مقدمه :

1- روشن است که دولت فعلی آمریکا به خاطر فشارهای داخلی ناشی از پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات پارلمانی و آغاز دوران رقابت‌های ریاست جمهوری از یک طرف و مقاومت گروه‌های معارض خارج حکومت عراق یا به تعبیر دیگر"نا امنی" در عراق در موقعیت ویژه‌ای گرفتار آمده است که اجازه می‌دهد نیروهای مؤثر در عراق مانند ایران، سوریه و کشورهای عربی (به رهبری عربستان و مصر) بتوانند سیاست‌ها و شرایطی را مطرح و برای تحمیل آن کوشا باشند. برخی بر آنند که ناامنی در عراق نتیجه اشغال و حضور نیروهای آمریکایی نبوده بلکه جنگ نیابتی گروه‌های سیاسی برای حفظ منافع کشورهای خارجی مانند عربستان و ایران می‌باشد. آیا تشکیل دولت مرکزی مقتدر همانند گذشته (با حضور نظامیان خشن‌) در عراق امکان‌پذیر است؟ آیا عراق به طرف چند پارچگی و تجزیه حرکت می‌کند؟ همه صاحب‌نظران توافق نظر دارند که وضعیت فعلی عراق حاصل سه اجماع بین‌المللی‌، منطقه‌ای و داخلی می‌باشد، بنابراین هر اقدام موفقی در جغرافیای مزبور باید بتواند خود را به تایید این بخش‌ها برساند در غیر این صورت امکان توفیق دور از دسترس می‌نمایاند.

2- به نظر می‌رسد با هر شاخصی عراق درگیر یک جنگ داخلی است که برای آن به سادگی پایانی قابل تصور نیست. بدون شک احتمال گسترش خصومت‌های داخلی وجود دارد و باید انتظار داشت چند صد هزار نفر کشته و چند برابر آن معلول و زخمی شوند. در جنگ‌های داخلی 20 سال گذشته جهان، رقم پناهندگان سر به چند میلیون نفر زده است و در مورد عراق تا به حال بیش از دو میلیون عراقی به سوریه و اردن پناهنده و یک میلیون و دویست هزار نفر در داخل جابجا شده‌اند. به گفته صلیب سرخ عراق 63% جابجا شدگان به خاطر تهدید جانی و 26% آنها به زور مجبور به این اقدام شده‌اند. شیعیان 64%، اهل تسنن 32% و مسیحیان 4% از این آمار را را به خود اختصاص داده‌اند. شیعیان از مرکز به طرف جنوب، اهل تسنن از جنوب به طرف شمال و مرکز، و مسیحیان و کردها به طرف شمال تغییر محل داده‌اند. شهرهایی مانند بغداد و بعقوبه به محله‌هایی کاملاً همگون از نظر مذهبی تبدیل شده‌اند.

3- از نظر آمریکا، کشورهای درگیر در جنگ داخلی، مرکزی برای رشد نیروهای افراطی و به تعبیری تروریسم هستند. پناهندگان معمولاً امکان جذب فوری به گروه‌های سیاسی و نظامی را دارند. القاعده در افغانستان‌، گروه‌های سلفی در الجزایر و حزب‌الله در لبنان و یا حتی گروه‌های فلسطینی نتیجه محیط‌های ناامن و درگیری‌های داخلی هستند. تا به حال، حداقل منشاء دو مورد اقدامات خشونت‌آمیز (بمب‌گذاری هتل هیلتون "امان" در سال 2005 و تحرکات فتح‌الاسلام در لبنان) عراق بوده است. تجربه گذشته نشان می‌دهد که کشورهای میزبان پناهندگان، خود در مقابل جنگ داخلی آسیب‌پذیر می‌شوند. عراقی‌های مقیم اردن بالغ بر 20% جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهند که به همراه فلسطینیان معضل حاکمیتی بزرگی برای اردن می‌باشند.

