اهمیت:

آریل شارون نخست‌وزیر اسرائیل در سن 78 سالگی بار دیگر در حال جدال است، اما این بار نه با اعراب و فلسطینی‌ها و نه با متحدین راست‌‌گرا بلکه با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. تاریخ اسرائیل با نام شارون عجین شده است. مقاومت و سرسختی بر ضد اعراب در دوره حضورش در ارتش، تلاش و جدیت برای جذب مهاجران یهودی از سراسر دنیا به اسرائیل، تلاش برای ساخت و توسعه شهرک‌های یهودی‌نشین در اراضی اشغالی و فعالیت مستمر سیاسی در جبهه راستگرایان اسرائیل، از وی چهره‌ای آشنا در نزد افکار عمومی اسرائیل ساخته است و از او به عنوان فردی یاد می‌شود که توانایی تأمین امنیت اسرائیل و شکست دشمنان تل‌آویو را دارد. تأثیرگذاری شارون در صحنه سیاست اسرائیل به ویژه طی چند سال اخیر دوره نخست‌وزیری‌اش غیر قابل اغماض است. حذف شارون چه تبعات و پیامدهای داخلی بر جای خواهد گذاشت؟ آیا میراث سیاسی شارون توسط همفکرانش دنبال خواهد شد و بالاخره مرگ وی چه پیامدهایی بر روند صلح و تعاملات منطقه‌ای اسرائیل بر جای خواهد گذاشت؟

تحلیل:

شارون کیست؟

آریل شارون در سال 1928 در خانواده‌ای با اندیشه‌های صهیونیستی افراطی در کفر ملال فلسطین متولد شد. زندگی نظامی او از همان ابتدای تشکیل دولت اسرائیل در 1948 آغاز گردید، وی در خلال جنگ‌های اسرائیل بر ضد فلسطینی‌ها و اعراب طی سال‌های 1948 تا 1973 در ارتش اسرائیل خدمت می‌کرد. او در جنگ شش روزه (ژوئن 1967) فرمانده لشکر بود و در جنگ 1973 فرمانده همان نیرویی بود که جبهه مصر را شکافت و معادله جنگ را به سود اسرائیل تغییر داد. شارون در سال 1973 ارتش را ترک کرد و به صحنه سیاست وارد شد و در تأسیس حزب دست راستی ”لیکود“ نقش بسزایی ایفا نمود. او در سال 1974 به نمایندگی کِنست انتخاب شد و تا دوره نخست‌وزیری‌اش در 2001 در کابینه‌های مختلف اسرائیل متصدی وزارتخانه‌هایی همچون کشاورزی، مسکن، دارایی، بازرگانی و منابع، دفاع و خارجه اسرائیل بود. حمله به لبنان در جهت مقابله با مبارزان فلسطینی و قتل عام ساکنان اردوگاه آوارگان صبرا وشتیلا در دوره وزارت دفاع وی انجام شد. شارون طی دهه 90 میلادی، فعالیت‌های خود را بر جذب یهودیان به خصوص یهودیان کشورهای شوروی سابق و ساخت و توسعه شهرک‌های یهودی‌نشین در اراضی اشغالی 1967 متمرکز نمود. شارون به طور آشکار با مذاکرات صلح مادرید و اسلو مخالفت می‌کرد و دکترین چپ‌های اسرائیل یعنی ”زمین در برابر صلح“ را مورد انتقاد قرار می‌داد و اصولاً با مذاکرات دو جانبه با فلسطینی‌ها مخالفت داشت.

با بررسی کوتاه فعالیت نظامی و سیاسی شارون، این واقعیت آشکار می‌گردد که وی در تمام مقاطع حضور خود در هیأت حاکمه اسرائیل تمام تلاش و جدیت خود را برای سرکوب، آزار، ترور و به حاشیه راندن اعراب و فلسطینی‌ها انجام داده است. او در بین فلسطینی‌ها نماد تجاوز، خشونت و افراطی‌گری به حساب می‌آید. شارون در سپتامبر 2000، در دوره نخست‌وزیری باراک رهبر حزب کارگر، با بازدید از یکی از مکان‌های مقدس مسلمانان در بیت‌المقدس زمینه‌ساز آغاز اعتراضات فراگیر فلسطینی‌ها (انتفاضه الاقصی) گردید و در اوج انتفاضه و در حالی که اسرائیل به دلیل برخورد با موج شورش‌ها، آسیب‌پذیرتر از قبل شده بود با شعار باز گرداندن امنیت و سرکوب انتفاضه، در انتخابات فوریه 2001 با غلبه بر نامزد حزب کارگر، به عنوان رهبر حزب پیروز، به نخست‌وزیری رسید.

میراث شارون

دوره 5 ساله نخست‌وزیری شارون دارای چند ویژگی است.

