تحولات سياسي امنيتي افغانستان پس از حمله آمريكا به اين كشور و اشغال آن توسط نيروهاي ائتلاف، يكي از مهم‌ترين و پيچيده‌ترين چالش‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي در خلال يك دهه گذشته بوده است. اين مسئله تحت تأثير عواملي مانند رويكردها، منافع، اهداف و سياست‌هاي متفاوت و در مواردي متعارض بازيگران منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در قبال افغانستان می‏باشد. در این میان سياست‌هاي دوگانه بازيگران فرامنطقه‌اي و ممانعت از تحقق يك رويكرد مشترك منطقه‌اي نسبت به افغانستان، سبب تداوم منازعات سياسي، اجتماعي و امنيتي در اين كشور شده است که امنیت جمهوري اسلامي ايران را به عنوان یکی از همسایگان بزرگ افغانستان، تحت تاثیر قرار داده است. بدین لحاظ در این بحث، محور اصلی بررسی نقش و تاثیر ناتو، آمریکا و سایر بازیگران منطقه‏ای و فرامنطقه‏ای در موضوع امنیت، صلح و ثبات افغانستان می‏باشد.

آمریکا و سیاست افپاک    

با آغاز سال ٢٠١١، جنگ آمریکا و متحدانش در چهارچوب ناتو در افغانستان، وارد دهمین سال خود شده است. این طولانی‏ترین جنگ در تاریخ آمریکا، افغانستان و در تاریخ ناتو محسوب می‏شود و اولین جنگی است که ناتو نیرو‏های زمینی خود را به کار گرفته و در خارج از محیط اروپا مبادرت به جنگ کرده است. بنابراین این جنگ، از جنبه‏های مختلفی حائز اهمیت است. برخی جنگ افغانستان را در واقع ادامه تلاش آمریکا برای تثبیت موقعیت خویش، به عنوان تنها ابرقدرت در دوران پس از جنگ سرد تلقی می‏کنند و نابسامانی‏هایی که بعد از آن اتفاق افتاده را ناشی از همان هرج و مرج و چالش‌هایی می‏دانند که آمریکا در این راستا با آن موجه بوده و یکی از آن صحنه‌ها در افغانستان بوده و هست.

در این رابطه اصطلاح بازی بزرگ جدید که برخی در مورد افغانستان به کار می‏برند، به بازی بزرگ در ابتدای قرن نوزدهم بازمی‏گردد که بین امپراتوری روسیه و امپراتوری انگلیس در منطقه‏ای روی داد که افغانستان در مرکز آن قرار داشت. در این بازی بزرگ جدید، بازیگر اصلی ناتو است و در آن تصویری که ارائه می‏شود، قرار است ناتو به عنوان بازیگر سیاسی- نظامی در جهان عرض اندام کند و موقعتش را تثبیت کند. البته این بازی از سوی قدرت‏های دیگر با چالش‏های عمده‏ای روبه‌روست. آمارها نشان می‏دهد ناتو در افغانستان با مشکلاتی روبه‌روست؛ اول اینکه دامنه ناامني از افغانستان به پاکستان نیز کشیده شده است، یعنی ناامنی در کشوری با جمعیت ١٧٠ میلیونی و دارای تسلیحات هسته‏ای است. به همین دلیل برای استراتژی آمریکا در این جنگ از اصطلاح افپاک که مخفف افغانستان و پاکستان است، استفاده می‏شود.

با جنگی که دنباله‏اش در پاکستان است، آمریکا فشارهای فزاینده‏ای را به دولت پاکستان وارد می‏کند. در عملیات فاجعه‏آمیز می ٢٠٠٩ علیه طالبان پاکستان، در دره سوآت، حدود ٣ میلیون نفر بی‌خانمان شدند. پاکستان اینک تحت فشار آمریکاست که دست به عملیات مشابهی بزند. آمریکا در این مدت عملیات‏های تهاجمی خود را نیز با هواپیماهای بدون سرنشین افزایش داده است. براساس آمارها در سال ٢٠١٠، حدود ١١٥ حمله نظامی به مناطق مختلف پاکستان انجام شده که تلفات زیادی داشته است. گزارش‏ها نشان می‌دهد که ناتو تصمیم دارد یک مرکز فرماندهی در کویته پاکستان تاسیس کند. در حال حاضر ١٤٠ هزار نیروی نظامی در افغانستان حضور دارند که ١٠٠ هزار نفر آنها آمریکایی هستند. به دلیل فشار افکار عمومی به خصوص در کشورهای عضو ناتو، آمریکایی‏ها و ناتو تمرکز خود را بر خروج تدریجی و تحویل وظایف نظم و امنیت به افغان‏ها تا سال ٢٠١٤، گذاشته‌اند. در این راستا تربیت نیروی پلیس افغان مورد توجه قرار گرفته و برای سال ٢٠١١، حدود ١١.٦ میلیارد دلار بودجه برای این کار در نظر گرفته شده است. با این حال، شرایط به هیچ وجه در افغانستان امیدبخش نیست. سال ٢٠١٠ یکی از مرگبارترین سال‌ها برای ناتو در افغانستان بود که ٧٠٢ نفر کشته داد. این تعداد کشته تقریبا برابر یک سوم مجموع کشته‏شدگان ناتو در ١٠ سال گذشته (٢٥٥٧ نفر) بوده است.

