میانجیگری در مناقشات بین‌المللی: الگوی میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران در بحران قره‌باغ و تاجیکستان

Print E-mail
دکتر محمود واعظی
07 March 2008

 چکیده

میانجی‎گری به عنوان یک رویه حقوقی و سیاسی برای حل و فصل اختلافات بین‌المللی از تاریخ طولانی در فرهنگ‎های مختلف از جمله فرهنگ اسلامی برخوردار می‎باشد. در این چارچوب جمهوری اسلامی ایران بنا بر آموزه‌های دینی و همچنین مصالح دولت اسلامی در دو مناقشه مهم بین‌المللی اقدام به میانجیگری کرده است. الگوی میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران در دو مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان ضمن رعایت اصول اولیه میانجی‌گری، از جمله اصل بی‌طرفی و اصل رضایت طرفین، متضمن رویکرد تازه‌ای به موضوع میانجی‌گری است که مبتنی بر میانجی‌گری جمعی می‌باشد.

در آسیای مرکزی و قفقاز با توجه به پیشینه تاریخی و اختلافات قومی بسیار پیچیده، توفیق در میانجی‎گری به شرایط و عوامل متعدد داخلی و همچنین بازیگران خارجی بستگی دارد. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران در دو مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان با توجه به فراهم بودن زمینه میانجی‌گری، و آمادگی طرفین مناقشه، تلاش کرد با استفاده از پشتوانه‌های فرهنگی و سوابق تاریخی مشترک با طرفین مناقشه، از این ظرفیت‌ها جهت حل و فصل مناقشه بهره ببرد.

مقدمه:

با پیچیده شدن شکل جوامع و شکل‎گیری نظام وستفالیایی ملت - کشور، مناقشات اشکال متنوع و غامض‌تری به خود گرفته‌اند و گسترش موضوعات اختلاف برانگیز در روابط میان دولت‎ها، مسئلة مناقشات بین‎المللی را به یک موضوع مهم در فن دیپلماسی تبدیل کرده است.

به دلیل گسترش مناقشات بین‎المللی در نیم قرن گذشته میانجی‌گری به عنوان یک روش در مدیریت معارضه نقش رو به گسترش و مهمی را در دو رشته حقوق و روابط بین‏الملل به خود اختصاص داده است. در بند 1 ماده 33، منشور سازمان ملل متحد توصیه‏های لازم به کلیه اعضاء جهت حل منافشات از طریق میانجی‌گری شده است. در صحنه بین‎المللی که با منازعات تشدید شونده دائمی و همراه با هرج و مرج و فقدان ”قواعد بازی“ پذیرفته شده رو به رو می‎باشیم، میانجی‎گری به همان اندازه خود منازعه متداول شده است.

میانجی‎گری به عنوان یک رویه حقوقی و سیاسی برای کنترل و حل و فصل اختلافات از تاریخ طولانی در فرهنگ‎های مختلف برخوردار می‎باشد. در فرهنگ اسلامی نیز این موضوع مورد توجه قرار داشته و صلح و مصالحه در آموزه‌های اسلامی مورد تأکید بسیاری از اندیشمندان دینی قرار گرفته است. جمهوری اسلامی ایران در طول دوره حیات خود بنابر آموزه‌های دینی و همچنین مصالح دولت اسلامی در موارد متعددی اقدام به میانجیگری در برخی مناقشات کرده است. مقاله حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که برمبنای چارچوب‌ حقوق بین‌الملل و آموزه‌های اسلامی تلاش‌های میانجی‌گرانه جمهوری اسلامی ایران در دو مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان را چگونه می‌توان تحلیل و ارزیابی نمود؟

فرضیه اصلی در مقاله حاضر این است که الگوی میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران در دو مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان ضمن رعایت اصول اولیه میانجی‌گری، از جمله اصل بی‌طرفی و اصل رضایت طرفین، متضمن رویکرد تازه‌ای به موضوع میانجی‌گری است که مبتنی بر میانجی‌گری جمعی می‌باشد.

برای آزمون فرضیه مطرح شده در آغاز ماهیت و ابعاد میانجی‌گری در حقوق بین‌الملل و همچنین رویکرد اسلام به موضوع صلح و مصالحه مورد بررسی قرار خواهد گرفت و سپس به ارزیابی میانجی‌گری ایران خواهیم پرداخت.

بخش اول: ماهیت و ابعاد میانجی‌گری در حقوق بین‌الملل

1-جایگاه میانجیگری در حل و فصل مسالمت‎آمیز اختلافات بین‏المللی

اختلافات بین‏المللی به دو دسته حقوقی و سیاسی قابل تقسیم هستند: اختلافات حقوقی عبارتنداز اختلافاتی که در مورد وجود یک حق و یا حدود و تأثیر و احترام و رعایت آن بین دول بروز می‏کند. این اختلافات بوسیله قواعد حقوقی حل و فصل می‏شوند. یکی از اهداف عمده حقوق بین‌الملل در هر یک از سطوح، پرداختن به اختلافات در قالب پیشگیری از وقوع آنها به طور کامل و یا جلوگیری از تشدید اختلافات و تبدیل آنها به مناقشات مسلحانه و یا حل و فصل آنها می‌باشد.

اختلافات در صورتی ماهیتی سیاسی پیدا می‎کنند که ناشی از تعارض منافع دول و یا تغییر حقوقی موجود باشند. به موجب قراردادهای لوکارنو، وسیلة تشخیص اختلافات سیاسی از حقوقی، رویه‏ای است که طرفین اختلافات نسبت به آن اتخاذ می‏کنند و موضوع اختلاف در این میان نقشی ندارد (صفدری، 1342: 607). در منشور ملل متحد که در تدوین آن تجربیات کشورها در زمینة حل اختلافات بین‏المللی، چه از دیدگاه نظری و چه از نقطه نظر عملی، مورد توجه قرار گرفته است، اختلافات بین‏المللی به صورت کلی به کار برده شده‌اند و تفکیکی بین اختلافات حقوقی و سیاسی

ذکر نشده است. علمای حقوق بین‎الملل از دیر زمان به یافتن معیارهایی که به وسیله آن بتوان اختلافات سیاسی را از حقوقی جدا کرد، علاقمند بوده‌اند. امروزه بیشتر نویسندگان گرایش دارند که تفاوت میان اختلافات حقوقی و سیاسی را به طرز تلقی‏های طرف‏های درگیر وابسته بدانند (فن گلان، 1379: 90-589).

اصولاً حل و فصل صلح‏آمیز مناقشات(Peaceful Settlement of Disputes)، به معنی حل منازعات بین‏المللی بدون کاربرد زور است. هنگامی که صحبت از حل و فصل یک مناقشه می‏شود، غالباً تلاش‌هایی مدنظر می‌باشد که در موقعیت بن‌بست، حالت جنگی یا وجود احتمال‏های قوی مبنی بر وقوع جنگ، صورت می‏گیرد.

حل (Resolution) و حل و فصل (Settlement) از جهاتی با یکدیگر اختلاف دارند. حل و فصل یک مناقشه به معنای پیشبرد یک سلسله تدابیر در جریان یک مسئله خاص یا مناقشه می‌باشد، اما حل یک مناقشه متضمن پاسخگویی به نیازها و منافع اطراف مناقشه از طریق توافق مشترک است. در یک حل واقعی، هیچیک از ارزش‏های مهم طرف‏ها قربانی نمی شود. در واقع اگر یک مناقشه حل شود، دیگر هیچیک از طرف‏ها آرزو نمی کند که توافق را رد کند، حتی اگر شرایط قدرت تغییر کند. معیار اصلی و نهایی برای حل مقطعی مناقشه ارزیابی نتایج و دستاوردها می‌باشد.

طبق نظریة اکثریت علمای حقوق بین الملل، اصل حل و فصل مسالمت‎آمیز اختلافات بین‏المللی تعهدی مثبت در جهت حل و فصل درگیری‏های بین‏المللی است. آنها معتقدند که کشورها باید از راه‏های مسالمت آمیز، فعالانه در جهت حل مناقشات بین‏المللی بکوشند. بند 3 مادة 2 منشور ملل متحد تأکید می‌کند که” کلیه اعضاء اختلافات بین‏المللی خود را به وسایل مسالمت‎آمیز، به طریقی که صلح و امنیت بین‏المللی و عدالت به خطر نیفتد، حل خواهند کرد“، این موضوع تعهدی مثبت را بر عهدة کشورهای عضو می‏گذارد. البته کشورها در انتخاب روش‏ها و راه‌هایی که به حل و فصل مسالمت‎آمیز اختلافات بین‏المللی بینجامد، آزاد هستند (فریدی عراقی، 1369: 5). این آزادی در انتخاب روش در مادة 33 منشور ملل متحد نیز مورد تأکید قرار گرفته است. براین اساس: ”طرفین هر اختلاف که ادامة آن محتمل است حفظ صلح وامنیت بین‏المللی را به خطر اندازد، باید قبل از هر چیز از طریق مذاکره، میانجی‏گری- سازش – داوری - رسیدگی قضایی و توسل به مؤسسات یا ترتیبات منطقه‌ای و یا سایر وسایل مسالمت‎آمیز بنا به انتخاب خود راه‌حل آن را جستجو نمایند.“

به طور کلی مناقشات بین‏المللی را می‏توان به سه شیوه حل و فصل کرد:

1) روش دیپلماتیک که شامل تماس‏های مستقیم و غیرمستقیم طرفین اختلاف و میانجی گری و وساطت دول یا اشخاص ثالث شود؛

2) روش حقوقی و تسویه قضایی که در برگیرندة داوری و یا پذیرش رأی دیوان بین‏المللی دادگستری است؛

3) از طریق سازمان‏های بین‏المللی و به ویژه سازمان ملل متحد.

