پائیز خطرناک (سیاستهای آمریکا در خاورمیانه)

Print E-mail
عباس نجفی فیروزجایی
10 دی 1380

این اثر، خلاصه ترجمه مقاله ای است با مشخصات زیر: “خریف خطر” ، محمدحسنین هیکل، “وجهات نظر” شماره 32، سپتامبر 2001.

اهمیت :

مقاله پاییز خطرناک که در یکی از ماهنامه های عربی به چاپ رسیده، در حقیقت برداشت و چکیدة از گزارش کمیته ای از مشاوران نزدیک بوش رئیس جمهور آمریکا در امور خاورمیانه می باشد که توسط آقای هیکل روزنامه نگار مصری در سفر اخیر نامبرده به آمریکا از طریق ارتباطات دوستانه کسب شده است. این گزارش، پیش از حوادث یازدهم سپتامبر تنظیم شده، و در نتیجه تحولات بعد از آن را درک نکرده است. با نظر به اهمیت توصیه ها و راهکارهایی که در این گزارش به آن اشاره شده است، و همچنین برجسته شدن سیاست های آمریکا در قبال کشورهای اسلامی و خاورمیانه، پس از حوادث یازدهم سپتامبر که ضرورت شناخت وتجزیه و تحلیل هر چه بیشتر این سیاست ها را ایجاب می کند، خلاصه از مقاله نسبتاً مفصل آقای هیکل ارایه می شود.

مقدمه :

¨ پس از روی کار آمدن جورج بوش دوم در آمریکا، یکی از نخستین اقدامات، تدوین سیاست خارجی جدید آمریکا برای دوران حکومت جمهوریخواهان بود.

بدین منظور، نخست یک گروه کاری، سیاستگزاری موقتی را برای دوران گذار ریاست جمهوری از دموکراتها به جمهوریخواهان به عهده گرفت. اما پس از آن زمان تدوین سیاست های اصلی و دراز مدت آمریکا برای دوران حکومت جمهوریخواهان فرا رسید. بدین منظور دولت آمریکا ابتدا مناطق حساس جهان، و به عبارت دیگر، اولویت های سیاست خارجی خویش را در پنج منطقه : شرق آسیا (شامل چین و ژاپن و اطراف آن)،اروپا(شامل پیمان ناتو واتحادیه اروپایی)،شبه قاره هند (شامل هند، پاکستان و اطراف آنها)، خلیج فارس (شامل شورای همکاری، ایران، عراق و قفقاز) در نهایت خاورمیانه (شامل مسائل اسرائیل و فلسطین) مشخص کرد سپس پنج گروه مطالعاتی از ورزیده ترین سیاستمداران خود که دارای سوابق خدمتی در مناطق مورد نظر بودند برای تدوین راهبردهای آمریکا در این مناطق به کارگمارد.

دیدگاههای پاول وزیر خارجه :

پاول وزیر خارجة جدید نیز طی سفری به خاورمیانه و ملاقات با رهبران عربی بر سه نکته تاکید کرد: اولاً اعراب برای رفع حصر عراق تعجیل نکنند و ثانیاً لزوم پیگیری مذاکرات صلح فلسطین و اسرائیل و ثالثاً لزوم صبر اعراب تا زمان تدوین سیاست های جدید آمریکا.

دیدگاههای دیک چنی معاون رئیس جمهور :

نخست یک جلسه توجیهی مشترک برای تمامی اعضای گروههای پنج گانة فوق برگزار شد، و دیک چنی معاون رئیس جمهور خطوط کلی زیر را مطرح کرد :

1. برتری آمریکا در جهان پس از سقوط شوروی و به دست آمدن موقعیت منحصر به فردی که تاکنون برای هیچ دولت و کشوری به دست نیامده و لزوم بهره برداری از آن.

2. برتری اقتصاد آمریکا بر تمامی اقتصادهای جهان که نشانة آن نیز برتری دلار بر سایر ارزهاست، و لزوم بهره برداری از این موقعیت.

