چکیده

عربستان سعودی به‌عنوان یکی از قدرت‌های رقیب جمهوری اسلامی ایران در منطقه، با توجه به عوامل ثابت و متحول تاثیرگذار بر روابط دو کشور، در دوره‌های مختلف سیاست‌های متنوعی را در قبال ایران در پیش گرفته است که از همکاری نسبی تا رقابت و خصومت‌های آشکار را در بر می‌گیرد. در دوره پس از حمله آمریکا به عراق، تحولات منطقه‌ای تاثیرات عمده‌ای بر سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال ایران داشته است. به تصور رهبران سعودی، تغییر رژیم در عراق و افزایش نقش‌آفرینی گروه‌های مقاومت حزب‌الله و حماس در لبنان و فلسطین، به توسعۀ قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران منجر شده است. بر این اساس، عربستان سعودی تلاش کرده است نفوذ خود را در سه کانون عمده عراق، لبنان و فلسطین و خلیج فارس در برابر ایران توسعه دهد و در مقابل آن موازنه‌سازی کند.

مقدمه

عربستان سعودی و ایران از زمان خروج انگلستان از خلیج فارس در دهه 1970، دو بازیگر اصلی منطقه‌ای در خلیج فارس و خاورمیانه بوده‌اند. این دو بازیگر در کنار عراق سه قدرت منطقه‌ای محسوب می‌شوند که نوع رویکرد و تعاملات آنها در منطقه و همچنین روابط آنها با قدرت‌های فرامنطقه‌ای، در شکل‌‌دهی به ترتیبات و شرایط سیاسی و امنیتی منطقه از عوامل عمده تلقی می‌شود. روابط و رویکردهای متقابل عربستان سعودی و ایران، در طول چند دهه گذشته دوره‌های متفاوتی را پشت سر گذاشته و فراز و نشیب‌هایی داشته است. با این حال این روابط به رغم برخی همکاری‌ها همواره با رقابت‌ها و تعارضاتی نیز همراه بوده است.

عوامل و دلایل متعددی در تغییر رویکردهای ایران و عربستان سعودی در قبال یکدیگر و روابط آنها تأثیرگذار است. عوامل ساختاری مانند ساختار قدرت در نظام بین‌الملل و سطح منطقه، ساختار رژیم‌های سیاسی در دو کشور، عوامل و بسترهای تاریخی و فرهنگی – مذهبی، از مؤلفه‌های با ثبات و دوام بیشتر تأثیرگذار بر روابط‌اند. اما عواملی مانند تغییرات دیدگاه‌های رهبران سیاسی و تحولات داخلی دو کشور و همچنین تحولات و روندهای منطقه‌ای، از مؤلفه‌هایی هستند که به تغییر در رویکردها و روابط عربستان سعودی و ایران منجر شده است.

آنچه در نوشتار حاضر مدنظر است، بررسی تغییر و تحولات منطقه‌ای یک دهه اخیر بر رویکرد عربستان سعودی در قبال جمهوری اسلامی ایران است. تغییر رژیم در عراق، تحولات و جنگ‌های لبنان و فلسطین در سال‌های 2006 و 2008، مهم‌ترین تحولات منطقه‌ای مورد نظر هستند. در این راستا استدلال می‌شود که عربستان سعودی با این برداشت که تحولات منطقه‌ای بعد از حمله آمریکا به عراق، باعث افزایش نفوذ و قدرت‌ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران شده، تلاش کرده است تا ضمن گسترش نفوذ خود در منطقه، به ایجاد توازن در مقابل ایران نیز بپردازد. بر این اساس به سیاست‌ها و اقدامات سعودی‌ها برای توازن‌سازی در مقابل جمهوری اسلامی ایران و گسترش نفوذ در حوزه‌های مختلف پرداخته می‌شود. در این راستا سه کانون اصلی منطقه‌ای تمرکز سعودی‌ها برای تواز‌ن‌سازی و گسترش نفوذ در مقابل ایران یعنی عراق، لبنان و فلسطین و خلیج فارس مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