هنگام بحث از مراحل و اشکال کاهش اختلاف که می‏تواند حل واقعی و کامل مناقشه را در برداشته باشد، مذاکره اقدامی در جهت کنترل مناقشه است. مذاکره تبادل حقایق، ایده‏ها و قول و قرارها بین دو طرف [یا بیشتر] با هدف حل و فصل رضایت بخش دو جانبه مناقشه است.“ (همان: 7-6) هدف از مذاکره مشخص ساختن زمینه‏های نفع و خصومت مشترک است تا طرفین بتوانند نفع مشترک را شناسایی کنند(Thompson and James, 1993: 220-23)

اما غالباً چنین رهیافتی دشوار و سخت می‏باشد. طرفین مناقشه حتی در صورت فراهم بودن مقدمات لازم، به دشواری می‏توانند مذاکرات را به صورت دو جانبه آغاز کنند. از این دیدگاه، میانجی‌گری، فرآیندی بر مبنای مذاکره به وسیله طرف سومی است که از اقتدار رسمی برخوردار نیست، اما در روابط طرفین متخاصم ایفای نقش می‏کند. در این چارچوب بحث مساعی جمیله مطرح می‌شود که به نظر می‌رسد که با میانجی‌گری نزدیک است.

عمده ترین وجه تمایز مساعی جمیله و میانجی‏گری، این است که در مساعی جمیله طرف ثالث راه‌حلی ارائه نمی‌کند، بلکه در حد کسب توافق طرفین متخاصم به برگزاری گفتگوهای مستقیم اقدام می‎کند. به عبارت دیگر، طرف ثالث در مساعی جمیله، به عنوان ”یک کانال تماس“ عمل می‏کند و فراتر از آن فعالیتی نمی‎کند و به هیچ‌رو خود را در موضوع مورد مناقشه دخالت نمی دهد. در حالی که میانجی‏گری، رفتاری پیشروانه و مداخله‏جویانه دارد، دخالت در موضوع مناقشه و ارائه رهیافت‌هایی برای سامان دهی آن که در خلال میانجی گری صورت می‏گیرد، وجه بارز و منحصر به فرد رفتار میانجی‌گری است.

میانجی‌گری یک روند واحد ندارد بلکه مجموعه‌ای مستمر از فعالیت‌های مرتبط با بازیگران، تصمیمات و شرایط است. به زبان دیگر، می‏توان گفت میانجی‌گری در برگیرندة مجموعه‏ای از رفتارهاست که دامنه آن از طیف کاملاً غیرفعال (ارائه مساعی جمیله) تا طیف کاملاً فعال (فشار بر طرفین مناقشه) را شامل می‏شود.

غالباً میانجی‌گری را یکی از دو روش عمومی سیاسی و دیپلماتیک با مبانی حقوقی برای حل صلح آمیز منازعات به شمار آورده‏اند. روش‏های دیگری علاوه بر مساعی جمیله از جمله تحقیق و مصالحه نیز وجود دارند. البته رویه حقوقی هم مطرح است که ”مربوط به استعمال و کاربرد حقوق بین‎الملل در حل مسالمت‏آمیز مناقشات می‏باشد (Plano and Roy, 1988: 255).

نخستین قواعد جامع برای حل اختلافات بین‏المللی از طریق میانجی گری و مساعی جمیله به موجب قرارداد اول کنفرانس 1899 لاهه اتخاذ شد. این قرارداد و قرارداد اول کنفرانس 1907 لاهه، پایه‏های قواعد مشابهی را در تعداد بی شماری از قراردادهای بین‏المللی که براساس ضوابط حقوق بین‎الملل منعقد شده اند، تشکیل می‏دهند (Ibid.:245). با اینکه کنوانسیون 1907 لاهه به ظاهر تفاوت چندانی میان مساعی جمیله و میانجی گری قائل نشده است، اما در عمل تفاوت‏های قابل ذکری بین این دو تکنیک مذاکره وجود دارد (صفدری، 1342 : 625).

به طور کلی، میانجی‏گری امری کاملاً اختیاری است، اما باید متذکر شد که به موجب برخی قراردادهای چند جانبه بین المللی، نوع ویژه‏ای از میانجی گری که جنبة اجباری دارد نیز ابداع شده است. در این نوع میانجی گری، دو یا چند دولت توافق می‏کنند در صورتی که بین آنها کشمکش و اختلافی رخ دهد به دولت ثالثی که از قبل به عنوان میانجی قبول کرده‏اند رجوع کنند تا آن دولت به رفع اختلاف اقدام کند. توسل به میانجی‏گری اجباری نخستین بار در کنگرة 1856 پاریس اعلام شد و دول امضا کنندة عهدنامة پاریس موافقت کردند در صورت بروز اختلاف بین خود از طریق میانجی‏گری دست به اقدام بزنند. طبق مادة 8 قرارداد اول کنفرانس دوم لاهه نیز دولت‏ها می‏توانند موافقت کنند که در حل اختلافات خود، هر کدام یک دولت را به عنوان میانجی انتخاب کنند و در صورتی که اختلافی بروز کرد، دول میانجی برای رفع آن مذاکره کنند و در حقیقت با این اقدام که قبل از بروز اختلاف انجام می‏گیرد، طرفین دعوی بنابر توافق قبلی از خود سلب اختیار کرده و آن را به دولت میانجی واگذار می‏کنند. باید توجه داشت که میانجی گری اجباری در عمل چندان مورد توجه واقع نشده است (Bercovitch, 2002).

در مجموع، میانجی‏گری امری اختیاری هم از لحاظ میانجی و هم از لحاظ اصحاب دعوی محسوب می‌شود و این ویژگی شامل تمامی اجزای این بنیان حقوقی می‎شود و مراتب زیر را در برمی گیرد :

الف ) اراده و میل کشور میانجی که به هیچ وجه مجبور نیست وساطت خود را پیشنهاد کند؛

ب ) طرز رفتار کشورهای طرف اختلاف که کاملاً در رد یا قبول پیشنهاد وساطت مختار و آزاد هستند؛

پ ) نتیجة میانجی گری نیز برای طرفین اختلاف، الزامی به وجود نمی آورد و در قبال آنها بی‌اثر و بی اعتبار است.

2- اصول و اهداف میانجی‌گری

برای مدت‌های مدید، تحقیق درباره میانجی‌گری با مشکل کمبود اطلاعات مواجه بود. دست‌اندرکاران میانجی‌گری، اعم از رسمی و غیررسمی، مایل بودند برداشت خود را به صورت تجربه‏ای محرمانه و مذاکرات خود را در پشت درهای بسته نگه‌ دارند. محققین نیز به دلیل کمبود اطلاعات شرایط را برای بررسی سازمان یافته و نظریه‌پردازی در خصوص میانجی‌گری مناسب نمی‌دیدند. هیچ عقیده‏ای نیز مبنی بر امکان ارائه الگوی نمونه رفتارهای مشخص و یا تعیین چارچوبی در رابطه با نحوه ارزیابی میانجی‌گری وجود نداشت. گاهی اوقات در گذشته رابطه بین میانجی‌گری بین‏المللی ونتیجه آن اعم از موفقیت کامل یا شکست و یا موفقیت جزئی، بدون آنکه در مورد آن هیچ گونه نظریه‎پردازی صورت گیرد، مطرح می‎شد. پس از جنگ جهانی دوم، با توجه به خسارات عظیمی که جهان برای جنگ‎ها پرداخت کرده بود، رویکرد سیاستمداران و علمای حقوق و روابط بین‌الملل نسبت به راه‎حل‎های صلح‎آمیز مناقشات تغییر کرد و زمینه مناسبی فراهم شد تا اندیشمندان نسبت به موضوع میانجی‌گری بیش از پیش توجه نشان دهند و آن را موضوع نظریه‎پردازی‌های خود قرار دهند.

از همین رو، در این دوران تعاریف فراوانی از میانجی‌گری به عمل آمد که برخی از آنها کلی و برخی دیگر خاص می‏باشند. هر یک از این تعاریف، یک یا چند مورد از صفات اصلی میانجی‌گری را بیان می‏کند. تعدد تعاریف می‏تواند گاه باعث به وجود آمدن ابهامات بیشتر و نه روشن نمودن مطلب گردد. بسیاری از تعاریف تلاش خود را صرف بیان مطالب زیر کرده‎اند:

الف) مفهوم و اهداف میانجی‌گری.

ب) مجزا نمودن میانجی‌گری از دیگر اقدامات مرسوم در رابطه با دخالت طرف سوم از جمله دادرسی.

ج) تشریح و توصیف صفات میانجی.