با ذکر این مقدمات در این نوشته تلاش می‌شود که موقعیت فعلی عراق و روندهای پیش‌رو، دسته‌بندی و جایگاه آنها و حوزه تأثیرگذاری ایران را نیز مشخص کنیم.

موقعیت آمریکا:

آمریکا به عنوان نیروی اشغالگر و کشوری که توانسته آرائ شورای امنیت سازمان ملل را به نفع خود منعطف نماید، با داشتن بیش از 150 هزار نیروی نظامی با سخت افزارهای پیچیده سرکوبگرانه، در دست داشتن کنترل و هدایت نیروهای امنیتی و قدرت اتخاذ تصمیم نهایی دارای وسیع‌ترین حوزه نفوذ و قدرت در عراق است. طبیعی است که هرگونه تغییر در استراتژی و تاکتیک آمریکا تاثیری مستقیم بر انتخاب‌های سایر قدرت‌های موثر در داخل عراق ازجمله دولت این کشور دارد.

علی‌رغم سرمایه‌گذاری فوق‌العاده چه از نظر مالی و جانی، شرایط عراق به آرامی و بدون هیچ‌گونه چشم‌انداز روشنی به طرف بحران پیش می‌رود. هیچ یک از محافل علمی و مراکز تحقیقاتی آمریکا تا 5 سال آینده اعتقاد به تحول مثبت ندارند. حضور گسترده نظامی تا به حال نتوانسته است امنیت را تأمین کند و احمقانه است اگر تصور شود کاهش نیروهای آمریکایی و یا تعریف ماموریت محدود جلوی خشونت‌ها و یا جنگ داخلی را خواهد گرفت. از طرف دیگر، تعداد زیاد سربازان آمریکایی زمینه را برای انجام فعالیت‌های افراطی مهیا ساخته و این کشور مجبور به اختصاص منابع مالی زیادی برای مقابله با این گونه فعالیت‌ها شده است. با توجه به پیچیدگی‌های به وجود آمده در تعامل گروه‌های نژادی و دینی عراق با یکدیگر و وارد آمدن خسارات مالی و جانی بر ارتش آمریکا و شرایط سیاسی داخلی این کشور، مسئولین دولت فعلی آمریکا در مقابل دو سئوال قرار گرفته‌اند:

1) آیا آمریکا می‌تواند روابط داخلی و مسائل عراق را با هر نوع ابزار و سیاست در جهت مطلوب مدیریت کند؟

2) در غیر این صورت، آیا می‌توان شرایطی را به وجود آورد که کمترین آثار منفی و خسارت بر امنیت ملی آمریکا داشته باشد؟

می‌توان نتیجه‌گیری کرد که استراتژی آمریکا در بین"حفظ، مدیریت و یکپارچگی عراق" و یا "محدود‌سازی تأثیرات یک شکست در سیاست خارجی بر امنیت ملی آن کشور" سرگردان است.

برای آمریکا سه انتخاب وجود دارد که با توجه به تحولات سیاسی موجود در عراق و کیفیت تعامل هویت‌های کردی، عربی، شیعه و سنی با یکدیگر به طور کلان برای این کشور تبعاتی در بر خواهد داشت که در انتهای هر بند آورده می‌شود:

1) آمریکا مسیر فعلی سیاست‌های خود را در به کارگیری بیشتر نیروی نظامی دنبال کند با این امید که سیاست‌های ضد آشوبگری در مدت قابل قبولی نتیجه دهد. ادامه و تشدید حملات نظامی ضد آمریکایی در ماه‌های اخیر حاکی از آن است که سیاست‌های اتخاذ شده با واقعیت‌های موجود به مقدار زیادی فاصله دارد. شدت اقدامات "تروریستی" و افزایش خسارات جانی و مالی بر آمریکایی‌ها و نیز سخنان ژنرال "پترائس"، فرمانده نیروهای آمریکایی مبنی بر اینکه برقراری آرامش در عراق به چند سال تلاش مجدانه نیاز دارد، نشان می‌دهد که این گزینه حداقل نمی‌تواند توسط جمهوری‌خواهان برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی آمریکا در انتخابات پیش رو قرار گیرد.

