و ابراز مخالفت با این ابرقدرت استفاده کرده‌اند.

انعکاس شکست ارتش و دیپلماسی آمریکا در عراق، علی‌رغم صرف صدها میلیارد دلار و کشته شدن بیش از سه‌هزار نیروی نظامی این بود که «نومحافظه‌کاران » که مدیریت حزب جمهوریخواه را نیز در اختیار داشتند نتوانستند در انتخابات میان دوره‌ای نوامبر 2006 کنگره آمریکا این حزب را به پیروزی برسانند و اکثریت کنگره و سنا را به دموکرات‌ها واگذار کردند.

در اثنای انتخابات، گزارش تحقیق و بررسی وضعیت آمریکا در عراق موسوم به گزارش «بیکر – هامیلتون» که توسط اعضا ذی‌نفوذ کنگره و سنا از هر دو حزب و بعد از 8 ماه بررسی تهیه شده بود، انتشار یافت. در این گزارش به وضوح موقعیت فعلی آمریکا در عراق شکست توصیف شده بود و برای خروج از چنین وضعیتی پیشنهادهای متعددی از چگونگی به کارگیری نیروها و تسلیحات تا مذاکرات سیاسی کمک کننده به شرایط ارائه شده بود.

دولت بوش و مجموعه گروه «نومحافظه‌کاران» با این گزارش و شکست در انتخابات در وضعیت ناخوشایندی قرار گرفتند که از نظر سیاسی دو نتیجه از آن قابل استخراج بود:

1- ثبت مسئولیت شکست آمریکا در عراق در کارنامه جمهوریخواهان

2- افزایش احتمال پیروزی دموکرات‌ها با بهره‌گیری از مدیریت غلط جنگ توسط جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری 2 سال آینده.

حزب جمهوریخواه به رهبری نومحافظه‌کاران برای مقابله با این وضعیت به دو صورت می‌توانستند مقابله کند:

الف ) جستجوی راه‌حلی برای مسئله عراق با استفاده از گزارش بیکر – هامیلتون و ارائه یک کارنامه قابل قبول قبل از آغاز رقابت‌های انتخاباتی آمریکا.

ب ) تمرکز سیاست‌ها بر جلوگیری از واگذاری ریاست جمهوری به دموکرات‌ها به هر قیمت و خرید وقت برای حل مسئله عراق.

به نظر می‌رسد دولت بوش با علم به اینکه مسئله عراق راه‌حل فوری و قابل قبول ندارد، روش دوم را برگزیده باشد. و باید از این پس کلیه اقدامات دولت مزبور را در راستای به وجود آوردن شرایط مطلوب برای ملت آمریکا جهت کسب رأی آنها برای نامزد جمهوریخواه و کشاندن دموکرات‌ها به موقعیت حمایت کننده به جای مخالف در قبال سیاست‌های دولت دید.

اعلام برنامه دولت بوش در قبال عراق در 10 ژانویه 2007 و تأکید مجدد بر این سیاست در گزارش "State of Union" در برابر کنگره و سنا در تاریخ 23 ژانویه 2007 در راستای سیاست فوق‌الذکر و انحراف توجه اذهان از موضوع عراق به موضوع دیگری یعنی مقابله با نفوذ شیعه و ایران در خاورمیانه ارزیابی می‌شود. به همین دلیل، بیشترین مخالفت با این سیاست توسط دموکرات‌ها صورت گرفت، اما قدرت رئیس جمهور آمریکا می‌تواند این مخالفت‌ها را به سمت سیاست‌های خود جلب و آنها را وادار به همراهی کند.

تصمیمات جدید:

به نظر می‌رسد نوعی تقسیم کار جدی در منطقه خاورمیانه از اسرائیل تا کشورهای خلیج فارس صورت گرفته است. پیروزی حزب‌الله در جنگ 33 روزه با اسرائیل و سپس ورود به صحنه داخلی لبنان و چالش با دولت سینیوره سنگ بنای این سیاست می‌باشد. خلاء یک دیپلماسی فعال در توجیه پیروزی حزب‌ا... در قبال کشورهای عربی و جلب حمایت آنها در منطقه و صحنه بین‌المللی صحنه را برای القای ترس توسط کشورهای حامی اسرائیل در منطقه به وجود آورد. این پیروزی‌ها از دید اسرائیل، مصر، اردن به عنوان تلاش از طرف ایران برای گسترش نفوذ خود به حاشیه مدیترانه و رقابت با رهبری اهل تسنن تفسیر شد که تغییری اساسی در توازن قدرت در خاورمیانه محسوب می‌شود.

در این فضا مسئولین عالی‌رتبه سعودی با مقامات اسرائیلی ملاقات کردند که در نوع خود تحول بسیار بزرگی بود. [گفته می‌شود مقام سعودی در این ملاقات بندر بن سلطان، دبیر شورای امنیت عربستان، است که تلاش‌های گسترده‌ای را با استفاده از نفوذ سابق خود در آمریکا به عنوان سفیر سعودی برای تثبیت جایگاه و موقعیت عربستان در برنامه‌ها و سیاست‌‌های آمریکا آغاز کرده است].