از دیدگاه تورشتاین اک هوف میانجی‌گری ”اعمال نفوذ بر طرفین دعوی برای رسیدن به توافق از طریق به کارگیری علائق آنها می‏باشد“. این تعریف بسیار ساده و غیرکامل است و پیچیدگی‎های میانجی‎گری را پوشش نمی‎دهد. لارس استنلو میانجی‌گری را بدین صورت توضیح می‏دهد:

”عملی است که توسط طرف ثالث و با کوشش شخصی به منظور تسهیل در حل مشکلات مورد اختلاف بین طرفین مناقشه ابداع می‌شود و تضمینی برای دستیابی به مذاکرات مورد توافق می‏باشد(Stenelo, 1972:37)“. تعریف استنلو حداقل شایستگی آن را دارد که به عنوان نوعی شناخت از طبیعت فعال و اهداف میانجی‌گری مطرح شود. این تعریف کمابیش مانند تعریف درایزک و هانتر از میانجی‌گری است که عبارت ‌است از: ”مرحله‏ای که طی آن دو طرف دعوی تلاش خود را برای دستیابی به یک راه حل دو جانبه تحت حمایت طرف سوم از طریق طرح منطقی اختلافاتشان مبذول می‏دارند“ (Dryzek and Hunter, 1987: 89).

در صورت تمرکز بر اهداف میانجی‌گری و مراحل میانجی‌گری می‏توان به تعریف اورن یانگ رجوع کرد: ” انجام هرگونه اقدام از طرف هر بازیگری که خود طرف مستقیم بحران نیست و به منظور حل، کاهش و یا رفع یک مشکل و یا مشکلات موجود از طریق مذاکرات، که نتیجه آن ایجاد تسهیلات در پایان بخشیدن به بحران باشد. میانجی‌گری نامیده می‏شود (Young, 1967: 34)“. به صورت بسیار مشابهی، کریس میچل میانجی‌گری را بدین‌صورت تشریح می‏کند: ”میانجی‌گری یک فعالیت مداخله گرانه است، که توسط یک طرف ثالث با انگیزه مقدماتی برای دستیابی به مصالحه در رابطه با یک موضوع مورد مشاجره و یا حداقل به منظور پایان بخشیدن به درهم گسیختگی‏های بحران‌ساز بین طرفین دعوی انجام می‏پذیرد(Mitchell, 1981:287)“. تعریف جامعتری در مورد عمل میانجی‌گری توسط بلیک و موتون ارائه شده است ”میانجیگری، دخالت طرف سومی است که، اول مشکل را بررسی و تعریف می‏کند، سپس با هر گروه به صورت جداگانه گفتگو کرده و با طرح توصیه‌هایی که تنظیم خواهند شد به راه حل مورد توافق دو جانبه‏ای دست می‏یابد(Blake and Mouton 1985: 15)“.

در اکثر تعریف‏ها اهمیت واژة ”بی طرفی“ مورد تاکید قرار گرفته است. مثلاً بینگ هام میانجی‌گری را به این شکل تشریح می‏کند:

” کمک یک طرف سوم بی طرف در مذاکرات(Bingham, 1989: 5) “.

فول برگ و تیلور به میانجیگری از این دید نگریسته‌اند:

اقدامی که از طریق آن، طرفین درگیر با همراهی و کمک یک شخص یا اشخاص بی طرف از طریق تعیین یک روش معین زمینه‏های مناقشه را آرام ساخته و به ارائه راه‌حل‌های تسهیل‌کننده به منظور اتخاذ رویه‏ای می‌پردازند که به عقد یک قرارداد مرضی الطرفین که منطبق با نیازهای طرفین باشد، منتهی شود (Volberg and Tylor, 1987: 7).

چارلز مور توجه خود را به عمل و صفت میانجی‌گری معطوف کرده است و در توصیف خود از میانجی‌گری آن را به لحاظ مضمون به شرح زیر تعریف می‏کند: ”دخالت داوطلبانه در یک مناقشه یا مذاکره از جانب طرف سوم بیطرف، غیروابسته و مورد قبول و بدون هیچ‌گونه اختیارات قانونی در زمینه اخذ تصمیم، به امید آنکه طرفین دعوا به راه حلی دست یابند (Morre, 1987: 14).“

دیویس ودوگان‌کوشیده‏اند تا ‌ماهیت، اهداف، صفات و روش‌های کاربردی میانجی‌گری را بیان کنند:

”روش دستیابی به تراضی از طریق طرف سوم، این روش به طور اصولی بستگی مستقیم به نحوه مذاکراتی دارد که یک شخص ماهر، بی طرف و غیر ذینفع برای کمک جهت تغییر عقاید طرفین از طریق بکارگیری غیراجباری ابزارهای مختلف تشویقی برای دستیابی به توافقی پایدار در رابطه با مفاد مورد بحث صورت می‌دهد (Davis and Dugan, 1982: 82).“

میانجی‌گری، در واقع، امری پیچیده و متغیر است و منوط به بررسی تاثیر متقابل اقدامات میانجی با تکیه بر بعضی منابع و علائق در زمینه مناقشه و یا نتایج حاصل از آن از یک سو و طرفین مناقشه یا نمایندگان آنها از سوی دیگر می‎باشد. داشتن یک تعریف جامع برای درک واقعیت ضروری است.

به نظر می‏رسد تعریف برکوویچ و رابین به حد کافی جامع و مانع می‏باشد. از این رو، این تعریف می‏تواند به نحوی مناسب بازگو کننده پیام اصلی تعاریف دیگر باشد. از دیدگاه این دو صاحب‌نظر میانجی‌گری رویدادی مسالمت‌آمیز است که بدون بهره گیری از نیروی فیزیکی یا اقتدار قانونی برای ”رفع تعارض” موجود بین “ طرفین یک مناقشه ” از سوی شخص ثالثی که درگیر در مناقشه نیست ، مطرح می‏شود. شخص ثالث در قالب شخص، گروه، دولت یا سازمان، با تأثیرگذاری بر برداشت‌ها و رفتارهای طرفین، مناقشه را به طور مسالمت‎آمیز کارگردانی می‌کند(Bercovitch and Rubin, 1992: 4) .

در اکثر نظریه‎ها، میانجی‎گری به معنای اقدام برای جلب توافق و تأثیرگذاری بر طرفین مناقشه تعریف شده است. در این تعاریف توانایی میانجی برای حل مشکلات، جلب‎نظر موافق طرفین درگیر در مناقشه و درک وضعیت‎های متفاوت بسیار مهم است و لذا برای رسیدن به یک تعریف جامع از میانجی‎گری لازم است، چهار عنصر اساسی شامل زمینه میانجی‎گری، طرفین مناقشه، میانجی و روش میانجی‎گری را تعریف کنیم:

- زمینه میانجی‎گری: زمینه میانجی‎گری در یک مناقشه زمانی فراهم می‎شود که تلاش طرفین مناقشه به بن‎بست رسیده باشد و هیچ یک از آنها آمادگی تحمل هزینه‎های اضافی و یا از دست دادن جان افراد بیشتری را نداشته باشند.

- طرفین مناقشه: دو طرف مناقشه باید از نظر ذهنی و شرایط اجتماعی به طور کلی آمادگی حل و فصل مناقشه را داشته باشند و تا حدی به میانجی اعتماد کنند.

- میانجی: میانجی باید شخصیتی بی‎طرف، ماهر و غیر ذینفع در نتیجه حل و فصل مناقشه باشد تا بتواند به منظور دستیابی به توافقی پایدار در جهت تغییر و تقریب عقاید طرفین مناقشه از طریق به کارگیری غیراجباری ابزارهای مختلف اقدام کند.

- روش‎ میانجی‎گری: تهیه یک طرح کلان و نقشه راه با توجه به شرایط مناقشه و اختلافات اساسی طرفین درگیر بسیار مهم می‎باشد تا با انعطاف، حوصله و چانه‎زنی نسبت به اجرای آن اقدام شود.

با عنایت به تعاریف فوق‎ و بررسی نظریه‎های مختلف،می‌توان گفت که میانجی‎گری اقدامی داوطلبانه از سوی یک طرف ثالث می‎باشد و زمینه فعالیت آن زمانی فراهم می‎شود که ابتکارات طرفین درگیر بی‎نتیجه و همراه با هزینه‎های غیرقابل تحمل بوده باشد، به گونه‌ای که آنها از نظرذهنی و شرایط اجتماعی آمادگی حل و فصل مناقشه را دارا و میانجی‎گری را بپذیرند. در چنین شرایطی، یک میانجی بی‎طرف و ماهر با برخورداری از قوه ابتکار و خلاقیت می‎تواند با استفاده از روش چانه‎زنی در جهت تغییر و تقریب عقاید طرفین درگیر به منظور تخفیف درگیری و نهایتاً حل و فصل مناقشه اقدام کند (Lail, 1966: 14).

3- روش‌های ارزیابی میانجی‌گری بین‌المللی

کلیه میانجی‌گران بین‌المللی با استفاده از مهارت‌ها و منابعی که در اختیار دارند کوشش خود را مصروف تغییر یا تأثیرگذاری بر ماهیت موضوع مورد مناقشه، جوانب و زمینه‌های برخورد، و یا حیطه نتیجه‌گیری می‌کنند. اما اینکه چگونه می‌توان فعالیت‌ها و مشارکت طیف وسیعی از میانجی‌گران متفاوت را ارزیابی کرد و یا به روش مشخصی در این رابطه دست یافت، و یا اینکه اصولاً آیا اثرات یک میانجی‌گری مشخص قابل ارزیابی است یا خیر، و یاعلاوه بر موارد فوق‌، اگر تغییراتی حادث شود و نتیجه رضایت‌بخش باشد، آیا می‌توان آن را به زیرکی و تجربه میانجی نسبت داد یا خیر، چندان مشخص نیست.