در این وضعیت، یکپارچگی ظاهری عراق باقی می‌ماند، اما امنیت دست نایافتنی می‌شود. دولت عراق متزلزل و فاقد قدرت اساسی تصمیم‌گیری خواهد بود. در میان بخش‌های عراق، کردستان مسیر توسعه را با سرعت زیاد طی خواهد کرد در حالی که دیگر بخش‌ها درگیر خشونت و ناآرامی خواهند بود.

2) خروج فوری و کامل از عراق: دولت بوش معتقد است که با خروج کامل از عراق این کشور تبدیل به صحنه دهشتناک جنگ داخلی شده و نهایتاً دولت مرکزی ساقط خواهد شد. عراق در این وضعیت به مرکزی برای اشاعه تروریسم، رشد القاعده و تلاش کشورهای همسایه برای نفوذ در عراق خواهد شد. در مقابل گروهی دیگر از سیاستمداران آمریکایی و بیشتر دموکرات‌ها (احتمالاً بیشتر به خاطر جو انتخاباتی) معتقدند که علت و منشاء آشوب‌ها و اشغالگری، حضور ارتش آمریکاست و در صورت خروج آمریکا، شیعیان و اهل تسنن سعی در تعامل با یکدیگر داشته و روابط داخلی و متعاقباً شرایط خارجی عراق بهبود پیدا خواهد کرد.

می‌توان تصور کرد که نیروهای آمریکایی از عراق به کویت، بحرین یا حتی عمان عقب‌نشینی کنند، اما آیا امریکا اهرم‌های خود را در عراق رها و یا از دست خواهد داد؟ در هر شرایط، حضور آمریکا در عراق نه به خاطر جلوگیری از خشونت‌ها در این کشور بلکه به خاطر حوزه وسیع تاثیرگذاری عراق در منطقه خاورمیانه است.

به عبارت ساده‌تر، بعید است که هر دولتی در آمریکا خلیج فارسی را با آن ذخایر عظیم نفتی و گازی در ذهن داشته باشد که در آن عراق خارج از نفوذ آمریکا و ایران به وضوح مخالف آمریکا باشد. در این وضعیت به نظر می‌رسد عراق با سرعت به طرف تجزیه پیش خواهد رفت . دولت کردستان در شمال خود را از سایر نقاط منفک کرده و منتظر نتیجه درگیری‌های جنوب خواهد ماند. پیش‌بینی درگیری‌های خونین در مرکز و غرب تا به وجود آمدن توازن سیاسی در این مناطق دور از ذهن نیست. تشکیل یک هویت شیعی مستقل در کنار خیل آوارگان در غرب عراق بسیار محتمل‌تر ازدیگر احتمالات است، با این فرض که در گیری بین شیعیان به و قوع نپیوندد.

3) سومین انتخاب آمریکا می‌تواند شامل استقرار نیروهای این کشور در چند پایگاه خارج از شهرهای بزرگ و مراکز جمعیتی و رها کردن این شهرها و مراکز به حال خود باشد. با این انتخاب درگیری‌های درون شهری باعث کاهش توجه نسبت به حضور آمریکا شده و از طرف دیگر از خسارات انسانی به سربازان آمریکایی به میزان قابل توجه کاسته خواهد شد. به گفته یکی از مسئولین نظامی آمریکا می‌توان با اتخاذ سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن حتی گروه‌هایی را به ضرر طرف دیگر تقویت کرد و یا حتی از امکانات نظامی برای ایجاد توازن سود برد. در مجموعه جمهوری‌خواهان این نظر تقویت شده است که کاهش مرحله‌ای چند ده هزار نفری سربازان که به نوبه خود باعث کاهش تلفات جانی خواهد شد، می‌تواند به عنوان تاکتیک این حزب برای کاهش فشار افکار عمومی علیه جنگ‌طلبان در پیش گرفته شود. در چنین حالتی، در صورت حضور یک نامزد با وجاهت از حزب جمهوری‌خواه، وی می‌تواند رقابت شانه به شانه‌ای با نامزد دموکرات‌ داشته باشد. هم‌اکنون مذاکره مستقل آمریکا با شیوخ قبایل و ژنرال‌های بعثی که در قبایل سکونت اختیار کرده‌اند در راستای استفاده از نیروهای داخلی علیه یکدیگر و حمایت از یک گروه در قبال اجرای یک "ماموریت" به نفع ارتش آمریکا صورت می‌گیرد. به گفته فرمانده ارتش آمریکا با این کار نه تنها می‌توان جنگ را ادامه داد، بلکه می‌توان به آن شکل و جهت داد.