3. لزوم احیاء جنگ ستارگان و سیستم دفاع ضد موشکی و عدم کارآیی سیستم بازدارندگی متقابل اتمی که مربوط به دوران جنگ سرد بود و اینک خصوصاً با اضافه شدن قدرت های کوچک اتمی، کارآیی خود را از دست داده است.

4. آمریکا نباید خود را محدود به پیمان ها و معاهدات کند، بلکه باید فقط براساس منافع خود تصمیم گیری نماید. کلینتون به دلیل فقدان “ مشروعیت اخلاقی” ناچار بود برای کسب مشروعیت، در قالب پیمان های بین المللی عمل کند، ولی جمهوریخواهان چنین مشکلی ندارند و نباید قلت رأی رئیس جمهور در برابر رای دموکرات ها، این تصور را به وجود آورد که جمهوریخواهان نیز فاقد “مشروعیت سیاسی” هستند.

5. آمریکا باید سیاست های خودرادرقالب مناطق تعریف کندنه درقبال دولت ها. به عبارت دیگر، آمریکا باید سیاست های منطقه ای در پیش گیرد نه سیاست های محدود (به عنوان مثال؛ سیاست های آمریکا در شبه قاره هند، در آفریقا، در بالکان، در خاورمیانه…). این امر سبب می شود: اولاً سیاست های آمریکا فراگیرشده. و ثانیاً : آمریکا در قبال دولت ها هیچ تعهدی نداشته باشد وفراغت یابد.

6. آمریکا نباید علنی و در شعارها خود را رئیس عالم بنامد زیرا این امر مشکلات زیادی را برای آمریکا به وجود می آورد. اما در عمل باید همین سیاست رهبری جهانی را پیگیری نماید. این یعنی :

الف – آمریکا هیچ تقسیم قدرت یا توزیع قدرتی را در دنیا نخواهد پذیرفت.

ب - آمریکا هیچ اجتماع رهبری مشترک (به شکل تضامنی) را نمی پذیرد.

ج - برای حل هر مسئله، لازم است فقط با دولتهای مربوط به همان مسئله و در منطقه مورد نظر مذاکره کند نه با همة دولتها و در همة موارد.

نظرات خانم رایس مشاور امنیت ملی :

خانم “کوندالیزا رایس” مشاور امنیت ملی آمریکا به منظور توجیه گروه سیاستگذاران خاورمیانه سه ملاحظه را مطرح کرد :

1. خاورمیانه، بر حسب تجربه، نیاز به معجزه دارد.

2. هر یک از رؤسای جمهور آمریکا که وارد مسائل خاورمیانه شدند، سرانگشت خود را سوزاندند.

3. بوش نه خود را معجزه گر می داند و نه می خواهد سرانگشت او بسوزد.

بررسی تطبیقی سیاستهای کلینتون و بوش:

کمیته ویژه مطالعات، گزارش خود را با دقت بسیار و با جمع آوری همة اطلاعات، در 80 صفحه تنظیم، و با یک مقدمه به بوش تقدیم کرد. آغاز این مقدمه، بررسی اجمالی تغییر افق های استراتژیک هنگام ترک جمهوریخواهان از کاخ سفید (بعد از ریگان و بوش پدر) نسبت به زمان حال بود. پایان مقدمه می گوید بوش پدر زمانی ریاست را ترک کرد که در خاورمیانه این تغییرات بزرگ ایجاد شده بود.

1. گشوده شدن راه صلح خاورمیانه و آغاز گفتگوهای صلح عربی – اسرائیلی از مادرید به بعد .

2. جداسازی مسئله خلیج فارس و امنیت راه های نفت آن از سایر مسائل عربی نظیر مصر و اسرائیل و سوریه که تاکنون (پیش از جنگ کویت) ممکن نبود.