همچنین برعکس، در صورتی‌ که طرفین دعوی هیچ گونه نرمشی از خود نشان ندهند، آیا می‌توان گفت این امر نتیجة قصور میانجی‌ بوده است؟ ارزیابی نتایج میانجی‌گری و نسبت دادن موفقیت یا شکست آن به یک عامل از چندین عامل مستقل دخیل در یک سیستم مداخله داوطلبانه، واجد مشکلات ذهنی و اساسی جدی است.

تعیین مجموعه‌ای از معیارها برای پوشش دادن به اهداف گوناگون کلیه میانجی ها کاری بیهوده به نظر می‌رسد. برای مثال، شخصیت‌های میانجی ممکن است با تاکید بر ایجاد تسهیلات ارتباطاتی بهتر و ارتقای کیفیت برخورد در جستجوی ابزاری به منظور ایجاد فضایی مناسب‌تر برای مذاکره باشند. حال اینکه دولت‌های میانجی ممکن است در پی تاثیرگذاری بررفتار طرفین درگیر به منظور حل و فصل مناسب مناقشه باشند. این اهداف مختلف نمی توانند به سادگی در یک نظریه گنجانده و ترسیم شوند. در پاسخ به این سوال که آیا میانجی‌گری موثر می‌باشد یا خیر، نیازمندیم که از اهداف میانجی نیز مطلع باشیم و به این دلیل است که دو معیار مهم و گسترده ارزیابی یعنی معیارهای ذهنی و عینی (واعظی، مبانی نظری میانجی‌گری در مناقشات بین‌المللی، 1384). برای دستیابی به نتایج حاصل از هرگونه میانجی‌گری بین‌المللی پیشنهاد شده‌اند. (Ipsen, 1979: 476).

3-1 – معیارهای ذهنی

معیارهای ذهنی بخشی از واقعیت است که باید در ارزیابی میانجی‌گری مورد توجه قرار گیرند. این معیارها معمولاً از طریق تجربی قابل دستیابی نیستند وبه طرفین درگیر و یا انتظارات میانجی‌گری از میزان موفقیت در رسیدن به اهداف تعیین شده بستگی دارند. اهداف میانجی‌گری شامل انتظاراتی می‌شود که از فرآیند میانجی‌گری و نتیجة آن وجود دارد. از این لحاظ می‌توان ارزیابی موفقیت در میانجی‌گری را به میزان رضایت طرفین مناقشه طی مراحل میانجی‌گری یا نتیجه آن منوط نمود و یا اینکه اظهارنظر هر یک از طرفین یا هر دو طرف مناقشه در مورد حفظ بی طرفی، کارآیی و یا موثر بودن میانجی‌گری را ملاک قرار داد. به گفته آگستام, ارزیابی ذهنی مبتنی بر نحوه برداشت میانجی‌ و طرفین درگیری از تلاش‌های میانجی‌گرانه است که شامل رضایت طرفین، بی‌طرفی و کارآیی می‌باشد. .(Aggestam, 2002)

3-1-1- رضایت طرفین:

رضایت طرفین مناقشه از میانجی‌گری امری قابل توجه می‌باشد، اما این رضایت تعریف دقیقی دارد. طرفین مناقشه عموماً رضایت خود را از میانجی‌گری بدان علت مورد تاکید قرار می‌دهند که عمـل میانجی‌گری فرصت لازم برای اظهارنظر نهایی و یا خدمات مورد انتظار را برایشان فراهم خواهد آورد.(مقتدر، 1372: 10) مجدداً در اینجا امکان مجرد فرض کردن یک گروه از استنباط‌ها از دیگر استنباط‌ها امکان‌پذیر نیست و نمی توان هیچ مدرکی را دال بر اینکه رضایت کلی از میانجی‌گری بین‌المللی بستگی مستقیم به میانجی‌های خاص، یا یک روش خاص میانجی‌گری دارد، ارائه کرد.

3-1-2- رعایت بی‌طرفی و انصاف:

رعایت بی طرفی و انصاف و نیز استحقاق طرفین در توزیع منابع در زمره دیگر معیارهایی می‌باشند که ما در ارزیابی از نتایج میانجی‌گری به کار می‌بریم. بی طرفی و رعایت انصاف را می‌توان از طریق تاکیداتی که طرفین مناقشه برعمل میانجی‌گری یا نتایج آن می‌کنند، ارزیابی کرد. برای مثال، یک عمل میانجی‌گری بین المللی وقتی عادلانه تعبیر می‌گردد که معارضین بتوانند به طور مستمر نظرات اصلاحی خود را ارائه کنند و میانجی ها رفتار یکسان و بی غرضانه‌ای نسبت به هر دو طرف داشته باشند(Wikipedia, Mediation). نتایج وساطت وقتی منصفانه خوانده می‌شود که انتظارات هر دو طرف مناقشه برآورده شده باشد یا اینکه تخصیص منابع محدود به طور اصولی براساس حفظ تساوی یا رعایت نیاز‌مندی‌ها انجام شود. میانجی‌هایی که به این اهداف دستیابی پیدا کنند، موفق شمرده می‌شوند.

3-1-3- کارآیی و سودمندی:

این معیار مربوط به مدت زمان میانجی‌گری و هزینه‌های ناشی از آن است. میانجی‌گری بین‌المللی بر کوتاهی زمان، کاهش هزینه و نتایج حاصله که حداکثر منافع هر یک از طرفین را براساس تجربه تامین کند، تاکید دارد و ممکن است از جانب طرفین ذینفع کاملاً موفق ارزیابی شود. هیچ شکی در مورد اینکه برخی میانجیگری‌های بین‌المللی کارآیی در مراحل عمل را به عنوان هدف نهایی خود مورد توجه قرار می‌دهند، وجود ندارد.

سودمندی صفت اصلی یک نتیجه خوب است که به قابلیت اجرا و دائمی بودن تراضی اطلاق می‌گردد. وساطت وقتی سودمند و مفید خواهد بود که نتیجه آن دائمی و پایدار باشد و فرصت‌هایی ایجاد کند که باعث اجتناب از بروز مناقشات مشابه در آینده شود,(فن گلان، 1379: 594)، سودمندی از معیارهایی است که در ارزیابی موفقیت یا شکست میانجی‌گری از مطلوبیت بالایی برخوردار است. اما مانند دیگر معیارها تنها در سایه دقت فوق العاده قابل تشخیص است. ارزیابی میانجی‌گری‌های بین‌المللی در صورتی که بر پایه کیفیت و انتظارات انجام شود ما را به نیمه راه می‌رساند، البته نیمه راهی که برای بررسی موفقیت یا شکست کوشش‌های متفاوت میانجی‌گری مملو از مشکلات می‌باشد.

3-2 – معیارهای عینی:

معیارهای عینی نمایانگر تصویر کلی دیگری برای ارزیابی نتایج میانجی‌گری می‌باشد. این معیارها برپایه شاخص‌هایی اساسی‌ بنا شده اند که از نظر تجربی امکان ارزیابی آنها به وسیله یک ناظر یا هر یک از طرف‌های مشارکت‌کننده در میانجی‌گری وجود دارد. معمولاً چنین معیارهایی دربرگیرنده اهداف تغییر و قضاوت درباره ‌حدود تغییرات انجام شده جهت اثبات موفقیت یا شکست میانجی‌گری است. ارزیابی عینی براساس شاخص‌‌های معینی صورت می‌گیرد که به لحاظ تجربی قابل مشاهده می‌باشند. این شاخص‌ها می‌توانند به صورت پیامدهای ترک مخاصمه و یا عقد موافقتنامه‌های جزیی یا فراگیر تجلی یابند (Bercovith, 2002: 71).

معیار‌های عینی این اجازه را به ما خواهند داد تا رفتار طرفین مناقشه در خاتمه میانجی‌گری مورد آزمایش قرار گیرد و میزان تغییرات به وجود آمده تعیین گردد. بنابراین، امکان ارزیابی کوشش‌های میانجی‌گرانه به وجود خواهد آمد. در صورتی که طرفین مناقشه کماکان مناقشات قبلی خود را ادامه دهند، این امر بیانگر شکست عمل میانجی‌گری است، حال آنکه اگر کوشش‌های به عمل آمده منجر به آن شود که رفتار خصمانه طرفین مناقشه متوقف شود و باب مذاکره و گفتگو بین آنها باز شود، این امر نمایانگر موفقیت میانجی می‌باشد (موسی‌زاده، 1378: 366).

همچنین هنگامی‌که طرفین مناقشه بتوانند به نتایج مشخصی در رابطه با حل موضوع مناقشه یا آرام‌سازی جو مناقشه دست پیدا کنند که متضمن روابطی جدید و سازنده باشد، می‌توان ارزیابی موفقی از میانجی‌گری ارائه کرد. (صباغیان، 1376: 55).

ارزیابی میانجی‌گری بین المللی براساس تغییرات حاصله در رابطه با رفتار طرفین مناقشه ساده‌ترین راه می‌باشد. به کارگیری معیار‌های عینی برای تشریح موفقیت یا شکست میانجی‌گری تسهیلات لازم برای ارزیابی تطبیقی و زمینه تحقیقات تجربی را فراهم می‌آورد. معیار‌های عینی به دور از مشکلات قراردادی و اصولی مترتب بر معیار‌های ذهنی می‌باشند.