 در این میان، آمار کشته‏شدگان غیرنظامی هم بسیار تأسف‏برانگیز است. با این حال، گفته می‌شود شاید تقویم ارائه شده برای خروج، به‌صورت دقيق اجرا نشود و گویا مذاکراتی نیز درباره ایجاد پایگاه‏های نظامی دایمی آمریکا در افغانستان انجام شده است. این بحث‏ها ظن و گمانی را که احتمالاً جنگ افغانستان نقشه‏ای فراتر از سرکوب القاعده و طالبان بوده است را تقویت می‏کند. نمونه‏هایی که برای این ادعا می‏توان ذکر کرد، رفتارهای آمریکا درباره طرح‌های خط لوله گازی ترکمنستان-افغانستان به پاکستان و هند و در مقابل، فشارهای فزاینده آمریکا برای لغو طرح خط لوله گاز ایران-پاکستان و هند است؛ که این امر نشان دهنده علاقه‌مندی واشنگتن به منابع نفت و گاز حوزه دریای خزر و آسیای‏مرکزی می‏باشد. در اجلاس سران ناتو در نوامبر ٢٠١٠، روی نقش ناتو در منطقه تاکید شد و این احتمال می‏رود که در افغانستان، بخشی از سپر دفاع ضد موشکی مدنظر آمریکایی‏ها مستقر شود. بنابراین اگر چنین طرح‏هایی را کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می-رسیم که حضور آمریکا و ناتو در افغانستان با سه هدف انجام شده و صورت می‏پذیرد: محاصره چین، کنترل روسیه و مقابله با ظهور ایران به عنوان قدرت منطقه‏ای. البته این بدان معنا نیست که شکست ناتو یعنی شکست واشنگتن در این اهداف؛ چرا که سناریو دیگری مطرح است که سیاست-های روسیه را در کمک به آمریکا و ناتو توجیه می‏کند. این سناریو بر آن است که خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان، موجب اغتشاش و ناامنی گسترده در افغانستان و در نتیجه منطقه می‏شود و در واقع ایجاد ثبات در افغانستان، به فصل مشترک بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‏ای تبدیل شده است. نکته دیگر این است که اگر شرایط در افغانستان به نحوی پیش برود که نیروهای آمریکا و طالبان بتوانند برای همان سه هدف یاد شده این منطقه را به پایگاه خود تبدیل کنند، افراطی‏گری در منطقه افزایش خواهد یافت که این امر برای ایران نیز پیامدهای منفی در بر خواهد داشت.

سیاست بازیگران منطقه‏ای در افغانستان

به دلایل گوناگونی از جمله همجواری ایران و افغانستان، سیاست بازیگران منطقه‏ای که از مسئله افغانستان متاثر بوده و یا بر مسئله افغانستان تاثیر گذارند، در نوع خود بر منافع جمهوری اسلامی ایران نیز تاثیر می‌گذارد. این بازیگران را می‏توانیم به دو دسته بازیگران فعال و بازیگران نیمه فعال تقسیم کنیم. بازیگران فعال پاکستان و روسیه هستند و بازیگران نیمه فعال کشورهایی مانند هند، ترکیه، عربستان و مجموعه کشورهای عضو شورای خلیج فارس می‌باشند. پاکستان در افغانستان ٥ هدف را دنبال می‏کند: در هدف اول پاکستان به دلیل پیامدهای تنبیهی غرب درباره آزمایش هسته‌ای‏اش در سال ١٩٩٨، تلاش می‏کند نیاز غرب را به اسلام آباد تقویت کند. پاکستان از این جایگاه تاکنون توانسته در سال ٢٠٠٤، خود را به عنوان شریک راهبردی غیرعضو ناتو معرفی کند و در سال ٢٠١٠ نیز، خود را به جایی رساند که آمریکا خواستار همکاری‏ها و گفتگوهای استراتژیک با پاکستان شد. در سال گذشته و در جریان ٣ نشست مشترک واشنگتن و اسلام آباد، ١٣ کمیته همکاری‏های استراتژیک تشکیل جلسه دادند. به همین دلیل باید گفت ناامنی در افغانستان، به نفع پاکستان است؛ چرا که پتانسیل نیروهای بنیادگرا در افغانستان تخلیه می‏شود. دوم آنکه این پتانسیل در مواقعی هم می‏تواند علیه منافع هند در افغانستان به کار گرفته شود. در درجه سوم به موازات قوی‏تر شدن این نیروها در افغانستان، قدرت چانه‏زنی و امتیازگیری پاکستان هم افزایش می‏یابد. چهارم اینکه نیاز آمریکا و ناتو به پاکستان افزایش می‏یابد، به همین دلیل اسلام آباد بازی دوگانه‏ای با خروج آمریکا از افغانستان دارد. هدف پنجم، قدرتمندسازی جریان پشتون می‏باشد که مهم‌ترین سرمایه پاکستان در افغانستان است.

