این پژوهش قصد دارد روشن سازد چه ارتباطی را می‏توان میان توسعه‏یافتگی ایران، ترکیه و مصر در جایگاه برجسته‌ترین کشورهای منطقه خاورمیانه و نخبگان سیاسی که بر آنها حکومت کرده و یا هنوز حکومت می‏کنند برقرار ساخت. تأکید نیز بر نوع سیاست خارجی و نوع بده ـ بستانی است که رهبران این کشور در دهه‌های گذشته با محیط بین‌المللی خویش در پیش گرفته‌اند. این پژوهش سه کشور در منطقه خاورمیانه را بررسی می‌کند: یک دولت عربی (مصر) و دو دولت غیرعرب (ایران و ترکیه). این موارد به ما امکان می‌دهد تا انواع الگوهای ساختار نخبگان آنها در سیاست خارجی را مورد بررسی قرار دهیم که نمونه‏هایی از نظام‌های سیاسی و اجتماعی در حال گذار ایران و مصر تا نسبتاً مدرن ترکیه را شامل می‌شود. همچنین نظام‌های نسبتاً باثبات (ترکیه) و تا حدی بی‏ثبات (مصر) در این پژوهش گنجانده شده‌اند. برخی از آنها انقلاب‌های سیاسی را از سرگذرانده‏اند (مصر و ایران) درحالی‌که ترکیه دگرگونی نهادی تدریجی‏تر یا تکامل را تجربه کرده است.

باور بر این است که اگر نخبگان سیاسی به‌صورت سست و ضعیف حکومت کنند، ممکن است ظرفیت‌های توسعه‏ای خود را به موازاتی که جامعه به‌دسته‏های کشمکش‌گر قومی، منطقه‌ای و طبقاتی تجزیه می‌شود و در صحنه بین‌المللی دگرگونی‌هایی شگرف روی می‌دهد، از دست بدهند. تعامل میان نخبگان و فرایند توسعه دارای گونه‌گونی است. می‏توان دسته‌هایی از نخبگان را در جوامع دستخوش نوسازی یافت: نخبگان سنتی غیر انطباق‏گرا، نخبگان سنتی انطباق‏گرا، نخبگان در حال گذار (یاری‏گر)، یا نخبگان مدرن پایدارتر. بنابراین بررسی پیشینه‏های اجتماعی، تحصیلات، توزیع شغلی، تعهدات و ارزش‌های سیاسی، رفتار سیاسی و غیره می‌تواند نکات بسیاری دربارة رابطة میان دگرگونی‌های اجتماعی ـ اقتصادی که ویژگی نوسازی است از یک سو و دگرگونی سیاسی از سوی دیگر ارائه کند.



منبع: کتاب سیاست خارجی توسعه گرا، مرداد ١٣٨٧

دانلود مقاله