اتکای صرف بر معیار‌های عملی از نظر عینی قابل دفاع نیست. میانجی‌های مختلف و طرفین مناقشه هنگامی‌که مدیریت منازعه را پذیرا می‌شوند، دارای اهداف مختلفی می‌باشند. تغییر رفتار تنها یک هدف از میان هدف‌های متعدد می‌باشد. بعضی از میانجی‌های بین المللی تمرکز خود را به محتوای مناقشه معطوف می‌کنند و بعضی دیگر با محور قرار دادن شرایط، معیار‌های تصمیم‌گیری را معین می‌کنند. در عین حال به سادگی امکان ارزیابی فراهم نمی‌شود، هر میانجی‌گری براساس معیار‌های به کارگرفته شده در نوع تلاش به عمل آمده قابل ارزیابی می‌باشد. پاسخ به این سوال که میانجی‌گری چگونه و به چه میزان موثر واقع خواهد شد و اینکه بهترین نحوه ارزیابی کدام است، به اطلاعات جمع آوری شده و قضاوت در زمینه هر یک از موضوعات مورد میانجی‌گری به طور مستقل بستگی مستقیم دارد. در این رابطه، توجه به محدودیت‌های موجود و در نظر گرفتن واقعیت‌ها در انجام ارزیابی از جمله شرایط لازم محسوب می‌شود و باید از انتظارات بلندپروازانه اجتناب به عمل آید.

سرانجام اینکه مراحل میانجی‌گری و زمینه یک منازعه، وابستگی بسیار نزدیکی به یکدیگر دارند. عوامل قرینه موثر بر انتخاب و نوع روش و رفتار میانجی‌گری، از طریق بررسی کلی و در چارچوب تنظیم جنبه‌هایی امکان پذیر خواهد بود که از نظر میانجی‌گری دارای ارجحیت بوده و بر سایر شرایط مقدم ‌باشند.

بخش دوم: میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران در مناقشات قره‌باغ و تاجیکستان

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بروز جنگ‌های خونین در دو منطقه قره‌باغ و تاجیکستان، جمهوری اسلامی ایران با احساس مسئولیت نسبت به مسائل منطقه‌ای و همچنین مسائل کشورهای اسلامی تلاش گسترده‌ای را برای ایجاد مصالحه میان طرف‌های درگیر در هر دو منطقه آغاز کرد. صرفنظر از دلائل انسان‌دوستانه، اقدام جمهوری اسلامی ایران برای ورود به عرصه میانجی‌گری در هریک از این دو بحران از دو جهت قابل تحلیل و ارزیابی است:

- نخست از جنبه ورود ایران به عرصه میانجی‌گری به مثابه یک دولت اسلامی؛ (این موضوع از آن جهت از اهمیت برخوردار است که در مناقشه قره‌باغ در یک سوی درگیری‌ها ارامنه قرار داشتند و در مناقشه تاجیکستان نیز نیروهایی قرار داشتند که با جریان‌های اسلام‌گرا در ستیز بودند. )

- دوم، از جنبه ورود ایران به عرصه میانجی‌گری به مثابه یک دولت ملی.

در این بخش از مقاله ابتدا به بررسی مبانی و دلائل دینی میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران پرداخته خواهد شد و سپس بر اساس الگو و معیارهای ارائه شده برای تحلیل و ارزیابی فرایند میانجی‌گری، تلاش‌های میانجی‌گرانه جمهوری اسلامی ایران در دو مناقشه فوق مورد تحلیل و ارزیابی قرار خواهد گرفت. با توجه به اینکه نگارنده به عنوان نماینده و میانجی جمهوری اسلامی ایران در هر دو مناقشه حضور مستمر داشته است دراین بخش بیشتر ازتجربیات شخصی ومذاکرات صورت گرفته،استفاده شده است.

1- میانجی‌گری دولت اسلامی: مبانی و زمینه‌ها

موضوع ایجاد مصالحه و میانجی‌گری میان دو گروه متخاصم یکی از توصیه‌های بسیار مهم در حوزة سیاست خارجی دولت اسلامی می‌باشد. در آغاز این پرسش می‌تواند مطرح باشد که در اسلام اصل بر صلح است یا جنگ؟ اگر مفروض بگیریم که در اسلام اصل بر صلح است، آن گاه پرسش دیگری مطرح می‌شود که آیا فقط صلح کفایت می‌کند یا اینکه در صورت وجود زمینه، فرد مسلمان یا دولت اسلامی ضرورت دارد جهت برقراری مصالحه میان دو گروه متخاصم میانجی‌گری کند. از آنجا که اصالت صلح، به عنوان یک اصل مورد قبول اکثر علمای اسلامی قرار دارد, در این راستا وظیفه دولت اسلامی است که برای برقراری صلح تلاش نماید و این حق را دارد که با رعایت مصلحت اسلام و مسلمین و با نظر به شرایط اجتماعی و سیاسی منطقه‌ای و جهانی، معاهدات و پیمان نامه‌های صلح را با کشورهای غیر مسلمان منعقد سازد. بنابراین، علی‌الاصول مانعی برای همگامی در مسیر برقراری صلح جهانی وجود ندارد به ویژه اگر شرایط به گونه‌ای باشد که در سایة صلح، موقعیت اسلام و مسلمین به نحو مطلوب‌تری تثبیت و تحکیم ‌شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت اسلام صلح را یک اصل مهم و ریشه دار در جوامع بشری می داند که حفظ آن موجب همبستگی بیشتر جوامع می شود. جنگ نقطة مقابل این ”همبستگی جهانی“ و برخلاف تعالیم اسلامی است. جنگ‌هایی که به بهانه‌های تعصب نژادی، قومی و یا برتری طلبی‌ها اتفاق می‌افتد، مردود است. به همین دلیل، وقتی جنگ پیش می‌آید توصیه به مصالحه و بازگرداندن جامعه به حالت همبستگی اجتماعی و دعوت به سازش در اولویت قرار می‌گیرد.

از دیدگاه اسلام، طبیعی ترین حالت برای انسان ها صلح و همزیستی مسالمت آمیز با یکدیگر می‌باشد و اسلام یکی از راه‌های مصالحه را در سایه اشتراکات میان عقاید و اندیشه‌های انسان‌ها می‌داند. آموزه‌های اسلامی همواره پیروان خود را به مصالحه توصیه کرده است که حاصل این رفتار منصفانه نیز برقراری صلح در جامعه اسلامی یا بشری می باشد. هر عاملی که این وضعیت طبیعی انسان یعنی صلح را تغییر دهد، جنبه عارضی دارد و متقابلاً هر عاملی (از جمله مصالحه) که این وضعیت را پایدار نگاه دارد یا تقویت کند، پسندیده و مطلوب است. برای روشن شدن این مطلب، مصالحه و میانجی‌گری را از منظر آیات و روایات به طور اجمالی مورد بررسی قرار می دهیم.

در قرآن کریم تأکید زیادی بر آشتی و اصلاح در جامعه شده است که به برخی از آنها اشاره می‌شود :” إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ“ (حجرات/10) یعنی: مؤمنان برادر یکدیگرند، پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید. فَاتَّقُوا اللّهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَیْنِکُمْ (انفال 1)، یعنی: از (مخالفت دستورات خداوند) بپرهیزید و خصومت هایی که در میان شماست آشتی دهید.

میانجی‌گری را می‌توان در سه مورد قابل طرح دانست: میانجی‌گری میان دو گروه از مسلمانان، میانجی‌گری میان مسلمانان و غیر مسلمانان و میانجی‌گری میان دو گروه از غیر مسلمانان.

” وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا “ (حجرات/9) یعنی: و هرگاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند آنها را آشتی دهید. اما در مورد میانجی‌گری میان مسلمانان و غیرمسلمانان نیز می‌توان استدلال وجود مصلحت برای مسلمانان را مطرح کرد که این امر از همین آیة شریفه نیز قابل برداشت است. اما در مورد انواع دوم و سوم می‌توان به عمومات آیات قرآن و روایات استناد کرد: آیاتی همانند ”مَن یَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً یَکُن لَهُ نَصِیبٌ مِنْهَا“ (نساء/85) یعنی: کسی که شفاعت (تشویق و کمک) به کار نیکی کند، نصیبی از آن برای او خواهد بود، ضمن آنکه میانجی‌گری را مجاز می‌شمارد، دلالت بر عمومیت مسلمانان و غیرمسلمانان نیز دارد و در عین حال، به میانجی کننده وعدة پاداش می‌دهد. به علاوه، آیه شریفة ” إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَة أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَیْنَ النَّاسِ“ (نساء/ 114) یعنی: مگر کسی که (به این وسیله) امر به کمک به دیگران، یا کار نیک، یا اصلاح در میان مردم کند...). نیز افادة عموم دارد. علاوه بر آن، در روایات نیز به موضوع میانجی‌گری و مصالحه توجه زیادی شده است.

با توجه به مطالب مطروحه می توان نتیجه گرفت که رهیافت صلح، نه تنها مقوله ای نظری – ارزشی از دیدگاه اسلام است، بلکه با توجه به تعالیم اسلامی و آیات قرآن مجید یک رهیافت عملی نیز به شمار می رود. از این‌رو، تلاش برای استقرار صلح و آرامش، صرف نظر از منافع مترتب بر آن، امری است که فی نفسه در اسلام بر آن تکیه شده است. دعوت اسلام به صلح تنها متوجه مسلمان ها نیست، بلکه عام می باشد وافراد غیر مسلمان را نیز در بر می گیرد، یعنی عرصه عمل وسیع و گسترده‌ای را داراست.