سه نتیجه آن عبارتنداز :

الف - برخی از اعراب از متحدان استراتژیک اسرائیل شود.

ب - امنیت خلیج فارس و نفت از مسئله اعراب و اسرائیل تفکیک شد.

ج - (و مهمتر از همه ) اعراب حضور آمریکا در خیج فارس را برای مدت طولانی یا همیشه پذیرفته بودند.

وضعیت در اواخر دوران ریاست جمهور کلینتون :

گزارش مذکور سپس به انحرافات چهارگانة کلینتون از دستاوردهای فوق، که سبب بحرانی شدن اوضاع شد، اشاره می کند. این انحرافات عبارتنداز :

1- صلح خاورمیانه : مسیر صلح اعراب و اسرائیل تعطیل شد تا جایی که به انتفاضة اخیر فلسطینی ها منجر گردید.

2- جهان عرب : دشمنی عرب ها نسبت به آمریکا به این موضوع اضافه شد به گونه ای که عمد تمرد می کنند.

3- خیلج فارس : پیمان جنگ خلیج فارس از بین رفت و آمریکا تنها ماند. این پیمان هدف اولیه اش را از دست داد.

4- فعالیت رقبا : نیروهایی که صحنة منطقه را ترک کرده بودند، و انتظار می رفت که هرگز بازنگردند دوباره در حال بازگشت هستند. مهمترین این نیروها عبارتنداز :

1- 4- روسیه با این خطرات :

- فروش سلاح ممنوعه به ایران – عراق و سوریه، دشمنان آمریکا.

- مخالفت با تحریم های عراق .

2- 4- چین با این خطرات :

- گسترش ارتباط با اعراب واسرائیل که به چین نقشی مهم می دهد.

- فعال شدن به عنوان عضو دائم در شورای امنیت .

- از همه خطرناکتر، روابط مستحکم بین چین وایران.

3- 4- اروپا :

اروپا اگر چه شریک طبیعی آمریکاست، اما منافع خاص خود را دارد. به خصوص برخی کشورها مثل فرانسه که منافع و افکار متفاوتی دارد. این موارد می تواند کشورهای دشمن آمریکا در خاورمیانه را تقویت کند.

گزارش سپس به اشتباه بزرگ کلینتون در صلح خاورمیانه اشاره می کند، و این که او قصد داشت با تقلید از رئیس جمهور دموکرات سابق (کارتر)، با استفاده از دیپلماسی شخصی آن را حل کند. در حالی که ظروف، مسائل و افراد تغییر کرده بودند و وی با این کار شأن ایالات متحده و رئیس آن را در حد یک مذاکره کنندة معمولی تنزل داد.

توصیه هایی در خصوص دو منطقه خلیج فارس و خاورمیانه

گزارش مذکور سپس توصیه هایی را به بوش یادآوری می کند. در این گزارش ابتدا دو مسئله اساسی به رئیس جمهور تذکر داده می شود :

مساله اول :

- ضرورت تفکیک میان دو حوزه استراتژیک، یعنی “خلیج فارس و پیرامون آن” و “فلسطین و پیرامون آن”. زیرا همبستگی میان این دو دردسرهای فراوانی دارد و جدایی آن دو، سیطرة آمریکا را محکم می کند.

مساله دوم :

- عدم مداخله مستقیم در مسئله فلسطین، به منظور حفظ پرستیژ مقام ریاست جمهوری آمریکا، و واگذاری آن به وزارت امور خارجه. (گزارش، مداخلة مستقیم رئیس جمهور در مسئله خلیج فارس را رد نمی کند) .

پیشنهاد :

امور خلیج فارس را باید کاخ سفید و پنتاگون پیگیری کند (زیرا در آن جا نیروی نظامی مستقر است)، اما مسئله فلسطین باید توسط وزارت امور خارجه و سازمان سیا دنبال شود.