البته آمریکا براین نکته اذعان دارد که به هر صورت حضور ارتش این کشور در هر حد و اندازه در عراق عامل تحریک و تقویت انگیزه بسیاری از "جهادگران مسلمان" برای "اقدامات تروریستی!" می‌باشد. "جهادگرانی" که براندازی رژیم‌های فعلی در خاورمیانه را جزء برنامه مقدس خود می‌دانند. مخالفان آمریکا به درستی می‌دانند که اگر سیاست و ارزش‌های آمریکا را در عراق شکست دهند آن را از منطقه بیرون کرده‌اند. در این گزینه بخش‌هایی از عراق از جمله کردستان از آشوب‌ها به دور و منطقه‌ای امن و در حال توسعه خواهد بود. دولت عراق در شکننده‌ترین حالت خود قرار خواهد داشت. از حجم در گیری شیعه و سنی و وجود ناامنی چیزی کم نخواهد شد.

در ارزیابی هریک از گزینه‌های فوق، با توجه به تأثیرات مستقیم هرکدام از آنها بر منافع و شرایط ایران می‌توان این گونه نتیجه گرفت که حد اقل در سال‌های آینده باید خود را آماده مواجهه با عراقی کنیم که در آن کردستان به منطقه‌ای توسعه یافته و تاثیرگذار بر سایر بخش‌ها و احیاناً منطقه تبدیل خواهد شد. سنجش تبعات داخلی چنین وضعیتی از هم‌اکنون می‌تواند برای کشور ما با اهمیت و مفید باشد. محتمل‌ترین گزینه در موارد فوق 1 و سپس 3 می‌باشد و در هفته‌های جاری گرایش به طرف آخرین گزینه بسیار بیشتر از قبل شده است.

موقعیت دولت و رهبران سیاسی عراق:

با گذشت بیش از چهار سال از سرنگونی رژیم بعث در عراق هنوز این کشور به ثبات نسبی و قابل اتکایی دست پیدا نکرده است و در هر برهه از زمان انتظار دگرگونی‌های اساسی دور از انتظار نیست. رهبران سیاسی فعلی عراق به طور مبنایی در مورد کشوری به نام عراق با یکدیگر اختلاف دارند و شرایط ‌گذار نیز این شکاف‌ها را ترمیم نکرده است. فقدان اجماع سیاسی در این گونه مفاهیم را اکثر تحلیل‌گران عامل اصلی درگیری‌های فرقه‌ای و کوششی برای کسب قدرت می‌دانند. در دوره پس از اشغال، فقدان توافق در مبانی نظری، تعریف عراقی بودن و چگونگی حکومت، شرائط سیاسی مناسبی را برای انسجام، آشتی ملی و همکاری بین گروه‌ها به وجود نیاورده است. گروه‌های سیاسی به جای توجه به دولت و توافقات انجام شده برای چگونگی توزیع درآمد نفت، بازسازی ارتش و برنامه اقتصادی سراسری، به این نتیجه رسیده‌اند که از طریق کنترل "خودسرانه" و "غیرقانونی" نیروهای نظامی وابسته به خود می‌توانند اهداف مرحله‌ای مجموعه خویش را تحقق بخشند. منصفانه باید گفت در این شرایط هر آنچه آمریکا برای افزایش امنیت و بهبود شرایط اجتماعی انجام می‌دهد در چشم اهل سنت کمک به شیعیان و از چشم شیعیان برنامه آمریکا برای حمایت از اهل تسنن محسوب می‌شود. در این وضعیت، از نظر آمریکا کمک به ارتش و تأمین تسلیحات نتیجه‌ای جز کمک به شبه نظامیان متخاصم نمی‌باشد. به هر صورت با هر شاخصی، عراق درگیر یک جنگ داخلی است و وسعت این جنگ با نحوه حضور و خروج نیروهای آمریکایی ارتباط مستقیم دارد.