1- سیاست مشت‌آهنین:

اول آنکه وی با اعلام سیاست ”مشت‌آهنین“ بر ضد فلسطینی‌ها، با شدت هر چه تمام‌تر به مقابله با انتفاضه برخاست. او شهرها و اردوگاه‌هایی را که طبق معاهده اسلو در اختیار دولت خودگردان بود، مجدداً به تصرف ارتش اسرائیل در آورد، عرفات رهبر فقید فلسطینی‌ها را محبوس و منزوی نمود و به نوعی موجبات مرگ وی را فراهم آورد، به ترورهای هدفمند رهبران و فعالان جنبش‌های جهادی دست زد و با اعمال فشار و تخریب منازل و مزارع فلسطینی‌ها، عرصه زندگی را بیش از گذشته بر آنها تنگ نمود. گرچه انتفاضه همچنان ادامه داشت، اما آنچه در صحنه مشاهده می‌شد آن بود که توان عملیاتی و انسجام مبارزان به ویژه پس از ترور شیخ یاسین و عبدالعزیز الرنتیسی رهبران حماس کاهش یافت. شرایط وخیم اقتصادی و اوضاع نابسامان اجتماعی در اراضی اشغالی به حدی رسیده بود که پس از مرگ عرفات محمود عباس جانشین وی تداوم خشونت‌ها بر ضد اسرائیل را دیگر در راستای منافع فلسطینی‌ها نمی‌دانست و خواستار پایان انتفاضه و شرکت گروه‌های جهادی در فرآیندهای سیاسی گردید.

2- سیاست یکجانبه‌گرایی

دومین ویژگی دوران شارون، اعمال سیاست یکجانبه‌گرایی بود. شارون منتقد مذاکرات دو جانبه با فلسطینی‌ها بود و اعتقاد داشت که شریک مناسبی برای صلح در میان فلسطینی‌ها وجود ندارد. به همین دلیل، وی عرفات را از همان ابتدای دوره نخست‌وزیری‌اش (پس از شکست مذاکرات صلح کمپ دیوید) در مقر خود در رام‌ا... محبوس ساخت. ساخت دیوار حائل امنیتی که شارون آن را برای امنیت اسرائیل و جلوگیری از ورود مبارزان فلسطینی ضروری می‌دانست اقدامی یک جانبه، خلاف قوانین و هنجارها و ناقص تمام معاهدات بین‌المللی محسوب می‌شود. احداث این دیوار که بیش از یک سوم از آن به پایان رسیده است اراضی بیشتری را در آن سوی خط سبز (ژوئن 1967) به اشغال اسرائیل در خواهد آورد و در صورت تداوم ساخت آن بیت‌المقدس شرقی از اراضی کرانه غربی جدا خواهد شد. دومین و مهمترین اقدام یکجانبه وی، اجرای طرح جداسازی ( متارکه ) بود که پس از بحث و جدل‌های فراوانی در بین جبهه راستگرایان اسرائیل و مخالفت شدید شهرک‌نشینان و نیروهای مذهبی افراطی با آن، در تابستان گذشته تحقق یافت. شارون هدف اجرایی این طرح را تأمین امنیت اسرائیل می‌دانست. برای شخصی که زندگی سیاسی خود را در طول سال‌های متمادی صرف توسعه و گسترش شهرک‌های یهودی‌نشین در اراضی اشغالی کرده بود، خروج از نوار غزه و چند شهرک در شمال کرانه غربی بسیار دردناک بود. اما وی و همفکرانش به این نتیجه رسیده بودند و به این باور نزدیک شده‌ بودند که تداوم اشغالگری و سلطه بر فلسطینی‌ها تا ابد نمی‌تواند ادامه یابد. مخالفت تندرو‌ها در احزاب و گروه‌های سیاسی و مذهبی و مقابله آنها با شارون به حدی رسید که وی به عنوان رهبر حزب حاکم از لیکود خارج گردید. امری که در تاریخ اسرائیل سابقه نداشته است.

3- تأسیس حزب جدید

سومین ویژگی مهم دوران نخست‌وزیری شارون، که آن را می‌توان در امتداد تغییر نگاه او به مسائل پیش‌روی اسرائیل تلقی کرد، جدایی از حزب حاکم لیکود و تشکیل حزب جدید کادیما (پیشرو) بود. شارون این بار با شعار صلح طلبی و افزایش امنیت برای اسرائیل وارد عرصه سیاست اسرائیل گردید. آریل شارون تغییر کرد و یا بهتر بتوان گفت مجبور به تغییر شد. توانایی بالای وی برای ائتلاف و رایزنی با طیف‌های گسترده سیاسی و مذهبی و تلاش و پیگیری وی برای عملی نمودن ایده‌ها و افکارش و موفقیت در عمل به وعده‌هایش سبب گردیده که حزب کادیما در نظرسنجی‌های اخیر محبوبیت بیشتری نسبت به احزاب سنتی اسرائیل یعنی لیکود و کارگر کسب نماید.