در اقدامی دیگر، آمریکا بعد از قطعنامه 1737 علیه ایران با اعزام 2 ناو هواپیمابر و ارسال سیستم‌های ضد موشک پاتریوت شرایط نوینی را برای یک اقدام نظامی مهیا کرد. «نیکلاس برنز»، معاون وزارت خارجه آمریکا، در تاریخ 2 بهمن 1385 در امارات اظهار داشت: «ناو هواپیمابر دوم آمریکا که اکنون به طرف خاورمیانه حرکت کرده است یکی از روش‌های آمریکا برای هشدار دادن به ایران برای دست برداشتن از تلاش‌های خود برای مسلط شدن بر منطقه است». همچنین آمریکا 6 فروند ناو مین‌روب خود را به منطقه گسیل داشته است.

«جان نگرو پونته»، مدیر اطلاعات ملی آمریکا، در هفته اول بهمن ماه طی گزارشی به مجلس سنا ایران و کره شمالی را نگران کننده‌ترین کشورها برای آمریکا ‌خواند و تأکید ‌کرد ایران به دنبال تسلیحات هسته‌ای است و به دلیل تحولات اخیر منطقه سایه نفوذ ایران گسترده‌تر شده است.

جناح اروپایی هودار «نومحافظه‌کاران» نیز از روش آمریکا حمایت می‌کنند. آقای «خوزه ماریا ازنار»، نخست وزیر سابق اسپانیا، در کنفرانسی در اسرائیل گفت: «هیچ کس تردیدی در مورد مقاصد واقعی تهران در رابطه با برنامه اتمی‌اش ندارد. آیت‌ا... ها خواستار بمب هستند و اگر کاری برای ناکامی تلاش‌های آنها انجام ندهیم به آن دست خواهند یافت. برای مقابله با ایران باید اسرائیل به عضویت ناتو درآید تا ایران و بنیادگرایی اسلامی از تهدیدات خود دست بردارند».

روزنامه الوطن چاپ عربستان مورخ 2 بهمن 1385 ‌نوشت: «آمریکا به علت برنامه هسته‌ای ایران و اتهامات در ایجاد ناامنی و حمله به نیروهای آمریکایی در عراق برای یک حمله بزرگ نظامی ضد این کشور آماده می‌شود». استراتژی جدید آمریکا توجه صحنه داخلی آمریکا و منطقه را از عراق منحرف و به سوی ایران به عنوان تهدید عاجل و دشمن مشترک همه از آمریکا و اسرائیل گرفته تا اعراب سوق خواهد داد این سیاست برای کلیه مشارکت کنندگان در آن سهمی واقعی قائل شده است.

در آمریکا، «ایران» به سادگی به عنوان یک تهدید قابل عرضه است و از این بابت دموکرات‌ها که خود نیز طی سال‌های گذشته سهمی در تهدید جلوه دادن ایران داشته‌اند قدرت فاصله‌گیری از این سیاست را ندارند و مجبور به همراهی با سیاست جمهوریخواهان خواهند شد. در خاورمیانه نیز آمریکا همواره به دنبال متقاعد کردن اعراب و اسرائیل بر روی یک دشمن مشترک بوده است. حتی در زمان اتحاد شوروی تلاش می‌شد که این کشور را خطری مهمتر از اسرائیل برای اعراب جلوه دهند. به نظر می‌رسد ایران ظاهراً هدف ساده‌تری برای دست‌یافتن به این منظور محسوب می‌شود.

دیپلماسی نه چندان فعال و موفق ایران در منطقه خلیج فارس نیز فضایی را به وجود آورد تا دیگران سرمایه‌گذاری خود را در این شکاف توجیه کنند.

در استراتژی جدید آمریکا، اقدامات و وظایف زیر از سوی آمریکا و دیگر کشورهای منطقه در دستور کار قرار خواهد گرفت:

- آمریکا دیگر موضوع دموکراسی در خاورمیانه را دنبال نخواهد کرد.

- آمریکا پوشش نظامی کافی و اطمینان بخش برای کشورهای عربی خلیج فارس در صورت تهدید ایران تأمین خواهد کرد.

- کلیه کشورهای پیرو این استراتژی از دولت سینیوره حمایت‌های مخفی و علنی، مالی و سیاسی به عمل خواهند آورد و اجازه نخواهند داد حزب‌ا... موقعیتی به دست آورد.

- در عراق، تحرکات ایران به شدت تحت کنترل قرار گرفته و سعی خواهد شد فاصله‌ای بین ایران و دولت عراق به وجود آید.

- دولت عراق بازسازی شده و نقش نیروهای مورد نظر عربستان و مصر در دولت عراق افزایش خواهد یافت.