سه هویت مطرح در عراق هریک مشخصاتی دارند:

اهل تسنن

1) سابقه طولانی مدت در حکومت دارند.

2) از سوی کشورهای عربی به لحاظ مالی–سیاسی و... حمایت می‌شوند.

3) بعد از اکراد دومین گروه سازماندهی شده و آموزش دیده در عراق هستند.

4) استان‌های محل سکونت آنان، واقع در مرکز و غرب عراق بوده که فاقد منابع نفتی و یا درآمدی مناسب هستند.

5) بعثی‌ها را باید بخشی از طیف اهل تسنن محسوب کرد که تشکیلات و تخصص را در این بخش ساماندهی می‌کنند.

6) سوریه منافع خود را در قدرت گرفتن بعثیون در عراق می‌بیند تا سلطه حزب بعث سوریه در منطقه را تحکیم بخشد. بعث عراق نیز خود را به دلیل کمک‌ها و حمایت‌های انجام شده وام‌دار بعث سوریه می‌داند.

شیعیان:

گروه‌های شیعه به 5 یا 6 گروه که هریک دارای واحدهای شبه نظامی هستند تقسیم می‌شوند. برخی از آنها به اندازه یک دشمن سنی از یکدیگر تنفر دارند.

1) استان‌های محل اسکان آنان در جنوب، مرکز و شرق عراق قرار دارد که جزء مناطق نفت خیز کشور محسوب می‌شوند.

2) حامی اصلی آنان ایران است.

3) احتمال پشتیبانی شیعیان منطقه از آنان وجود دارد.

4) با مخالفت کشورهای عربی به طور عام روبرو بوده و پشتیبانی جامعه جهانی از آنان بسیار ضعیف ارزیابی می‌شود.

5) در حال حاضر، ستون اصلی سیاست‌های آمریکا در عراق هستند، اما کویت، اردن، ترکیه و عربستان علاقه‌ای به حمایت از آمریکا در این خصوص ندارند.

اکراد

1) با نظام بین الملل هماهنگ هستند.

2) رویکرد سکولاریسم در آنها قوی و از نقاط قوت بین‌المللی آنها محسوب می‌شود.

3) تجربه 17 سال اداره حکومت در منطقه خود را داشته و برخوردار از سرویس امنیتی قابل توجهی هستند.

4) دارای کادرهای سیاسی و آموزش دیده قوی با قدرت رسانه‌ای جهانی می‌باشند.

5) رابطه قابل تاملی با اسراییل برقرار کرده‌اند.

6) به طور اصولی، عامل اصلی تجزیه عراق هستند و پیش از آنکه دنبال قدرت در عراق باشند با صبر تحسین برانگیزی به دنبال جغرافیا هستند. آنها در مسیر تجزیه حرکت می‌کنند ولی تا زمان تأمین ملزومات آن (جغرافیا، اقتصاد، توان نظامی و مقبولیت داخلی و بین‌المللی) اعلام استقلال نخواهند کرد.

