چکیده

منطقه خاورمیانه، در طول تاریخ مدرن خود، همواره شاهد تحولات و دگرگونی‌هایی بوده که امنیت و سیاست در سطح بین‌المللی را به شدت متأثر کرده است. در دوره پس از جنگ سرد نیز تحولات مهمی در این منطقه رخ داده که بر ساختار قدرت و امنیت در سطح خاورمیانه تأثیری جدی داشته است. در این میان، اشغال عراق از سوی امریکا در سال 2003، سرنگونی صدام حسین و تغییر رژیم در این کشور را می‌توان مهم‌ترین رویدادی تلقی کرد که به شکل‌گیری دوره جدیدی از تعاملات میان بازیگران منطقه‌ای، توازن قدرت در خاورمیانه و در مجموع تصویر نوینی از منطقه شده است. عراق پس از صدام واجد مشخصه‌ها و تحولاتی است که تغییر در ساختار قدرت و هویت آن باعث دگرگونی‌هایی در ژئوپولیتیک منطقه و رویکردهای بازیگران خاورمیانه‌ای نیز شده است. آغاز شکل‌گیری دولت ـ ملت‌سازی دموکراتیک در عراق و در نتیجه مشارکت فزاینده گروه‌های شیعی و کرد در ساختار قدرت، به‌رغم محرومیت نسبی آنها از مشارکت در این ساختار طی دهه‌های گذشته، به ایجاد شرایط و تحولات نوینی در این کشور منجر شده است، که پیامدها و ابعاد منطقه‌ای بسیار برجسته و تأثیرگذاری دارد. اهمیت و ابعاد منطقه‌ای تحولات و مسائل عراق پس از صدام، با عوامل و مؤلفه‌های مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی مربوط به این کشور و همچنین ساختار قدرت و امنیت در سطح خاورمیانه، در ارتباط است. بافت اجتماعی موزائیکی عراق و حضور گروه‌های مختلف قومی ـ فرقه‌ای، این کشور را به مثابه مینیاتور کوچکی از کل منطقه خاورمیانه به تصویر می‌کشد؛ عدم پیشرفت فرایند ادغام این گروه‌ها در قالب یک ملت واحد و شکل‌گیری هویت ملی، ابعاد واگرایانه و منازعه‌آمیز جامعه عراق را تشدید کرده است. این مسئله باعث ایجاد نوعی همدردی و منافع مشترک بین اکثر گروه‌های اجتماعی عراق و کشورهای منطقه شده است که حساسیت‌ها، ملاحظات، نگرانی‌ها و منافع بازیگران منطقه‌ای را در قبال تحولات عراق پس از صدام، تشدید می‌کند. عراق در دوره صدام، همواره چالش‌های امنیتی و سیاسی برای منطقه و به‌ویژه همسایگان خود ایجاد می‌کرد. سیاست خارجی تهاجمی این کشور، ذهنیت تاریخی دولت‌ها و مردم منطقه را نسبت به این واحد سیاسی متأثر کرده است. علاوه بر این، موقعیت ژئوپولیتیک و ژئواکونومیک عراق نیز، اهمیت و پیامد منطقه‌ای تحولات این کشور را دوچندان می‌کند. کشور عراق از نظر جغرافیایی با بازیگران مهم منطقه‌ای ازجمله ایران، ترکیه و عربستان سعودی همسایه است و تحولات آن بر این کشورها نیز تأثیرگذار است. قرار گرفتن عراق در مرکز خاورمیانه، باعث شده است تا تحلیل‌گران بسیاری آن کشور را «قلب خاورمیانه» بنامند. افزون بر موقعیت ژئوپولیتیک، عراق با دارا بودن حدود 115 میلیارد بشکه از ذخایر نفتی جهان، بعد از عربستان سعودی و ایران در جایگاه سوم قرار دارد و این امر باعث افزایش نقش و اهمیت آن در عرصه انرژی جهان، سازمان اوپک و همچنین بازیگری این کشور در سطح منطقه می‌شود. مجموعه عوامل و مؤلفه‌های فوق که به اهمیت تحولات عراق و پیامدهای آن برای کشورهای منطقه منجر می‌شود، رویکردهایی متفاوت از سوی هریک از بازیگران منطقه‌ای را در این خصوص باعث شده است. ایران در میان همسایگان و بازیگران منطقه‌ای عراق، با رویکرد مثبت نسبت به واقعیت‌ها و ساختار سیاسی جدید آن کشور، همواره از برقراری امنیت، ثبات، تمامیت ارضی و وحدت ملی در عراق پس از صدام حمایت کرده است. در صورتی که اکثر کشورهای همسایه عراق از شرایط به وجود آمده که حاکی از انتخابات گذشته و به قدرت رسیدن شیعیان و اکراد می‌باشد خشنود نیستند. یکی از دلایل حمایت ایران از این‌رو صورت می‌گیرد که ایران امیدوار است با فروپاشی رژیم بعث و شکل‌گیری ساختاری دموکراتیک در عراق، این کشور بار دیگر به‌عنوان یک تهدید در قبال ایران نباشد و حتی بتواند در پیشرفت