1- عراق؛ کانون اول موازنه و نفوذ

حمله آمریکا به عراق و تغییر رژیم در این کشور، سرآغاز مجموعه تحولات و روندهایی در منطقه خاورمیانه بود که در حال تغییر دادن توازن قدرت سنتی در منطقه است. این روند به ویژه در جهت افزایش قدرت و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران تلقی شده است و بسیاری از بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را به سوی نوعی همکاری و تعامل در جهت توازن‌سازی در مقابل ایران و جلوگیری از گسترش نفوذ آن سوق داده است. در این چهارچوب عربستان سعودی در مقایسه با سایر بازیگران، تلاش‌ها و اقدامات بیشتری را به انجام رسانده است.

منطقه خلیج فارس از چندین دهۀ گذشته عرصه رقابت سه قدرت اصلی منطقه‌ای یعنی ایران، عربستان سعودی و عراق بوده است. سعودی‌ها در دهه‌های گذشته همواره بخشی از توازن قدرت منطقه‌ای در خلیج فارس بوده‌اند و عمدتاً سعی کرده‌اند تا با توازن‌سازی بین ایران و عراق، نگرانی‌های امنیتی خود را کاهش دهند. در دهه 1970، توازن قدرت در خلیج فارس بر اساس تعاملات ایران دوره پهلوی و عربستان سعودی و توازن‌سازی این دو بازیگر در مقابل عراق قرار داشت؛ نوعی از توازن و معادلات منطقه‌ای که متأثر از ساختار دو قطبی قدرت در نظام بین‌الملل دوره جنگ سرد و اتحادها و رقابت‌های منطقه‌ای مبتنی بر آن بود. در دهه 1980، سعودی‌ها حمایت از عراق به خصوص در دوره جنگ در مقابل ایران را برای توازن‌سازی انتخاب کردند. در دهه 1990 و بعد از اشغال کویت از سوی صدام، با وجود سیاست مهار دو گانه ایران و عراق از سوی آمریکا، سعودی‌ها سیاست تعامل و همکاری متعادل با جمهوری اسلامی ایران را تعقیب کردند که به نوعی در مقابل عراق تضعیف شده محسوب می‌شد.

تغییر رژیم در عراق، به قدرت رسیدن شیعیان و کردها در قالب روند دموکراتیک و کاهش قدرت اعراب سنی، باعث شد تا نظام سیاسی جدیدی در عراق پدیدار شود که با توجه به سیاست خارجی متفاوت آن از رژیم بعث، معادلات استراتژیک و توازن قدرت در منطقه را وارد مرحله جدیدی نماید. نظام سیاسی جدید عراق، برخلاف رژیم بعث که گرایش و رویکردهای ضد ایرانی شدیدی داشت و عمدتاً به عنوان بازیگری موازنه بخش در برابر ایران محسوب می‌شد، در برگیرنده رهبران سیاسی‌ای است که به گسترش روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران علاقه‌مند هستند. شرایط جدید امیدها و بسترهایی را برای ایجاد روابط استراتژیک بین دو کشور ایجاد نموده است و این مسأله که به مفهوم تغییر در توازن استراتژیک سنتی است، باعث نگرانی رهبران سعودی شده است.

با توجه به ناخرسندی عربستان سعودی از شرایط و ساختار جدید قدرت در عراق و پیامدهای منطقه‌ای آن، این کشور رویکرد منفی در قبال عراق جدید در پیش گرفت. سعودی‌ها نه تنها اقدامی برای حمایت از روند سیاسی و برقراری روابط دیپلماتیک با عراق انجام ندادند، بلکه حتی در قبال ورود تروریست‌های عرب به عراق و بی‌ثبات‌سازی آن کشور، با تساهل برخورد کردند.  موضوعی که باعث اعتراض و انتقاد مقامات مختلف عراقی از سعودی‌ها شد. با این حال، با گذار عراق از شرایط وخیم ناامنی و بی‌ثباتی‌ها و ایجاد ثبات و امنیت نسبی در این کشور و همچنین موفقیت نسبی روند سیاسی، رویکرد دولت سعودی در عراق با تغییراتی همراه شد.