گزارش مذکور سپس توصیه هایی به همراه روش های اجرایی به رئیس جمهور ارائه می کند، که باید در سیاست های خود در پیش گیرد :

توصیه اول : پیشگیری از گسترش جنگ منطقه ای در خاورمیانه، روشهای انجام این کار عبارتنداز :

الف- یادآوری مکرر پیمان استراتژیک نانوشتة آمریکا با اسرائیل؛

ب – به کارگیری دول عربی میانه رو (مصر، اردن، مغرب، سعودی)، به منظور پیگری مذاکرات صلح؛

ج – به کارگیری سیاست های بازدارنده در برابر معارضین فعلی و احتمالی آمریکا (به خصوص سوریه و عراق)؛

د - درخواست توقف فوری عملیات تجاوزکارانه از دو طرف فلسطینی و اسرائیلی .

توصیه دوم : پیگیری مذاکرات صلح. روش های این کار عبارتنداز :

الف - ادامه دادن راه کلینتون بعد از کشف مواضع دو طرف، البته اگر قابل ادامه دادن باشد، و یا دست کشیدن از آن در صورتی که اتلاف وقت باشد؛

ب - تعیین هدف و پاسخ به این سوال که آیا مسئله برای همیشه حل شود یا کماکان سیاست قدم به قدم ادامه یابد ؟

ج - باز داشتن دو طرف از کارهای یکطرفه، مانند تشکیل دولت فلسطینی یا جداسازی فلسطین و اسرائیل ؛

د - تفهیم این مسئله به دو طرف، که ایالات متحده پس از جداسازی مسئله نفت و فلسطین، هیچ مصالحی ندارد، و هدف، فقط استفادة همة ادیان از اماکن مقدسه است.

هـ - اعلام این مسئله به دو طرف که مذاکرات دو طرفه است و آمریکا طرف مذاکره نیست. تنها در این صورت پرستیژ رئیس جمهور حفظ می شود. بهتر است . این کار یا به وزارت خارجه و یا به سازمان سیا واگذار شود.

رئیس جمهور تنها در صورت ضرورت، مشروط به آن که خود مسئولیت مذاکرات را برعهده نگیرد، در این مسئله باید مداخله کند.

توصیه سوم : استفاده از دولت های دیگرکه مایل به همکاری برای تخفیف درگیری ها در منطقه هستند.

روش ها :

الف - استفاده از سازمان ملل و اتحادیه اروپا بدون این که آنان مستقیم وارد مذاکرات شوند.

ب - ترغیب دولت های دوست در منطقه، به خصوص مصر و ترکیه به برقراری ارتباطات گسترده با سایر کشورهای عربی و اسلامی برای کاهش فشارها در نزد مردم یا رهبران آن کشورها ؛

ج - قراردادن بحث مقاومت جزء اولویتهای کاری خود، و تاثیرگذاری در افکار عمومی عربی واسلامی برای تشجیع گفتگوهای صلح اسرائیلی – عربی و اسلامی؛

د - تلاش برای از سرگیری مذاکرات چند جانبه برای کمک به روند صلح؛

هـ - مشورت با کشورهای تولید کنندة نفت، برای کمک به اقتصاد فلسطین و تلاش برای افزایش قیمت نفت برای دست یابی به این هدف.

توصیه چهارم : توجه به مثلث سوریه- لبنان – اسرائیل برای گشوده شدن باب مذاکرات وتغییر در تفکر سوریه و لبنان

روش ها :

الف- افزایش تقویت بنیة بازدارندگی اسرائیل در قبال امکانات موشکی حزب الله در حمله به شمال اسرائیل و اولتیماتوم به سوریه در مورد عدم تبدیل مرزهای لبنان و اسرائیل به محل عملیات نظامی؛

ب - تایید موضع دبیرکل سازمان ملل، که عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان را براساس قطعنامه 425 شورای امنیت می داند، مرتبط ساختن کمک به بازسازی لبنان با اعزام ارتش این کشور به جنوب و خلع سلاح حزب الله؛

ج - شناسایی و درک راه های گسترش روابط با سوریه، ومیزان علاقه مندی بشار اسد برای بهبود روابط. معیار حسن نیت بشار اسد، مواضع وی در قبال لبنان و تروریسم است؛

د - تحریک لبنانی ها به اخراج سوریه از این کشور، و اعلام این تهدید که در غیر این صورت و عدم اعزام ارتش به جنوب، کمک های آمریکا به لبنان شامل ارتش نخواهد شد.