فضای امنیت، ثبات و توسعه منطقه‌ای مؤثر باشد. با این حال عراق پس از صدام به دلیل فضای ناامنی، خشونت‌های فرقه‌ای، رشد افراط‌گرایی و حضور نیروهای امریکایی، واجد برخی تهدیدات (هرچند شاید مقطعی) نیز برای ایران بوده است. ترکیه به‌عنوان یکی از بازیگران منطقه‌ای عمده، تحولات عراق پس از صدام را چندان به نفع منافع و اهداف خود ارزیابی نمی‌کند. رژیم بعث به‌رغم برخی تهدیدات برای سایر کشورهای منطقه، با تلاش برای حفظ تمامیت ارضی عراق و سرکوب گروه‌های کرد، حامیان خودمختاری در شمال این کشور را کنترل می‌کرد. همچنین روابط اقتصادی با آنکارا به‌رغم وجود برخی مشکلات در روابط دوجانبه، برای ترکیه و امنیت ملی آن کشور مثبت تلقی می‌شد. اما عراق پس از صدام با ویژگی‌هایی مانند فدرالیسم کردی در شمال عراق و ایجاد فضای نوین برای کردهای تجزیه‌طلب ترکیه، چالش‌های جدی ازجمله فعالیت P.K.K را متوجه امنیت ملی ترکیه می‌کند. این مسئله حتی روابط ترکیه با امریکا و اسرائیل را نیز تحت تأثیر قرار داده است. اغلب کشورهای عربی، شرایط پس از صدام را در جهت تضعیف هویت عربی عراق، ضعف قدرت و اثرگذاری اعراب سنی و افزایش نقش شیعیان و بر هم خوردن توازن قدرت منطقه‌ای به نفع ایران و شیعیان منطقه می‌دانند. بر این اساس، این دولت‌ها ضمن اتخاذ رویکرد منفی و مخاصمه‌آمیز در قبال دولت جدید عراق، در انتظار ناکامی و یا حداقل تعدیل روند دولت ـ ملت‌سازی جدید در عراق بوده‌اند. هرچند رژیم بعث در موارد بسیاری درقبال کشورهای عربی به صورتی تهاجمی رفتار کرد، اما به نظر نمی‌رسد که این دولت‌ها، عراق تحت حاکمیت شیعیان را به عراقی ترجیح دهند که از نظر آ‌نها در طول دهه‌های گذشته به‌عنوان حایل و بازیگری توازن‌بخش در مقابل ایران عمل می‌کرد. به نظر می‌رسد در میان بازیگران منطقه‌ای، اسرائیل از فروپاشی رژیم بعث و تحولات عراق پس از صدام بیشترین نفع را برده است. رژیم بعث، هرچند با رویکردی ابزارگرایانه، با داعیه رهبری جهان عرب از دشمنان منطقه‌ای اسرائیل محسوب می‌شد و همواره برای این رژیم دردسرساز بود. حمله ‌امریکا به عراق در سال 2003، در پی تحقق بخشیدن به اهدافی بود که افزایش امنیت اسرائیل از مهم‌ترین این اهداف تلقی می‌شد. اما فرصت‌های ناشی از تحولات عراق پس از صدام، برای اسرائیل ابعاد به مراتب وسیع‌تری را شامل می‌شود. احتمال شکل‌گیری دولتی با جهت‌گیری‌های سیاست خارجی متعادل‌تر نسبت به اسرائیل در عراق، فضای نوین ایجاد شده در کردستان عراق و فعالیت‌های احتمالی اسرائیل در آن و چشم‌انداز ایجاد دولت مستقل کردی در شمال عراق، به‌عنوان متحدی جدید برای اسرائیل، ازجمله تمایلات امریکا و سیاست‌مداران اسرائیل می‌باشد. با این همه پیامدهای آینده عراق پس از صدام برای اسرائیل هنوز با ابهاماتی همراه است و این فضا برای این رژیم فارغ از تهدید نیز نمی‌باشد. با توجه به اهمیت تحولات عراق پس از صدام و ابعاد منطقه‌ای آن، پژوهش حاضر به بررسی مجموعه مباحث مربوط به رویکرد بازیگران منطقه‌ای در قبال این تحولات و محورهای مرتبط با آن پرداخته است. با توجه به اهمیت رویکرد گروه‌های داخلی عراق نسبت به بازیگران خارجی دخیل در عرصه این کشور، در بخش اول به رویکرد گروه‌های کرد، اعراب سنی و به‌ویژه شیعیان در مسائل سیاست خارجی، و به طور خاص به دو بازیگر خارجی اصلی تحولات عراق یعنی امریکا و ایران پرداخته شده است. در این راستا، ابتدا جایگاه هریک از این گروه‌ها در عراق، از منظر جامعه‌شناسی سیاسی این کشور، بررسی و سپس نگاه آنها نسبت به دولت‌های منطقه و امریکا و نوع بازیگری آنها در تحولات عراق پس از صدام مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. در این بررسی به تعامل ایران و امریکا و مذاکرات آنها در بغداد از منظر گروه‌های داخلی نیز پرداخته می‌شود. در بخش دوم، سیاست ترکیه در قبال عراق