با کاهش فعالیت‌ها و تحرکات القاعده عراق و شورشیان سنی از یک سو و ورود تدریجی سنی‌ها به روند سیاسی که به خصوص در انتخابات شوراهای استانی عراق در سال 2009 نمودار شد، عربستان سعودی مؤلفه جدیدی را در سیاست خارجی خود در قبال عراق وارد نمود. این مؤلفه جدید حمایت از احزاب و گروه‌های سنی برای مشارکت مؤثرتر در قدرت سیاسی، به منظور ایجاد موازنه در مقابل گروه‌های شیعی در پیوند با ایران بود. سیاستی که در راستای تلا‌ش‌های این کشور برای کاهش نفوذ و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در عراق تلقی شد.

در انتخابات پارلمانی مارس 2010 عراق، عربستان سعودی از ائتلاف العراقیه به عنوان نماینده اهل تسنن عراق و به ویژه رویکردهای متفاوت و غیردوستانه آن نسبت به جمهوری اسلامی ایران حمایت نمود. حمایت مالی و اطلاعاتی سعودی‌ها از العراقیه و سفر ایاد علاوی به عربستان سعودی و دیدار با رئیس سازمان اطلاعات این کشور، در این راستا قابل اشاره است.  بعد از برگزاری انتخابات پارلمانی و کسب بیشترین تعداد کرسی‌ها از سوی لیست العراقیه، سعودی‌ها خواستار تشکیل دولت از سوی ایاد علاوی شدند؛ چرا که ریاست علاوی بر دولت و بازگشت نوبعثی‌ها به رأس هرم قدرت سیاسی در عراق، می‌تواند به محدود شدن روابط ایران و عراق و حتی ایجاد تنش و خصومت در روابط ایران و عراق منجر شود.

طرح ملک عبدالله، پادشاه سعودی، در دعوت از گروه‌های عراقی جهت حضور در این کشور برای مصالحه و توافق به منظور تشکیل دولت، در آستانه توافق گروه‌های عراقی جهت تشکیل دولت به نخست‌وزیری نوری مالکی، تلاش نهایی جدی سعودی‌ها برای بر هم زدن معادلات عراق و توافق گروه‌ها بود. مسأله‌ای که ممکن بود بتواند به توافقات متفاوتی در تشکیل دولت منجر شود که باعث کاهش نقش گروه‌های شیعی و به تصور سعودی‌ها کاهش نفوذ و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در عراق می‌شد. بر این اساس است که بخش عمده سیاست‌های عربستان سعودی در عراق را می‌توان به کاهش نقش‌آفرینی و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در این کشور در راستای استراتژی کلان توازن‌سازی در برابر ایران محسوب نمود. با این حال، حوزه‌های دیگری مانند لبنان و فلسطین، از دیگر حوزه‌ها و کانون‌هایی هستند که عربستان سعودی سعی در افزایش نفوذ خود در آنها و توازن‌سازی در برابر جمهوری اسلامی ایران دارد.

2- حوزه مدیترانه؛ کانون دوم موازنه و نفوذ

جمهوری اسلامی ایران در طول سه دهه گذشته همواره از گروه‌های مقاومت در لبنان و فلسطین در مبارزه با رژیم اسرائیل حمایت کرده و با طرح‌ها و سیاست‌های مختلف مانند طرح صلح خاورمیانه برای شناسایی و پذیرش اسرائیل، مخالفت نموده است. اما سیاست عربستان سعودی در این حوزه متفاوت بوده است و عمدتاً از گروه‌های مصالحه‌جو مانند سازمان فتح در فلسطین و اعراب سنی در لبنان، حمایت بیشتری به عمل آورده است. بر این اساس دو کشور اهداف و منافع خود را در پیوند با  گروه‌ها و جریان‌های متفاوتی تعریف نموده‌اند.

پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطینی‌ها در سال 2004 و افزایش تدریجی نقش‌آفرینی و تأثیرگذاری این گروه، به خصوص مقاومت در برابر اسرائیل در جنگ بیست و دو روزه سال 2008 و همچنین نمایش قدرت حزب‌الله در برابر اسرائیل در جنگ سی و سه روزه سال 2006 و افزایش تأثیرگذاری این گروه در لبنان، از تحولات مهم چند سال اخیر است که نشان دهنده تقویت نقش و قدرت گروه‌های مقاومت در این دو کشور است. تحولی که از منظر سعودی‌ها به مثابه افزایش نقش و نفوذ ایران در این منطقه و تعیین کنندگی بالاتر آن در معادلات و منازعه اعراب – اسرائیل منجر شده است.

عربستان سعودی، حمایت ایران از گروه‌های مقاومت را به عنوان مداخله غیر مشروع در مسائل حوزه‌ عربی عنوان می‌کند و در تلاش است تا از گسترش نفوذ و تأثیرگذاری جمهوری اسلامی ایران در این حوزه بکاهد. در این راستا تضعیف و تعدیل قدرت و نقش‌آفرینی گروه‌هایی مانند حماس و حزب‌الله، از اهداف عمده سعودی‌ها در فلسطین و لبنان به شمار می‌رود. با پیروزی حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین، اغلب کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی، بیشتر مایل بودند که حماس خط‌مشی خود را از مقاومت به سمت مذاکره و شناسایی اسرائیل تغییر دهد. در جریان جنگ بیست و دو روزه غزه نیز سعودی‌ها در قبال حملات اسرائیل به غزه سکوت کردند و حتی گزارش‌ها و نشانه‌هایی از خشنودی سعودی‌ها از این حمله آشکار شد. 

طی جنگ سی و سه روزه حزب‌الله لبنان در مقابل اسرائیل نیز سعودی‌ها گروه حزب‌الله را به ماجراجویی و ضربه به منافع اعراب متهم کردند، در حالی که توده‌های عرب خواستار حمایت از حزب‌الله در مقابل اسرائیل بودند. استفاده سعودی‌ها از منابع پولی و مالی و تزریق وسیع آن به لبنان، برای تأثیرگذاری بر روندهای سیاسی و امنیتی این کشور همچنان تداوم دارد. در سال‌های پس از 2006، عربستان سعودی سعی کرد با اختصاص منابع پولی قابل توجه به تقویت گروه‌های مخالف حزب‌الله بپردازد و یا به ایجاد شبکه‌ها و گروه‌های جدیدی اقدام کند. علاوه بر این سعودی‌ها برای پیروزی جناح 14 مارس در انتخابات پارلمانی 2009 لبنان، سرمایه‌گذاری کردند و فعالیت‌های وسیعی انجام دادند تا از تسلط حزب‌الله و گروه‌های متحد آن در قالب جریان 8 مارس در لبنان جلوگیری کنند. این مجموعه اقدامات سعودی‌ها به عنوان تلاش برای گسترش نفوذ و به خصوص موازنه‌سازی در برابر جمهوری اسلامی ایران در این حوزه‌ها بوده است.

با توجه به افزایش نقش گروه‌های مقاومت حزب‌الله و حماس در معادلات داخلی لبنان و فلسطین و همچنین نمایش قدرت و مقاومت در برابر رژیم اسرائیل، تلاش دولت سعودی برای کاهش و تعدیل نقش این گروه‌ها و ایجاد و تقویت سایر گروه‌های لبنانی و فلسطینی مصالحه‌جوتر، چندین هدف را پیگیری می‌کند. یکی برجسته کردن رویکرد مصالحه و مذاکره سیاسی در مقابل رویکرد مقاومت در منازعه اعراب و اسرائیل است که از سوی رژیم‌های محافظه کار عربی دنبال می‌شود. رویکردی که در نتیجۀ تحولات چند سال اخیر و ناکامی روند صلح، تضعیف شده است. اما هدف مهم‌تر جلوگیری از ایفای نقش و تأثیرگذاری عمده جمهوری اسلامی ایران در حوزه مذکور است که به عنوان حضور در حوزه عربی تلقی می‌شود.