پشتون‏ها کنترل کننده سیاست داخلی پاکستان هم هستند، یعنی با حمایتی که پاکستان از پشتون‏ها می‏کند و پشتون‏ها از طالبان می‏کنند، بخشی از سیاست داخلی کشور خود را می‏توانند تنظیم و تعدیل کنند. از سوی دیگر، پشتون‏ها تضمین کننده تمامیت ارضی پاکستان هستند. به عبارت دیگر اگر پشتون‏ها و طالبان افغانستان خود را مدیون و وامدار پاکستان بدانند، تمامیت ارضی پاکستان به خطر نخواهد افتاد. هدف دیگر پاکستان از حمایت پشتون‏ها این است که با امتداد طالبان در پاکستان، این امر قدرت چانه‏زنی اسلام آباد را در برابر آمریکا افزایش می‏دهد و وزن پاکستان را برای تبدیل شدن به ژاندارم منطقه بیشتر می‏کند. ضمن اینکه این مسئله از سوی دیگر، مانع دور زدن پاکستان در معادلات افغانستان می‏شود .

جنگ افغانستان برای روس‏ها در سه سطح مشکل ایجاد کرده است. در سطح جهانی، جنگ افغانستان موجب شد آمریکا و ناتو حوزه نفوذ و عملشان را گسترش دهند و به حوزه نزدیک روسیه وارد شوند، یعنی توازن استراتژیک را به نفع خود تغییر دهند. در سطح منطقه‏ای این جنگ موجب گسترش افراطی‏گری دینی شد که عامل نگرانی روس‏ها می‏باشد. در سطح داخلی نیز افزایش ترانزیت مواد مخدر به روسیه پیامدهای جدی داشت؛ چرا که براساس آمار سالانه حدود ٣٠ هزار نفر در روسیه به دلیل مصرف مواد مخدر جان می‏بازند.

به نظر می‏رسد روس‏ها هم چهار موضوع را در افغانستان دنبال می‏کنند. هدف اول جلوگیری از سرایت جریان افراط به روسیه است؛ چرا که روس‏ها بدین لحاظ هم در داخل، هم در آسیای مرکزی و قفقاز احساس خطر می‏کنند. بر این اساس، احساس می‏شود روس‏ها یک نوع ناامنی مدیریت شده را در افغانستان دنبال می‏کنند، یعنی برقراری امنیت کامل در افغانستان به نفع روس-ها هم نخواهد بود. روس‏ها در افغانستان به دنبال جنگ فرسایشی بدون پیروز هستند. یعنی در این جنگ نه ناتو و نه طالبان پیروز شوند و حتی‌الامکان القاعده از افغانستان خارج شده و به سرزمین-های دور مثل آفریقا کشیده شود. هدف دیگر روسیه کاهش آسیب‏پذیری در مقابل مواد مخدر است که تاکنون برای روس‌ها تلفات سنگینی داشته است. هدف سوم پیشگیری از تهدید تلقی شدن افغانستان برای روسیه است. هرکدام از وضعیت‌هایی که منجر به حاکم شدن غرب و یا طالبان در افغانستان شود، برای روسیه تهدید محسوب می‏شود. هدف چهارمی که روس‏ها دنبال می‏کنند، بازسازی ذهنیت تلخ مردم افغانستان است که نشئت گرفته از ده سال اشغال این کشور توسط شوروی می‏باشد. تمام سیاست‌گذاری‏های سیاسی و اقتصادی روسیه در افغانستان، برای همراه‏سازی افکار عمومی می‏باشد.