علاوه‌بر نکاتی که اشاره شد می‌توان از عامل مصلحت دولت اسلامی نیز نام برد. براین اساس، جمهوری اسلامی ایران، برای ارتقای وجه اسلامی خود در افکار عمومی و هم‌چنین بنابر مصالح منطقه‌ای در جهت تأمین امنیت مرزها و افزایش اقتدار و اعتبار و نفوذ خود در ورای مرزها و نهایتاً با هدف نزدیک کردن و تألیف قلوب غیرمسلمانان به اسلام، در موارد متعددی، کوشش‌هایی را برای میانجی‌گری در مناقشات بین‌المللی انجام داده است

2- فرایند میانجی‌گری ج.ا.ایران در مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان

در مسائل مربوط به میانجی‌گری بیش از هر چیز لازم است که ماهیت مناقشات بین‏المللی مورد توجه قرار گیرد. مناقشات بین‏المللی وقایع یک شکل و ثابتی نیستند. آنها با توجه به وضعیت طرفین درگیر، درجه اهمیت ، عکس‌العمل طرفین ، مفاهیم و تحولات مورد مناقشه تغییر می‏پذیرند.

در آسیای مرکزی و قفقاز با توجه به پیشینه تاریخی و اختلافات قومی بسیار پیچیده، مناقشات از ویژگی‌های خاص خود برخوردار هستند و توفیق در میانجی‎گری در این منطقه به شرایط و عوامل دخیل در مناقشه و بازیگران خارجی بستگی دارد. بر این اساس میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران در دو مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان با توجه به فراهم بودن چهار عنصر اساسی زیر صورت پذیرفت:

- زمینه میانجی‌گری: در هر دو مناقشه وضعیت طرفین به گونه‌ای بود که چنانچه دخالت خارجی وجود نداشت هیچیک از دو طرف توان تحمل هزینه‌های بیشتر را نداشتند.

- طرفین مناقشه: در هر دو مناقشه طرفین به طور نسبی از نظر ذهنی و شرایط اجتماعی آمادگی حل و فصل مناقشه را داشته و با درخواست‌های رسمی و ضمنی اعتماد خود را به میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده بودند.

- میانجی: جمهوری اسلامی ایران در هر دو مناقشه تلاش نمود تا ضمن رعایت بی‌طرفی کامل، با استفاده از پشتوانه‌های فرهنگی و سوابق تاریخی مشترک با طرفین مناقشه، از این ظرفیت‌ها جهت حل و فصل مناقشه بهره ببرد.

- روش‎ میانجی‎گری: روش میانجی‌گری ایران در مناقشه قره‌باغ بهره‌گیری از ظرفیت‌های فردی و در مناقشه تاجیکستان استفاده از میانجی‌گری جمعی بود.

شرح وضعیت و تشریح رخدادهای به‌وقوع پیوسته در هر یک از دو مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان به تبیین بیشتر چهار عنصر فوق کمک خواهد کرد.

2-1- مناقشه قره‎باغ

مناقشه قره‌باغ از سال‌های پایانی دهه 1980 به دنبال بروز اختلافات قومی میان آذری‌ها و ارامنه در منطقه خودمختار قره‌باغ شکل گرفت. منطقه قره‌باغ که اکثریت جمعیت آن را در زمان بروز بحران ارامنه تشکیل ‌می‌دادند، در چارچوب ساختار سیاسی اتحاد جماهیر شوروی سابق به صورت یک منطقه خودمختار در جمهوری آذربایجان اداره می‌شد. بروز اختلافات قومی و در پی آن تلاش ارامنه قره‌باغ برای جدایی از جمهوری آذربایجان بلافاصله پس از فروپاشی شوروی منجر به بروز جنگ میان دو جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان و ارمنستان شد. (واعظی، روش‌های کاربردی میانجیگری در مناقشات بین‌المللی، 1385)

تلاش‎های میانجی‎گرانه جمهوری اسلامی ایران در مناقشه قره‌باغ از ژانویه 1992 که سخت‏ترین دوره از سیر تحولات مربوط به این مناقشه بود، آغاز شد. هیئت میانجی‎گری جمهوری اسلامی ایران در این دوره، 11 سفر به باکو، 10 سفر به ایروان، 4 سفر به نخجوان، 2 سفر به استپاناکرت، یک سفر به مسکو و یک سفر به تفلیس انجام داد. طی این سفرهای مرحله‎ای، با مقامات عالی‎رتبه امنیتی به منظور تهیه طرحی جهت حل و فصل مناقشه قره‎باغ مذاکره و رایزنی شد. اهداف کوتاه‎مدت این مذاکرات کاستن از شدت درگیری‏ها، نزدیک‎ساختن مواضع طرفین از طریق مذاکرات مستقیم و برقراری آتش‎بس موقت بودند. تلاش‎های هیئت ایرانی برای دستیابی به اهداف کوتاه مدت همراه با توفیق بود. در نتیجه این تلاش‎ها در دو مرحله آتش‎بس موقت برقرار شد. تماس‎های تلفنی رؤسای جمهور آذربایجان و ارمنستان، مذاکرات مستقیم هیئت‎های آذربایجانی‎ و ارمنی به تشکیل اجلاس سران در تهران برای توافق در زمینه طرح صلح قره‎باغ منجر شد.

اجلاس سران در تهران که مبین اوج تلاش‎های ایران برای خاتمه دادن به یکی از پیچیده‎ترین مناقشات در اتحاد جماهیر شوروی پیشین بود، علی‎رغم تمهیدات مؤثر، به دلیل تصرف شهر مهم و استراتژیک شوشا توسط ارامنه در منطقه قره‎باغ، این اجلاس نتوانست به نتایج و دست‎آوردهای مثبت خود برسد. هدف اصلی طراحان سقوط شوشا در آن مقطع حساس به شکست کشاندن تلاش‎های میانجی‎گرایانه ایران بود. پس از به نتیجه نرسیدن فعالیت‌های میانجی‌گرانه جمهوری اسلامی ایران در مقاطع بعدی میانجی‌گری‌های دیگری برای حل و فصل مناقشه قره‌باغ صورت گرفت که در میان آنها میانجی‎گری گروه مینسک توفیقات بیشتری کسب کرد اما تلاش هیچ یک از میانجی‎ها به دلیل شرایط حاکم بر طرف‎های درگیر در مناقشه و نفوذ بازیگران خارجی به ویژه روسیه تاکنون به نتیجه نرسیده است. روسیه برای حفظ موقعیت و نفوذ خود در قفقاز اهمیت راهبردی قائل بود و به همین جهت تلاش می‎کرد مدیریت بحران قره‎باغ را در اختیار داشته باشد.

پس از گذشت زمان و تلاش‎های ناموفق میانجی‎گری و ناتوانی قطعنامه‎های 822 و 853 و 874 و 884 شورای امنیت سازمان ملل متحد در تغییر وضعیت، خستگی نیروهای نظامی آذربایجان، وضعیت بسیار بد اقتصادی ارمنستان و تصرف کلیه مناطق قره‎باغ و بخشی از خاک آذربایجان خارج از منطقه قره‎باغ توسط ارامنه که در حدود 20% خاک آذربایجان را شامل می‎شد، شرایط مناسبی را برای میانجی‎گری به وجود آورد.

گروه صلح بین‎المجالس کشورهای CIS همراه با نماینده رئیس جمهور روسیه با هدف حل و فصل مناقشه قره‎باغ به باکو، ایروان و استپاناکرت سفر کردند. در نتیجة مذاکرات با طرف‎های درگیر، موافقتنامه‎ای در 5 مه 1994 به امضای طرف‎های درگیر رسید که به نام پروتکل بیشکک معروف شد. براساس پروتکل بیشکک با میانجی‎گری روسیه وزرای دفاع آذربایجان، ارمنستان و قره‎باغ موافقتنامه آتش‎بس دائم را در 9 مه تا رسیدن به موافقتنامه جامع صلح امضا کردند که تاکنون نقض نشده و همچنان معتبر است. پس از برقراری آتش‎بس دائم تلاش کلیه میانجی‎ها برای امضای موافقتنامه جامع صلح قره‎باغ ناموفق بوده است.

2-2- مناقشه تاجیکستان

همزمان با اعلام استقلال جمهوری تاجیکستان در اواخر سال 1991، تلاش کادرهای قدیمی حزب کمونیست برای انحصار قدرت در این جمهوری با مخالفت سایر گروه‌ها اعم از گروه‌های مذهبی و ملی مواجه شد و در نهایت این مخالفت‌ها به یک جنگ داخلی تمام عیار منجر شد. طرفین اصلی در جنگ داخلی تاجیکستان را از یک سو نیروهای مردمی به رهبری نهضت اسلامی تاجیکستان و از سوی دیگر نیروهای دولتی متشکل از کادرهای قدیمی حزب کمونیست تاجیکستان، که مورد حمایت روسیه و ازبکستان قرار داشتند، تشکیل می‌دادند.