تقسیمات احتمالی پیش روی کشور عراق عبارتند از:

1) تقسیم عراق بر اساس هویت قومی و دینی به سه منطقه‌، با فرض افزایش درگیری‌های داخلی و استمرار فرار به خارج و جابجا شدن سنی‌ها در داخل و کنار رفتن (گذاشتن) سنی‌ها از حکومت و ناتوانی آمریکا در کنترل آن، تعارضی بین شیعه و کرد در جغرافیای تقسیم مناطق و منابع زیر زمینی عراق نیست و کردها خود به تنهایی بیشترین انگیزه را برای تقسیم عراق دارند.

2) تقسیم عراق بر اساس مناطق اقلیمی، به صورت متمرکز در کردستان و متکثر در مناطق شیعی که با فرض درگیری درون جبهه شیعیان صورت می‌پذیرد. منافع سنی‌های عراق و کشورهای عربی در تکثر مناطق شیعی است که خود می‌تواند به صورت‌های زیر باشد:

· استقلال نسبی کردستان و یکپارچگی سایر مناطق با روی کار آمدن جریان لائیک شیعی، با این فرض که حساسیت کشورهای عربی به حاکمیت شیعه دینی مرتبط با ایران است و نه شیعه لائیک لذا به هر میزان که از حکومت عراق دین زدایی شود فاصله آن از ایران بیشتر و رضایتمندی کشورهای عربی افزایش می‌یابد. در این وضعیت، کردها با استقبال از اسقرار پایگاه‌های دائمی نظامی آمریکا در منطقه خود به جغرافیایی فعلی بسنده نکرده و تسلط بر کرکوک (به لحاظ نفت) و بخشی از موصل (برای همسایگی با سوریه) را دنبال خواهند کرد.

· استقلال نسبی کردستان و روی کار آمدن حکومت نظامی‌، استمرار جنگ داخلی و عدم توانایی آمریکا در برقراری امنیت از یک طرف و ناکارآمدی دولت‌های برآمده از سیستم دموکراسی می‌تواند زمینه‌ساز پذیرش حکومتی اقتدارگرا و بی‌قانون را در مناطق جنوبی عراق توجیه کند.

عوامل اصلی درگیری در بین گروه‌های عراقی که به صورت نا‌امنی جلوه‌گر می‌شود، عبارتند از:

الف ) فدرالیسم:

فدرالیسم شکلی از سازمان سیاسی دولت است که بر حاکمیت دوگانه مرکز و مناطق استوار است و در چارچوب آن هریک از دو سطح حاکمیت حدود و اختیارات مشخص خود را داشته و در حوزه صلاحیت خود اعمال اقتدار می‌کنند. فدرالیسم در گام نخست بر میزان قابل توجهی از تفاهم و ادراک متقابل میان واحد‌های شکل دهنده نظام فدرالی مبتنی است.

بر مبنای قانون اساسی جدید عراق، ساختار سیاسی این کشور به صورت فدرالی تعریف شده است، اما هنوز موانع متعددی بر سر فدرالی شدن عراق وجود دارد. در حال حاضر، هم کردها و هم شیعیان به دنبال فدرالیسم هستند. اهل تسنن تا حدودی نسبت به فدرالیزم استانی انعطاف دارند، در حالی‌ که کردها و شیعیان به دنبال فدرالیزم منطقه‌ای می‌باشند. در تعریف گروه‌های عراقی منافع ناشی از نفت، آموزش و پرورش و پروژه‌های ملی علاوه بر ارتش، سیاست خارجی و ساختار امنیتی از موضوعات مربوط به فدرالیزم می‌باشد. در این تقسیم‌بندی، آیت‌‌الله حکیم بر این نظر است که محدوده بغداد (که حوزه اختلاف خواهد بود) باید به عنوان حوزه چهارم و بی‌طرف برگزیده شود و نیروهای اداره کننده آن ائتلاف و ترکیبی از تمامی نیروها باشد.