- کشورهای عربی تلاش خواهند کرد تا سوریه از ایران فاصله بگیرد؛ و این کار را با کمک‌های نقدی و قول باز گشت ارتفاعات «جولان» به سوریه همراه خواهد بود.

- کشورهای عربی تولید کننده نفت، قیمت نفت را کاهش خواهند داد تا فشار علیه این سیاست‌ها در واشنگتن کاهش یابد و اقتصاد ایران نیز تحت فشار قرار گیرد.

- اسرائیل فشار بر ایران را از طریق لابی‌های صهیونیستی حفظ خواهد کرد و امتیازی بزرگ برای فلسطینی‌ها یا مذاکره برای بازگشت ارتفاعات «جولان» را در دستور کار خود با سوریه قرار خواهد داد.

پس از انقلاب و در خلال جنگ هنگامی که تمام دنیا در مقابل ملت مظلوم ایران صف کشیده و به دنبال ریشه کنی این جمهوری بودند، امام خمینی تعبیر جالبی به نقل از پیامبر بزرگ اسلام نقل کردند که: «امروز تمامی اسلام در مقابل تمامی کفر قرار گرفته است».

این تعبیر شاید گویاترین و واقعی‌ترین توصیفی است که در حال حاضر نیز بر شرایط ایران منطبق است.

انتخاب‌های ایران

واکنش‌های نظامی ایران به رفتار آمریکا وضعیت بحرانی منطقه را افزایش می‌دهد. از آزمایش موشکی ایران در هفته اول بهمن ماه این گونه برداشت می‌شود که ایران نیز خود را برای درگیری نظامی آماده می‌سازد. در همین اوان، ایتارتاس اعلام می‌دارد که روسیه تمام موشک‌های سفارشی ایران راتحویل داده است. آقای «سرگئی چمزوف»، رئیس شرکت دولتی صادر کننده تسلیحات روسیه، از اجرای کامل قرارداد 700 میلیون دلاری منعقده در دسامبر 2005 خبر می‌دهد که بر مبنای آن 29 سیستم پیچیده موشکی روسیه در اختیار ایران قرار گرفته است.

شاید برژینسکی راست می‌گوید که «سیاست جدید جرج بوش برای عراق هم از نظر راهبردی مبهم و بی‌‌محتوا و هم از نظر تاکتیکی بدون چشم‌انداز است». (دی ولت 3/11/85) اما جهت‌گیری این سیاست ایران را در شرایط پیچیده امنیتی قرار داده است. انتخاب راه‌حل مناسب در این زمان که بزرگترین قدرت جهانی برای خروج از گرداب شکست دست و پا می‌زند، بسیار حساس و اساسی است و باید انتظار داشت کشورهای دیگر جهان از این تمرکز آمریکا بر خاورمیانه «سوء استفاده» لازم را بکنند؛ از جمله این تحرکات آزمایش موشکی ضد ماهواره‌ای چین است که این کشور را به موقعیت نظامی متوازن با آمریکا و روسیه در فضا نزدیک می‌کند و آمریکا را از زاویه دید استراتژیک در وضعیت دشوار جدیدی قرار می‌دهد. از جانب روسیه نیز این گونه فرصت طلبی‌ها قابل پیش‌بینی است.

سؤال‌های اساسی پیش‌روی سیاست خارجی ایران در این مواجهه می‌تواند از این قبیل باشد:

1- آیا برنامه‌ریزی آمریکا در تقابل با ایران با امید به فروپاشی سیاسی نظام است یا اهداف مشخص و محدود نظامی و سیاسی دارد؟

2- آیا ایران مسئول به هم‌ریختگی اوضاع امنیتی آمریکا در عراق است؟

3- آیا ایران می‌تواند از رقابت دموکرات‌ها و جمهوریخواهان در صحنه سیاست داخلی آن کشور به نفع خود استفاده کند؟

قطعاً باید تلاش کرد که آمریکا در تلاش خود برای فشار بر ایران ناکام بماند. اما مقابله با یک ابرقدرت را حتماً باید در یک فرآیند بلند مدت برنامه‌ریزی کرد. هر چقدر این فرآیند کوتاه باشد خسارات وارده بر کشور به مراتب بزرگ‌تر و غیرقابل جبران‌تر خواهد بود مهمترین راه‌حل و گزینه‌ برای ایران در شرایط حاضر در جهت حفظ دستاوردهای 28 ساله انقلاب اسلامی، افزایش تلاش‌های دیپلماتیک است. تلاش برای جلب همکاری منطقه‌ای خصوصاً نزدیکی با عربستان، ترکیه، مصر و عراق کلید ارتقای موقعیت ایران در منطقه است. مقامات سیاسی ایران بدون توقع از حضور مقامات این کشورها در ایران باید در یک برنامه‌ریزی وسیع به طور مداوم این کشورها را از خطرات هرگونه درگیری در منطقه آگاه سازند و صحنه را برای هرگونه مذاکره و گردهمایی آماده سازند.