توصیه پنجم : اقدام برای ممنوعیت تولید و گسترش سلاح های کشتار جمعی در منطقه.

روش ها :

الف - برقراری یک موافقت نامة بین دولی در منطقه و رعایت آن از طریق گفتگو و بازرسی مداوم و سایر راه های مطمئن؛

ب - لزوم به کارگیری نیروی نظامی علیه کشورهایی که قصد مخالفت با آمریکا را دارند. نظیر عراق و … ؛

ج - لزوم بازداشتن ایران از دست یابی به تسلیحات استراتژیک، و ضرورت اقدام برای سرنگونی حکومت انقلاب اسلامی، بدون آسیب به مردم. زیرا ایران پس از سقوط نظام فعلی هم پیمان خوبی خواهد بود.

د - تقویت و اجرای طرح دفاع موشکی آمریکا، با همکاری برخی کشورهای منطقه نظیر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، مصر، ترکیه، اردن و اسرائیل.

توصیه ششم : به کارگیری تلاش گسترده برای مبارزه علیه تروریسم، که بزرگترین خطر در خاورمیانه و خارج از آن است.

روش ها :

الف - استفاده از تجربه اقدامات ضد تروریستی دولت های منطقه، به خصوص دولت های ترکیه و مصر.

ب - تفکیک عملیات تروریستی با عملیات گفتگوهای صلح خاورمیانه، به خصوص توسط دولت خود گردان و دولت اردن با اسرائیل .

ج - تشویق همکاری های منطقه ای و جهانی برای مبارزه علیه تروریسم و استفاده از کشورهای دوست.

د - ضرورت به کارگیری تمامی امکانات آمریکا برای مبارزه مستقیم با تروریسم در تمامی مناطق و اعلان رسمی این مبارزه.

توصیه هفتم : به کارگیری آخرین تلاشها علیه نیروهایی که مصالح آمریکا را در منطقه تهدید می کنند. مهمترین تهدیدات در حال حاضر عراق و ایران هستند.

روش ها :

الف - تشویق به ایجاد تغییر در عراق و ایران. تغییر در ایران از راه های سیاسی و از داخل امکان پذیر است، ولی تغییر در عراق باید از طریق حملة نظامی خارجی یا کودتا یا انقلاب داخلی باشد.

ب - باید تمام جوانب اقدام نظامی در عراق و راه های مقابله با گزینه های مختلفی که ممکن است در عراق به وجود آید ارزیابی شود نظیر احتمال :

1. شکل گیری قیام داخلی بر ضد صدام .

2. حمله صدام به نهادهای خود مختار کردستان عراق.

3. مخالفت صدام با بازرسی تسلیحات عراق.

توصیه هشتم : لزوم توجه به جو ضد آمریکایی که اینک منطقه را فرا گرفته است.

روش ها :

الف - انجام اقدامات وسیع برای معرفی ارزش های آمریکایی و دموکراسی و رفتار سیاسی آمریکا ؛

ب - تلاش برای ظهور رهبران دوست که با اصلاحاتی بتوانند در کشورهای خود مشروعیت و مقبولیت کسب کنند؛

ج - تشویق آنان به مراعات دموکراسی و حقوق بشر و …

توصیه نهم : تقویت بنیان ها و وسایل عمل در خاورمیانه، برای رویارویی با هرگونه احتمال و پیشگیری از غافلگیر شدن.