3- خلیج فارس؛ کانون سوم موازنه و نفوذ

به رغم همکاری‌ها و اشتراک نظر عربستان و ایران در خصوص خلیج فارس در دوره قبل از انقلاب اسلامی که در چهارچوب دکترین دو ستونی نیکسون و در تعامل و همکاری با آمریکا صورت می‌گرفت، رویکردهای این دو بازیگر عمده منطقه در خلیج فارس، در سه دهه اخیر با تعارضاتی جدی همراه بوده است. حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای در خلیج فارس و تبدیل شدن آنها، به خصوص آمریکا، به بازیگری دائمی در ترتیبات امنیتی منطقه‌ای، تعارضات، چالش‌ها و پیچیدگی رویکردهای عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران را در این خصوص افزایش داده است.

جمهوری اسلامی ایران خواستار خروج قدرت‌های فرامنطقه‌ای به خصوص آمریکا از خلیج فارس است و معتقد است باید نوعی ترتیبات امنیتی بومی، مبتنی بر مشارکت و همکاری بازیگران منطقه‌ای در خلیج فارس ایجاد نمود. اما رهبران سعودی و سایر کشورهای عربی جنوب خلیج فارس، از حضور آمریکا در خلیج فارس استقبال می‌کنند و با در اختیار گذاشتن پایگاه و امکانات مختلف، بسترهای لازم را برای حضور و نقش‌آفرینی این قدرت فرامنطقه‌ای در خلیج فارس فراهم می‌کنند. حضور مستقیم نظامی آمریکا در خلیج فارس، بعد از جنگ خلیج فارس در ابتدای دهه 1990 آغاز و در قالب توافق نامه‌های دو جانبه با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و سپس حمله به عراق تشدید شد.

در چند سال اخیر همکاری‌ها و تعاملات عربستان سعودی و آمریکا در خلیج فارس، وارد مرحله جدیدی شده است و تلاش‌های نوینی در این راستا صورت می‌گیرد. با توجه به جایگاه منطقه‌ای جدید ایران، برداشت سعودی‌ها از تغییرات در توازن قدرت منطقه‌ای و همچنین مشکلات جدید آمریکا در منطقه، هدف توازن‌سازی در برابر جمهوری اسلامی ایران از اهداف اصلی تعاملات و همکاری‌های نوین سعودی‌ها با آمریکا تلقی می‌شود. به عبارت دیگر، رهبران سعودی در تلاش هستند تا با تعامل و همکاری با آمریکا در خلیج فارس، به موازنه‌سازی در برابر ایران دست بزنند؛ سیاستی که در قالب اقدامات و توافقات مختلف نمودار شده است.

ابتکار گفت‌وگوهای امنیتی خلیج [فارس]، چهارچوب جدیدی برای نقش‌آفرینی امنیتی آمریکا در خلیج فارس و تداوم پیوندهای نظامی – امنیتی آمریکا و اعضای شورای همکاری خلیج فارس، به خصوص عربستان سعودی، محسوب می‌شود. این گفت‌وگوها که از ماه می سال 2006 راه اندازی شد، در شش مرحله طراحی شده است: توسعه قابلیت‌های دفاعی کشورهای خلیج فارس و ایجاد توانایی عملیات مشترک بین آنها از جمله فروش انواع تسلیحات به این کشورها، حل موضوعات امنیتی منطقه در چهارچوب گفت‌وگوهای امنیتی و اتخاذ مواضع مشترک، مبارزه با اشاعه تروریسم و برقراری امنیت داخل کشورها، حفاظت از تأسیسات حساس و کلیدی منطقه با نیروهای ویژه آموزش دیده از سوی آمریکا و بازیابی نقش عراق در امنیت منطقه‌ای. 