پس از صدام و متغیرهای مرتبط با آن مورد بررسی قرار گرفته است. نگرانی‌های ترکیه نسبت به احتمال تشکیل دولت مستقل کردی در شمال عراق، در نتیجه تحولات چند سال اخیر و فعالیت‌های اسرائیل در این منطقه، واگرایی منافع ترکیه و امریکا در عراق و برخی تنش‌های بین این دو کشور در نتیجه شرایط جدید عراق، ادعاهای ارضی ترکیه نسبت به شمال عراق از گذشته و حمایت اقلیت ترکمن در این ناحیه و نگرانی نسبت به رشد بنیادگرایی اسلامی در عراق ازجمله محورهای عمده‌ای محسوب می‌شوند که در این بخش بررسی خواهد شد. از آنجایی که عربستان سعودی به‌عنوان اصلی‌ترین کشور عربی همسایه عراق محسوب می‌شود و در جهان عرب از جایگاه و نقش برجسته‌ای برخوردار است، در بخش سوم به رویکرد سعودی‌ها در قبال عراق پس از صدام پرداخته می‌شود. در این بخش ضمن تأکید بر روابط چند لایه و پیچیده عربستان و عراق و رویکرد منفی سعودی‌ها نسبت به شرایط جدید در عراق، به ملاحظات گوناگون کشور حاضر در این خصوص پرداخته شده است که از مهم‌ترین آنها می‌توان به تغییرات ساختار قدرت و الگوی حکومت‌داری در عراق، ملاحظات مبتنی بر تداوم توازن قدرت منطقه‌ای و نقش ایران و همچنین دیدگاه سعودی‌ها درخصوص اهداف و مقاصد امریکا در عراق و به صورت کلی‌تر در منطقه اشاره کرد. در بخش چهارم، به رویکرد و اقدامات اسرائیل نسبت به تحولات عراق در دوره اخیر پرداخته شده است. در این راستا به اهداف عمده امریکا در حمله به عراق در جهت حفظ امنیت اسرائیل و ارتقای جایگاه منطقه‌ای این رژیم اشاره شده و سپس فرصت‌ها و تهدیدات عمده تحولات عراق جدید برای اسرائیل بررسی شده است. ازجمله فرصت‌ها: سقوط رژیم صدام به‌عنوان حامی انتفاضه، تلاش برای عادی‌سازی روابط، از بین رفتن تهدید نظامی عراق، و ازجمله تهدیدات به مواردی مانند تقویت نقش منطقه‌ای ایران و تشدید فضای ضداسرائیلی در محیط پیرامونی آن قبال ذکر است. عراق و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس موضوع بخش پنجم پژوهش حاضر است. در این بخش رویکرد و ملاحظات کشورهای کویت، قطر و امارات متحده عربی در قبال تحولات عراق پس از صدام بررسی شده است. حمایت این کشورها از امریکا در حمله به عراق به دلیل نگرانی‌های امنیتی از عملکرد رژیم صدام و همچنین چالش‌های جدید مقابل کشورهای یاد شده ازجمله نگرانی از تغییر توازن قدرت منطقه‌ای به نفع ایران در نتیجه شرایط نوین عراق و بی‌ثباتی‌ها در این کشور ازجمله محورهای عمده این بخش محسوب می‌شوند. بخش ششم نیز به روابط اردن با عراق پس از صدام می‌پردازد. روابط مستحکم اردن با عراق در دوره صدام، ملاحظات ناشی از همکاری با امریکا درخصوص عراق، بی‌ثباتی‌ها و بمب‌گذاری‌ها در عراق و اشاعه آن به اردن، آسیب‌پذیری‌های اقتصادی اردن در نتیجه شرایط عراق و نگرانی از افزایش نفوذ منطقه‌ای ایران در دوره پس از صدام، از جمله محورهای اصلی است که در این بخش مورد بررسی قرار می‌گیرند. در بخش هفتم گزینه‌های پیش روی عراق در دوره جدید بررسی شده است. سه گزینه اصلی پیش روی امریکا در عراق یعنی تداوم سیاست کنونی استفاده از نیروهای نظامی، خروج فوری و کامل از عراق و استقرار نیروها در پایگاه‌های برون شهری ارزیابی شده و سپس مسائل سه گروه عمده اجتماعی عراق و موقعیت دولت و رهبران سیاسی مورد بحث قرار گرفته است. در ادامه نیز محورهایی چون تقسیمات احتمالی پیش روی کشور عراق و عوامل اصلی مورد اختلاف و درگیری گروه‌های عراقی بررسی شده است. روند تحولات در کردستان عراق و منافع بازیگران خارجی از جمله امریکا و دولت‌های منطقه‌، موضوع فصل هشتم و آخر پژوهش حاضر است. محورهای اصلی این بخش عبارتند از: شرایط کردستان تا زمان اشغال؛ زمینه‌ها و موانع استقلال کردستان؛ مسئله کرکوک و اهمیت نفت آن؛ امریکا و تحولات کردستان؛ بازیگران منطقه‌ای و کردستان؛ و ایران و مسئله کردستان.