روش ها :

الف- اسرائیل هدف اول ما برای امنیت منطقه است. پیمان ما با اسرائیل در قول و عمل، سرمشق اصلی سیاست های ماست، و باید این علاقة طرفینی از هرکدورتی پاک باشد؛

ب - برای بهره برداری از این واقعیت استراتژیک، باید همواره تلاش شود اسرائیل از نظر قدرت بر هر کشور عربی برتری داشته باشد، و از برتری جویی اعراب نسبت به اسرائیل جلوگیری شود؛

ج - کمک به مصر برای اجرای نقش محوری خود در سیاست های خاورمیانه ای آمریکا؛

د - تلاش برای گسترش همکاری میان اردن و اسرائیل، و برحذر داشتن اردن از تمایل به صدام حسین؛

هـ - تشویق ترکیه برای بر عهده گرفتن نقش محوری در سیاست خاورمیانه ای آمریکا، و تفهیم این کشور به این که اجرای این نقش و کسب نتایج سیاسی و اقتصادی آن میسر نیست، مگر از طریق همکاری با اسرائیل.

نکاتی در خصوص بحران خاورمیانه :

¨ نویسندگان گزارش در پایان ضمیمه ای را که رهآورد آخرین دیدار آنان از خاورمیانه است را افزوده اند که به این نکات اشاره دارد :

- فقدان افق روشن برای حل دائمی بحران خاورمیانه.

- عدم نگرانی قابل توجه برای امنیت اسرائیل.

- آن چه امکان پذیر است “ادارة” نزاع عربی – اسرائیلی، است نه “حل آن”.

- پیچیده، اما ممکن بودن ادارة نزاع، با توجه به مطالب گفته شده در این گزارش، نظیر تفکیک مسئله نفت با مسئله اعراب و اسرائیل، و یا تمرکز بر دولت های میانه رو و دوست آمریکا نظیر مصر واردن .

- امکان کاهش تجاوزات، از جمله، با کاهش تعداد نیروهای امنیتی پلیس خودگردان فلسطین به کمتر از نصف، جمع آوری سلاح های غیرمجاز ، خودداری اسرائیل از ترور وکشتار فلسطینی ها.

- امیدواری حاکمان مصر به انتخاب یک فرد معتدل به رهبری حزب کارگر اسرائیل و پیروزی این حزب در انتخابات برای از سرگیری گفتگوها (در انتظار کبوتر)

جرج بوش رئیس جمهور آمریکا نیز تذکراتی خطاب به نویسندگان گزارش داشت اهم تذکرات به قرار ذیل است:

- وی به هم پیوستگی قضایای اعراب واسرائیل و قضایای نفت خلیج فارس را که برخی سیاستمداران و سفرای آمریکایی، بدلیل عربی بودن هر دو مسئله، قائل به آن هستند، نمی پذیرد و قبول ندارد.

- وی در ملاقات هایش با سیاستمداران جهان عرب از دیدگاه های آنان در مورد که مسایل منطقه وحشت زده شده است. زیرا آنان دربارة مسائل خلیج فارس و نفت از وی خواستند که خویشتن داری کرده و مداخله نکند، اما در مورد مسئله اعراب و اسرائیل از وی خواستند تمام توان خویش را در بازدارندگی اسرائیل به کارگیرد واین منطقی بود که او از فهم آن عاجز مانده است.

¨ بدین ترتیب، منطقه که تابستان داغی را سپری کرده است، در حال ورود به پاییزی پرالتهاب است. زیرا نتایج انتخابات حزب کارگر اسرائیل، هر چه باشد، “کبوتر سفید” بال خویش را در افق اسرائیل نخواهد گشود.

اما به هرحال انصاف این است که خونی که در فلسطین، در اثر فداکاری ها و شهادت ها جاری شده است، نیازمند حمایت و غیرت جهان عرب است، تا این ضعف و عجزی که بوش از آن نام برده است، از بین برود.