عربستان سعودی در طرح‌ها و همکاری‌های نظامی – امنیتی آمریکا و کشورهای جنوب خلیج فارس که یکی از اهداف اساسی آن ایجاد موازنه در برابر جمهوری اسلامی ایران است، بازیگری محوری است. در فروش تسلیحات آمریکایی به این کشورها عربستان خریدار محوری است و در فروش تسلیحاتی سال 2010، آمریکا در پی فروش بیش از 60 میلیارد دلار تسلیحات به سعودی‌هاست. اقدامی که به عنوان بزرگ‌ترین معامله تسلیحاتی تاریخ آمریکا به شمار می‌رود و باعث توانمندی نظامی بالای عربستان سعودی، به خصوص در بخش هوایی می‌شود و بر توازن نظامی منطقه تأثیرگذاری عمده‌ای خواهد داشت.

نتیجه‌گیری

عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران همواره به عنوان دو رقیب در منطقه خلیج فارس بوده‌اند. حمله آمریکا به عراق و تغییر رژیم در این کشور و شکل‌گیری روابطی نزدیک بین ایران و عراق، به همراه تحولات دیگر منطقه‌ای مانند جنگ حزب‌الله و حماس در مقابل اسرائیل و ارتقاء جایگاه و نقش‌آفرینی آنان، این برداشت را در رهبران سعودی ایجاد کرده است که قدرت و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران افزایش یافته و توازن قدرت سنتی منطقه‌ای در حال دگرگونی است. سعودی‌ها نقش‌آفرینی ایران در مسائل منطقه‌ای را به عنوان مداخله جمهوری اسلامی ایران در حوزه عربی مطرح نموده و آن را در جهت کاهش نفوذ و نقش منطقه‌ای خود ارزیابی می‌کنند.

با توجه به تحولات و شرایط جدید منطقه‌ای و برداشت سعودی‌ها در خصوص نفوذ منطقه‌ای ایران، عربستان سعودی سعی کرده است تا سیاست‌های خود را در سطح منطقه‌ای، در راستای موازنه‌سازی در برابر جمهوری اسلامی ایران و گسترش نفوذ خود به صورت متقابل سازماندهی نماید. بر این اساس دولت سعودی به خصوص در سه کانون یا حوزه اصلی عراق، لبنان و فلسطین و خلیج فارس، تلاش می‌نماید تا نفوذ خود را گسترش و با همکاری و تعامل با بازیگران داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی همسو، در مقابل ایران موازنه ایجاد کند.

آنچه مسلم است این که سیاست‌ها و اقدامات سعودی‌ها به عنوان بازیگر منطقه‌ای عمده می‌تواند جایگاه و نقش‌آفرینی کنونی جمهوری اسلامی ایران را متأثر ساخته و سیاست منطقه‌ای ایران را با مشکلات و چالش‌هایی مواجه سازد. به خصوص اینکه این تلاش‌ها در تعامل با آمریکا و برخی دیگر از بازیگران عربی منطقه صورت می‌گیرد و حتی در مقاطعی همسویی‌هایی نیز با رژیم اسرائیل در این خصوص قابل مشاهده است. بر این اساس اتخاذ سیاست‌ها و راهبردهایی برای تعدیل رویکرد موازنه‌سازی و افزایش نفوذ عربستان سعودی در تقابل با جمهوری اسلامی ایران، از سوی تصمیم گیرندگان کشور ضروری به نظر می‌رسد. کاهش حجم تبلیغات رسانه‌ای و تحلیل‌های عمومی مبتنی بر افزایش قدرت منطقه‌ای ایران، دیپلماسی و گفت‌وگوهای سازنده با مقامات سعودی جهت تعدیل نگرانی‌های آنها و مورد ملاحظه قرار دادن منافع امنیتی و منطقه‌ای دولت سعودی به صورت نسبی و متناسب با حوزه‌های مورد نظر، می‌تواند در این راستا مورد توجه قرار گیرد.