در سال1993 با اوج‎گیری جنگ داخلی در تاجیکستان با بهره‌گیری از تجربه میانجی‌گری در مناقشه قره‌باغ، رایزنی‎های ایران و روسیه برای حل مسالمت‎آمیز بحران جدی‎تر شد. حضور رهبران مخالفین در تهران وارتباط نزدیک آنها با مسئولین جمهوری اسلامی ایران فرصت خوبی برای ترغیب آنها به مذاکرات سیاسی فراهم کرد. با توجه به اینکه جمهوری اسلامی ایران از ابتدای شروع بحران اعتقاد داشت مخالفین و به ویژه مسلمانان باید از طریق مذاکره سیاسی به حقوق خود برسند در کنار ناامیدی روسیه از دولت آقای رحمانف برای حل بحران از طریق نظامی و کشته شدن نظامی‎های روس در مقابله با نیروهای مخالفین جملگی باعث شدند تا دولت روسیه موضع خود را تغییر دهد و با نفوذی که در دولت تاحیکستان داشت، آن دولت را به مذاکرات سیاسی ترغیب کند.

در نتیجة مذاکرات جداگانه‎ای که ایران و روسیه با مخالفین و دولت تاجیکستان داشتند و نیز سفر آدامیشن، قائم مقام وزیر خارجه روسیه به تهران در اوائل سال 1994 و هماهنگی با طرف‎های درگیر در مناقشه، زمینه مناسبی برای میانجی‎گری فراهم شد و قرار شد دور اول مذاکرات صلح تاجیکستان در 5 آوریل 1994 در مسکو برگزار شود. در این زمینه با توجه به نفوذ ایران و روسیه بر طرفین مناقشه - به عنوان شرط ضروری میانجی‌گری – شرایط برای میانجی‌گری فراهم بود.

نتایج مذاکرات و تفاهمات طی نامه‎ای از طرف وزیر امور خارجه ایران به عنوان سند مجمع عمومی و شورای امنیت ملل متحد به دبیر کل سازمان ملل متحد منعکس شد و درخواست شد که ادامه کار میانجی‎گری با همکاری و مساعدت کشورهای با نفوذ در تاجیکستان تحت نظارت نماینده دبیرکل انجام شود. شرایط منطقه و بحران ایجاب می‎کرد که چتر سازمان ملل برای جلوگیری از تبلیغات منفی و تضمین اجرای توافقات وجود داشته باشد، بدین ترتیب مثلث ایران، روسیه و سازمان ملل به عنوان بازیگران اصلی در کار میانجی‎گری این بحران شکل گرفت. گرچه در جریان مذاکرات از کشورهای منطقه دعوت به عمل آمد و از مساعدت‎های آنها همواره استفاده می‎شد، اما تا امضای نهایی قرارداد صلح، همکاری این مثلث به عنوان بازیگران مؤثر، کارساز بود و هر زمان که مذاکرات به بن‎بست می‎رسید، تلاش‎های آنها راه‎گشا بود و در کلیه مراحل مذاکرات، این دو کشور همکار جدی و مشوق نماینده دبیر کل بودند.

مذاکرات صلح تاجیکستان با فراز و نشیب‎های فراوانی مواجه بود و موانع متعددی، روند میانجی‎گری را با دشواری‎های فراوان روبرو ساخت. از جمله این موانع می توان به بی‎ثباتی سیاسی در دولت تاجیکستان؛ وجود گروه‎های فشار مسلح در تاجیکستان ودر افغانستان درکنار مرز تاجیکستان؛ قومیت‎گرایی؛ وجود جنگ و بحران در افغانستان؛ عدم شناخت نماینده دبیرکل سازمان ملل از اوضاع و شرایط منطقه و تاجیکستان؛ حمایت ازبکستان از ازبک‎های مستقر در تاجیکستان؛ دخالت برخی از کشورها در راستای منافع خود؛ و عدم پای ‎بندی طرفین درگیر به توافقات قبلی خود اشاره کرد.

در هشت دور مذاکرات صلح تاجیکستان که بیش از سه سال به طول انجامید، مذاکرات طولانی میان هیئت‎های دولت جمهوری تاجیکستان واتحادیه مخالفین تاجیک و سه دور مذاکرات مشورتی میان طرفین برای بر طرف نمودن بن‎بست‎های به وجود آمده انجام گرفت. در نتیجه، موافقتنامه نهایی صلح تاجیکستان و نه سند مهم به عنوان ضمائم در 27 ژوئن 1997 در مسکو با حضور کشورها و سازمان‎هایی که در میانجی‎گری فعال بودند، به امضای رئیس جمهور تاجیکستان و رهبر اتحادیه مخالفین تاجیک رسید. کشورها و سازمان‎های حاضر در جلسه پایانی، به عنوان تضمین کنندگان اجرای دقیق توافقات سند نهایی را امضا کردند. از دبیر کل سازمان ملل متحد درخواست شد در جهت اجرای کامل مفاد موافقتنامه نهایی صلح نظارت کند. موافقتنامه نهایی صلح در دبیرخانه سازمان ملل متحد و مطابق با ماده 102 منشور سازمان ملل متحد به ثبت رسید.

3- الگوی میانجی‌گری جمهوری اسلامی ایران در مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان

مهمترین عامل تهدید کننده امنیت و ثبات کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در بلند مدت، فقدان‏سازوکارهای اصولی برای حل نگرانی‎ها و آرزوهای اجتناب‎ناپذیر قومی، هویتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این منطقه است. اگر برای چالش‎های موجود چاره‎اندیشی نشود و تهدیدات بالقوه مهار یا مدیریت نشوند ضمن اینکه بحران‎های موجود منطقه ادامه خواهد یافت، احتمال بروز بحران‎های جدید نیز وجود خواهد داشت.

وجود مناقشات متعدد و کهنه شدن برخی از آنها حکایت از شرایط پیچیده و خاص منطقه دارد و برای حل و فصل بحران‎های موجود نیاز به توجه بیشتر واندیشیدن راه‎کارهای جدید میانجی‎گری وجود دارد. بحران تاجیکستان به دلیل شرایط خاص منطقه به یک جنگ داخلی مبدل شد و از مرزهای تاجیکستان نیز فراتر رفت. اگر هوشیاری، و همکاری کشورهای منطقه و سازمان ملل نبود و به موقع برای حل و فصل آن اقدام نمی‎شد، بحران تاجیکستان قطعاً به یکی از بحران‎های پیچیده‎ای تبدیل می‎شد که سرایت آن به کشورهای همسایه اجتناب‎ناپذیر بود.

مذاکرات صلح تاجیکستان در مراحل مختلف به درگیر‎ی‎ها پایان داد و دیدگاه‎های طرفین را به هم نزدیک کرد که در نتیجه آن موافقتنامه نهایی صلح امضا شد و به صلحی انجامید که تاکنون پایدار باقی مانده است. میانجی‎گری مناقشه تاجیکستان را می‎توان یکی از موفق‎ترین اقدامات صلح‎جویانه در سال‎های اخیر در منطقه نامید. در این بخش با عنایت به ارزیابی موفقی که از میانجی‎گری تاجیکستان حاصل شد یافته‎های این تحقیق را در دو موضوع ذیل مورد توجه قرار می‎دهیم :

- میانجی‎گری جمعی به عنوان الگویی کارآمد

- استراتژی مذاکرات در میانجی‎گری جمعی

3-1 – میانجی‎گری جمعی به عنوان الگویی کارآمد

در سال‎های اخیر استفاده از روش‎های مرسوم میانجی‎گری برای حل بحران‎های منطقه‌ای همراه با توفیق کامل نبوده است، ضمن اینکه اثرات جانبی برخی از آنها را برای کاهش تشنج نمی‎توان نادیده گرفت. میانجی‌گری به ویژه در مرحله‌ای مهم است که دست کم برخی از طرف‌های کشمکش بپذیرند که پیگیری کشمکش احتمالاً اهداف آنها را تأمین نخواهد کرد.[i] میانجی‎گری در مناقشه قره‎باغ به دلیل رقابت میانجی‎‌ها با یکدیگر به صلح منجر نشد اما برخلاف تجربه مناقشه قره‌باغ، تجربه به دست آمده از میانجی‎گری موفق در مناقشه تاجیکستان را که به تدریج بر حسب نیاز و شرایط حاکم بر مناقشه و منطقه کامل شد می‌توان به عنوان الگویی جدید در حل و فصل مناقشات منطقه‌ای معرفی کرد. کوفی‏انان، دبیرکل سازمان ملل متحد، در ملاقات[ii] با دکتر خرازی وزیر امور خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران گفت ”از همکاری جمهوری اسلامی ایران با سازمان ملل و نماینده اینجانب برای حل و فصل بحران تاجیکستان متشکرم و خوشحالم که میانجی‎گری ما به نتیجه رسید. لازم است با استفاده از تجربه صلح تاجیکستان و براساس مدلی که با آن مشکلات تاجیکستان را حل کردیم، برای حل مسائل منطقه مانند افغانستان تلاش کنیم. اگر کشورهای منطقه با هم تحت‎نظر سازمان ملل کار کنند مدل خوبی است و ما هم در این زمینه کار می‎کنیم“.

عوامل دخیل در میانجی‎گری تاجیکستان را سازمان ملل متحد، کشورهای منطقه و سازمان‎های امدادی تشکیل دادند که ما آن را میانجی‎گری جمعی می‎نامیم. وجود بحران‎های بالفعل و بالقوه و شرایط نسبتاً مشابه در آسیای مرکزی و قفقاز این امکان را فراهم ساخته است که روش جدید میانجی‎گری تجویز شود و میانجی‎گری جمعی به عنوان الگویی کارآمد برای بهره‎گیری در منطقه معرفی ‎شود. عوامل دخیل بر حسب امکانات ونفوذ خود هر کدام نقش ویژه‎ای را در این مجموعه ایفا می‎کنند که به طور اختصار به آنها اشاره می‎شود :

- سازمان ملل: از طریق نماینده دبیر کل به عنوان هماهنگ کننده و در نهایت به عنوان تضمین کنندة بین‎المللی.