رویکرد گروه‌ها در مورد فدرالیسم:

1) اکراد:

کردها منطقه فدرال خود در شمال عراق را تشکیل داده‌اند و در تلاش برای الحاق تمام مناطق کردنشین از جمله کرکوک به آن و انطباق مرزهای منطقه فدرال با جغرافیای مناطق کردنشین هستند.

2) شیعیان

در میان گروه‌های شیعی، مجلس اعلا طرفدار منطقه فدرال گسترده (یک منطقه) در جنوب عراق است. حزب الدعوه، مخالف فدرالیسم نیست اما همچون مجلس اعلا بر آن تأکید ندارد. برخی از سایر گروه‌های کوچک‌تر شیعی چون حزب فضیلت خواستار چندین منطقه فدرال شیعی در جنوب عراق هستند. گروه‌های وابسته به مقتدی صدر به طورکلی با فدرالیسم مخالف هستند.

3) اهل تسنن

گروه‌های سنی فدرالیسم کردی را تقریباً پذیرفته‌اند،اما با فدرالیسم شیعی به شدت مخالفند.

رویکرد قدرت‌های بیرونی نسبت به فدرالیسم عراقی

1) آمریکا: این کشور به دلیل اداره آسان‌تر مسائل عراق و جلوگیری از تمرکز قدرت در این کشور مهمترین حامی فدرالیسم در عراق می‌باشد.

2) کشورهای عربی: اغلب کشورهای عربی از جمله عربستان و مصر با فدرالیسم، به عنوان عاملی برای کاهش قدرت اعراب سنی مخالف می‌باشند.

3) ترکیه: نسبت به فدرالیسم از خود واکنش منفی نشان داده است.

4) ایران: در سطوح مختلف نظرات متفاوتی شنیده می‌شود. به طور اصولی، ایران نباید با فدرالیسم در عراق مشکل داشته باشد.

تحقق فدرالیسم با هر درجه‌ای در عراق گام اول و غیر قابل بازگشت برای تجزیه مرحله‌ای عراق است.

ب) ساختار حکومت به عنوان نماینده کشور عراق:

وجود رئیس جمهور و وزیرخارجه کرد را در عراق واحد، بایدمفروض دانست. آمریکا و اسرائیل مادامی که عراق اشغال و تحت کنترل است اجازه نخواهند داد عراق هویت عربی داشته باشد. این وضعیت مطلوب کشورهای عربی و ناسیونالیست‌های عرب نیست و برای تغییر آن تلاش خواهند کرد.

تغییر قانون اساسی به طوری که در صورت سهمیه بندی قومی و مذهبی نقش اهل تسنن در آن به صورت چشمگیری تغییر کند نیز از برنامه‌های سیاسی گروه‌های اهل تسنن و حامیان خارجی آنها می‌باشد. جنگ‌های نامعقول موجود که از طرف گروه‌های سیاسی اهل سنت علیه شیعیان برپا گردیده با هدف امتیازگیری از این بخش است، در حالی که کردها در شرایط نسبتاً امنی به سر می‌برند. شیعیان می‌توانند با پیشنهاد تغییر رئیس جمهور از کرد به سنی و رئیس مجلس از سنی به کرد قدری این فشار را به اکراد منتقل کنند. با این پیشنهاد عکس‌العمل‌های زیر محتمل است:

1) آمریکا با آن مخالفت خواهد کرد.

2) کشورهای عربی نسبت به آن موضع مثبت خواهند داشت.

3) ترکیه موافق خواهد بود.

4) قوه مجریه عراق به خاطر درگیری نخست وزیر و رئیس جمهور بیش از گذشته تضعیف خواهد شد.