نتیجه‌گیری:

دگردیسی‌های سیاسی و اجتماعی در جامعه اسرائیل به شارون پیر و قدرتمند نیز سرایت نمود. اینک فضای سیاسی اسرائیل متأثر از افکار عمومی خسته از تسلسل نیم قرن اشغالگری، ترور، تجاوز، سرکوب و ناآرامی، پنجره‌ای تازه پیش‌روی خود می‌بیند. اولویت اسرائیل دیگر نه توسعه سرزمین و تحقق وعده‌های توراتی بلکه حفظ امنیت سرزمینی با تعریف مرزهای مشخص است. هیأت حاکمه اسرائیل به این نتیجه دست یافته است که تا ابد نمی‌توان بر فلسطینی‌ها حکومت کرد. شارون اگر چه در گذشته همواره منتقد و مخالف مشی میانه‌رو در اسرائیل بود، اما خود سرانجام آغازگر فصل نوینی در تاریخ اسرائیل گردید، فصلی که در آن رادیکالیسم بیش از گذشته به حاشیه رفته و مشی میانه‌روی سیاسی غالب گردیده است؛ راه و روشی که در نهایت در سطح مناقشه فلسطینی و اسرائیلی، تشکیل دو دولت و صلح با فلسطینی‌ها را دنبال می‌کند و در سطح منطقه‌ای اولویت خود را پذیرش اسرائیل در محیط پیرامونی و عادی‌سازی این کشور در بین کشورهای منطقه قرار داده است.

اگر چه سیستم سیاسی اسرائیل قائم به شخص نیست و ساز و کارهای مشخص خود را دارد، اما حذف شارون از صحنه سیاست اسرائیل می‌تواند تبعات داخلی نیز داشته باشد. موفقیت حزب کادیما در غیاب شارون منوط به نوعی اجماع و ائتلاف حول شخصیت ”یهوداولمرت“ کفیل نخست‌وزیر و رهبر احتمالی حزب کادیما دارد. اولمرت سابقه نظامی ندارد و در طول چند سال اخیر همراهی و هماهنگی خود را با شارون و ایده‌های وی نشان داده است. اگر چه موفقیت کادیما و نخست‌وزیری اولمرت در انتخابات ماه مارس محتمل است، اما تغییرات سیاسی اسرائیل در آینده به طور مستقیم با مجموعه تحولات سیاسی در طرف فلسطینی مرتبط است. پیروزی حماس بر فتح در انتخابات اخیر پارلمانی و قدرت‌گیری اعضا و هواداران آن در پارلمان و کابینه می‌تواند در چگونگی نگاه اسرائیل به موضوع مناقشه با فلسطینی‌ها مؤثر باشد و روند صلح را با مشکلاتی مواجه سازد. اگر چه می‌توان گفت حماس به عنوان یک جنبش مقاومت اسلامی و منتقد جناح حاکم فتح و دولت خودگردان در طول سال‌های اخیر با جنبش حماس به عنوان یک نیروی سیاسی که وظیفه تشکیل دولت، ساماندهی به اوضاع نابسامان فلسطینی‌ها و تعامل با جهان خارج را بر عهده خواهد داشت در عمل متفاوت خواهد بود، تاریخ نشان داده که هر چه میزان خشونت‌ها افزایش یابد و افکار عمومی اسرائیل ناامنی بیشتری احساس کنند، گرایش آنها به احزاب و ایده‌های افراطی و راستگرا بیشتر می‌گردد.

با توجه به تحولات داخلی در اسرائیل و فلسطین احتمال بروز انتفاضه سوم بعید به نظر می‌رسد. هر دولتی در اسرائیل در آینده (فارغ از تعلقات حزبی) دو محور اساسی را در نظر خواهد داشت. اول آنکه امنیت اسرائیل دیگر با گسترش سرزمین و حفظ سیطره بر اکثریت فلسطینی‌ها در اراضی اشغالی تأمین نمی‌گردد و دوم آنکه اسرائیل راه‌حل مبتنی بر دو دولت را پذیرفته و آن را دنبال می‌کند و دولت‌های آینده اسرائیل باید آمادگی خروج از اراضی بیشتری را در کرانه غربی داشته باشد. به نظر می‌رسد میراث شارون برای فردای اسرائیل نه فعالیت‌های نظامی و سرکوب گرانه و خشونت‌بار دهه‌های اول زندگی ‌او بلکه تغییر در دیدگاه‌های سیاسی وی و گرایش به رویکرد میانه‌رو باشد، اگر چه این تمایل را برخی در قالب اجبار و یا اکراه ببینند. آیا میراث شارون پس از مرگ او نیز به جدال و رویارویی دعوت خواهد شد؟ آیا شارون مرده است؟