مقدمه

نفت طي يكصد سال گذشته، نبض اقتصاد بین‌الملل را در دست گرفته است. رابطه نفت با اقتصاد بین‌الملل به گونه‌اي در هم تنیده شده است كه هر افت و خیزی در بهای نفت، منجر به ايجاد شوك در اقتصاد بين‌الملل مي‌شود. نفت به عنوان کالایي استراتژیک در عرصه سیاست خارجی نيز نقش اساسی ایفا می‌کند و بر روابط کشورهای تولیدکننده و مصرف‌کننده اثر مي‌گذارد. تأثیر نفت و انرژي بر سیاست بین‌الملل از جمله موضوعاتی است که نظر محققان اين حوزه و حوزه‌هاي اقتصاد سیاسی را به خود جلب کرده است. اهمیت اقتصادی، سیاسی و نظامی نفت به عنوان کالايی استراتژیک، زمانی بيشتر مشخص شد که سوخت کشتی و قطار نيز از زغال‌سنگ به نفت تغییر کرد. اهمیت نفت در اوایل قرن بیستم به قدری زیاد شد که ژرژ کلمانسو، نخست‌وزیر وقت فرانسه، در جريان جنگ جهاني اول در سال 1917، ارزش يك قطره نفت را برابر با يك قطره خون سربازان خود دانست. دانیل یرگین نيز مي‌گويد: «نفت یک رکن اساسی در قدرت ملی، یک عامل عمده در اقتصاد جهانی، یک کانون حیاتی در جنگ و یک نیروی قطعی در رویدادهای بین‌المللی است.».

اسرائيل از بدو تأسيس تاكنون همواره به دلیل فقر منابع انرژي مجبور به واردات نفت خام بوده است. از آن‌جايي كه توليدكنندگان عمده نفت در خاورميانه قرار دارند و اين منطقه به دليل دارا بودن حدود 65 درصد از ذخيره نفت جهان، انبار نفت جهان تلقي مي‌شود؛ براي اسرائيل و ساير مصرف‌كنندگان نفت بسيار حائز اهميت است. از سوي ديگر از آن جايي كه اكثر كشورهاي دارنده ذخاير نفت منطقه، رژيم اسرائيل را نامشروع و اشغالگر مي‌دانند لذا تأمين نفت خام مورد نياز و تضمين امنيت آن يكي از نگراني‌هاي مهم اين رژيم است. از این‌رو اين سوال‌ها به وجود مي‌‌آيند که نفت چه تأثيري مي‌تواند در سياست خارجي اسرائيل داشته باشد و یا اين‌كه در تعريف منافع ملي اسرائيل، نفت چه جايگاهي دارد؟ اسرائيل همواره جهت تأمين انرژي خود، سياست‌هايي را دنبال می‌كند كه جريان حياتي نفت را به نفع خود تضمين كند. از سوي ديگر اين رژيم جهت كاهش آسيب‌پذيري خود تلاش مي‌كند تا با پيروي از سياست‌هاي آژانس بين‌المللي انرژي كه خواستار جايگزين كردن انرژي‌هاي نو به جاي نفت است، وابستگي خود را نسبت به اين كالاي استراتژيك بكاهد.

هر نوع تجزيه و تحليلي در روابط بين‌الملل مي‌بايست بر پايه سطوح تجزيه و تحليل دوگانه آن يعني سطح تحليل خرد و كلان صورت گيرد. لذا با توجه به پيوند سياست‌هاي يك كشور با سياست بين‌الملل و با توجه به نقش و اهميت بازيگران نظام بين‌الملل، در اين مقاله از سطح تحليل خرد استفاده شده است. بر اساس نظريه واقع‌گرايي و در حدي نازل‌تر از آن در نظريه آرمانگرايي، دولت‌ها به عنوان مهمترين بازيگران عرصه بين‌الملل شناخته مي‌شوند و بررسي رفتار آنها بر پايه ارزيابي تصميماتي است كه سياست‌گذاران در زمينه‌هاي مختلف اتخاذ مي‌كنند. اين تصميم‌گيري‌ها نيز بر اساس شرايط و مقتضيات حاكم بر آن كشور و اداره‌كنندگان آن، از جمله شرايط زماني‌، مسائل فرهنگي، سياسي، اقتصادي و ژئوپوليتيك آن كشور؛ اتخاذ مي‌شوند.

اسرائيل نيز مانند هر واحدي به دنبال منافع ملي خود است. سياست خارجي این کشور از زمان اعلام رسمي موجوديت تا به حال داراي سه رويكرد خاص بوده است و همان‌طور که در ابتدا بیان شد، اتخاذ آن بر اساس شرايط و مقتضات زمان بوده است. اين مدل‌ها عبارتند از:

1. سياست خارجي مبتني بر استقلال از قدرت خارجي (كه بعد از آن نيز شاهد جنگ‌هاي استقلال طی سال‌هاي 1948 تا 1949 بوده‌ايم)؛

2. سياست خارجي مبتني بر حفظ و توسعه ارضي طی سال‌هاي 1956 تا 1973؛

3. سياست خارجي مبتني بر دستيابي به صلح و امنیت با هدف توسعه اقتصادي از سال 1973 تاكنون.

بر اساس دوره‌هاي مختلف سياست خارجي اسرائيل، بايد گفت كه این کشور همواره به دنبال تأمين و حفظ امنيت خود بوده است؛ چراكه امنيت، لازمه توسعه اقتصادي يك كشور در حال توسعه است. از طرفي توسعه اقتصادي، خود مستلزم تأمين انرژي جهت حركت صنايع است.

 

 

منبع: کتاب مجموعه مقالات همایش ملی نفت و سیاست خارجی آبان ١٣٨٩

 

Download