اگر ایران خود را عنصری بازی‌ساز، کنشگر و سازنده در عراق می‌داند، برای تحقق سیاست‌هایش باید به دو سؤال اساسی که پیش روی سیاستمداران قرار می‌گیرد پاسخی درخور دهد:

الف ) چگونه می‌توان در خارج از عراق ائتلاف کرد؟

کشورهای تاثیرگذار در عراق هریک فاصله زیادی از ایران دارند. آیا ایران می‌تواند جبهه به وجود آمده از کشورهای عربی را متزلزل و با عربستان و مصر و امارات ائتلافی قابل اتکا برای حمایت از عراق در راستای سیاست‌های خود به وجود آورد؟ آیا اقدام به چنین کاری در مسیری غیر از مسیر مورد نظر آمریکا امکان‌پذیر است؟

ب) چگونه می‌توان در درون عراق ائتلاف کرد؟

ایران چه راه حلی برای نزدیکی گروه‌های سنی، شیعه و کرد دارد؟ آیا ایران می‌تواند خود را موافق کاهش سهم طبیعی شیعیان و افزایش قدرت غیرمنصفانه اهل تسنن نشان دهد و این فرآیند را مدیریت کند؟

شرایط کنونی عراق را می‌توان فروپاشی نظم انگلیسی (که مبتنی بر حکومت نخبگان‌، اشراف وگروه‌های منتخب است) و گذار به نظم آمریکایی (که مبتنی بر مردم و دموکراسی است)‌ توصیف کرد که به صورت ناامنی بروز پیدا کرده است. در شرایط فعلی، امنیت در عراق قابل حصول به نظر نمی‌رسد مگر اینکه جریان ورود وهابیت از منطقه به عراق متوقف شود یا بعثی‌ها در این کشور قدرت زیادی پیدا کنند و در نهایت آنکه شیعیان سکولار(که ایران با آنها مخالف است) به قدرت برسند. راه‌حل برقراری امنیت تلفیقی از اقدامات امنیتی و تصمیمات سیاسی است. تفاهم سیاسی داخلی و توقف صدور تروریسم به عراق راه حل واقعی است. تا به حال هیچ مدلی برای ترسیم سهم بعثی‌ها، مذهبیون و سکولارها از یک طرف و سهم ایران، سوریه و ترکیه از طرف دیگر از جانب آمریکا و انگلیس مشخص نشده است. در غیاب این تفاهم، هریک از گروه‌های مزبور حداقلی را برای خود به هر قیمت محفوظ داشته‌اند.

شیعیان از مذهبی گرفته تا سکولار علاقه‌ای به تجزیه عراق ندارند. اهل سنت نیز به شدت با تجزیه مخالف می‌باشند، عربستان و ترکیه حاضرند برای جلوگیری از تجزیه عراق هزینه کنند و تنها کردها در فرآیندی که زیاد تحریک‌آمیز نباشد، تجزیه را در ذهن خود دارند و اسرائیل علاقمند به این فرایند است. در این فضا هیچ گروهی علاقه ندارد که سردمدار وحدت باشد چون باید سهم زیادتری به دیگران بدهد.

هیچ کشوری حاضر نیست سهمی به عهده بگیرد چون سقف آن روشن نیست. باید گذاشت میزان و تبعات بهم‌ریختگی آن‌قدر واضح شود تا گروه‌ها با طیب خاطر بر سر میز مذاکره بنشینند. در این مسیر اعراب توانسته‌اند معادله توازن قدرت بین ایران و آمریکا را در عراق با به بن‌بست رساندن امنیت به معادله‌ای سه جانبه تبدیل کنند و می‌طلبد که ایران با درک این عقب نشینی مذاکره فعالی را با اعراب برنامه‌ریزی کند. در غیر این صورت اگر ایران بتواند پیامدهای تجزیه عراق یا جدایی کردستان در عراق را مدیریت کند، به نظر می‌رسد بهترین گزینه برای ایران تجزیه عراق باشد. برخی از تحلیل‌گران معتقدند که ایران ظرفیت استراتژیک لازم برای تجزیه و تحلیل برآیند به وجود آمده از جدایی کردستان را ندارد. بنابراین، ایران راهی جز همکاری، مشارکت و در نظر گرفتن منافع آمریکا و اعراب در عراق ندارد.