- سازمان‎های امدادی: عهده‎دار نقش اجرای توافقات در شرایط حساس و بحرانی

- کشورهای منطقه: تسهیل کننده روند مذاکرات و ارائه تسهیلات؛ کشورهای منطقه نیز برحسب نفوذ خود و نگرانی از تبعات سوء گسترش بحران در منطقه وایجاد ناامنی و با توجه به توان خود ایفای نقش می‎کنند. در میانجی‎گری صلح در تاجیکستان، مثلث ایران، روسیه و سازمان ملل به عنوان بازیگران اصلی عمل نمودند.

3-2 – استراتژی مذاکرات در میانجی‎گری جمعی

میانجی‎گری زمانی با موفقیت‎ قرین می‎شود که با استراتژی تعریف شده‎ای برای پیشبرد مذاکرات توسط میانجی‎ها همراه باشد. مذاکرات صلح تاجیکستان فراز و نشیب‎های فراوانی داشت، به طوری که چندین بار با بن‎بست مواجه شد. حضور کشورهای مختلف در میانجی‎گری موجب شد که هر یک از کشورها با هماهنگی با نماینده دبیر کل و دیگر کشورهای دخیل و با استفاده از نفوذ و توان خود برای از سرگیری مذاکرات ابتکاری جدید داشته باشند. این راه دشوار و طولانی با استفاده از راهکار‎های مختلف توسط هر یک از عناصر دخیل در میانجی‎گری پیموده شد و به صلح منجر گردید. مهمترین شیوه‏ها و روش‎های استفاده شده در این مذاکرات تحت عنوان استراتژی مذاکرات در میانجی‎گری جمعی قابل ارائه می‎باشند. این شیوه‌ها و روش‌ها در انواع دیگر میانجی‎گری‌ها کارآیی دارد، اما در میانجی‎گری جمعی به دلیل حضور بازیگران متعدد و هماهنگ کارآیی بیشتری دارد.

- شروع مذاکرات از موضوعاتی که توافق بر سر آنها آسان‎تر است ؛

- تفهیم منافع مشترک به طرفین ؛

- از طرفین خواسته شود که انعطاف داشته باشند ؛

- برقراری نوعی توازن در گروه‎های درگیر ؛

- جلب اعتماد و اطمینان دو طرف ؛

- اجتناب از حمایت یک طرفه ؛

- آگاهی از موانع و منافع طرفین‌؛

- شناخت صحیح از وضعیت و آگاهی از مشکلات مناقشه ؛

- داشتن ابتکار برای بیرون آوردن مذاکرات از بن‎بست و ارائه پیشنهادهای سازنده ؛

- حوصله داشتن واحساس خستگی نکردن در مواجه شدن با مشکلات ؛

- تعدیل درخواست‎ها به نحوی که معقول جلوه کنند، بدون آنکه از نظر محتوایی تغییر کنند؛

- تنظیم ملاقات‎های خصوصی بین دو طرف در رده‎های مختلف به ویژه در سطح رهبران ؛

- توافقات مرحله به مرحله در اسنادی که به امضای طرفین رسانده شود؛

- ارائه ارزیابی‎های مثبت از پیشرفت مذاکرات و امیدواری به آینده.

4-ارزیابی میانجی‎گری ایران در مناقشه قره‎باغ و تاجیکستان

4-1- مناقشه قره‌باغ

جمهوری اسلامی ایران به سه دلیل به فرآیند میانجیگری در مناقشه قره‌باغ وارد شد: نخست به این دلیل که مناقشه در کنار مرزهای ایران رخ می‌داد و تداوم آن منافع و امنیت جمهوری اسلامی ایران را دچار مخاطره می‌ساخت، دوم به این دلیل که جمهوری اسلامی ایران بنا بر رسالت انسانی و اسلامی وظیفه خود می‌دید که از کشته شدن و آواره شدن مسلمانان در جمهوری آذربایجان از طرق پذیرفته شده بین‌المللی جلوگیری کند و سوم اینکه هر گونه حل و فصل مناقشه توسط ایران می‌توانست به افزایش نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه بینجامد. علی‌رغم اینکه میانجی‌گری ایران دراین مناقشه بنا به دلایل مختلفی نتوانست به صورت کامل به موفقیت دست یابد و تنها برخی توفیقات نسبی به دست آورد ولی تأثیرات مثبت خود را از نظر سیاسی و افکار عمومی باقی گذاشت.

4-2-مناقشه تاجیکستان

در مبحث ارزیابی میانجی‎گری ‎ دو معیار ذهنی و عینی برای ارزیابی میانجی‎گری ذکر گردید. با توجه به اینکه میانجی‎گری در مناقشه تاجیکستان منجر به صلح شد، ضروری است در ارزیابی این میانجی‎گری براساس مباحث مطرح شده، ابتدا معیارهای ذهنی (منصفانه، عادلانه و سودمندی) سپس معیارهای عینی مورد اشاره قرار گیرد.

- منصفانه : حضور طرفین درگیر در مذاکرات مستقیم و ارتباطات گسترده به همراه رفتار بی‎غرضانه با دو طرف باعث شد که در نهایت تا حدودی انتظارات هر دو طرف مناقشه برآورد شده باشد.

- عادلانه : با رعایت بی‎طرفی و در اختیار قرار دادن فرصت و تسهیلات، دو طرف می‎توانستند به طور مستمر نظرات اصلاحی خود را ارائه کنند.

- سودمندی : رضایت طرفین درگیر از مذاکرات، پایدار بودن تفاهمات واجتناب از بروز مناقشات مشابه دلالت بر مفید بودن میانجی‎گری در تاجیکستان دارد.

شاخصه‎های مهم در معیارهای عینی را شروع مذاکرات، توقف رفتار خصمانه، حل موضوع مناقشه و ایجاد روابط جدید و سازنده تشکیل می‎دهند. میانجی‎گری صلح تاجیکستان در برقراری مذاکرات، توقف جنگ وایجاد توافقات متعدد بسیار موفق بود وهم اکنون براساس اسناد امضاء شده روابط جدید و سازنده‏ای به وجود آمده است. استمرار صلح و ثبات در تاجیکستان در سال‌های پس از امضاء موافقتنامه صلح نمایانگر موفقیت این میانجی‎گری می‎باشد.

مذاکرات صلح تاجیکستان یکی از موفق‎ترین تلاش‎های صلح آفرینی در منطقه طی سال‎های گذشته می‎باشد که جمهوری اسلامی ایران به همراه فدراسیون روسیه و سازمان ملل متحد نقش عمده‎ای در آن داشته است. به همین دلیل، تلاش‎های ایران در این رابطه بارها به طور صریح مورد تقدیر سازمان ملل متحد، روسیه، دولت، ملت و مخالفین تاجیکستان و سایر کشورها قرار گرفت. برگزاری شش دور مذاکرات طولانی میان هیئت‎های دولت تاجیکستان و اتحادیه مخالفین تاجیک و دو دور مذاکرات در سطح سران در جمهوری اسلامی ایران که طی آنها بیش از ده سند مهم مورد توافق گرفته است، مبین میزان موفقیت تلاش جمهوری اسلامی ایران در این رابطه می‎باشد.

5 – دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران از میانجی‎گری

جمهوری اسلامی ایران پس از رهایی از جنگ 8 ساله، که با تبلیغات منفی برخی از رسانه‎های عربی و غربی همراه بود، نیاز به ارائه چهره جدیدی در سطح منطقه‎ای و بین‎المللی داشت موقعیت و سیاست‎های ایران پس از استقلال جمهوری‎های آسیای مرکزی و قفقاز شرایطی را به وجود آورد که میانجی‎گری به عنوان رویکردی مبتنی بر تحکیم مواضع صلح‎جویانه در اولویت سیاست خارجی آن قرار گیرد. علاوه بر این بر مبنای تعالیم اسلامی جمهوری اسلامی ایران وظیفه خود می‌دید که از هرگونه اقدم و کوشش برای کاستن از جنگ و حفظ جان مسلمانان خودداری نورزد. در تاریخ معاصر ایران، میانجی‎گری دریچه‎ای به روی تحرکات دیپلماتیک در آسیای مرکزی و قفقاز که از گذشته دور و نزدیک، عرصه منافع و نفوذ سنتی ایران بوده گشود. غالباً استمرار بحران‎ها باعث بی‎ثباتی در منطقه می‎شود و نفوذ کشورهای خارجی را نیز به دنبال دارد. بی‎تفاوتی در مقابل بحران‎ها به خصوص بحران‎هایی که در نزدیکی مرزهای ایران قرار دارد، می‎تواند بر امنیت ملی اثر بگذارد و زمینه‎ساز مداخله بازیگران خارجی در منطقه گردد.

در این شرایط منطقه‎ای، تلاش‎های صلح‎جویانه ایران آثاری را نیز در پی داشته است. مهمترین دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران از میانجی‎گری در مناقشات قره‎باغ و تاجیکستان را می‎توان به صورت خلاصه بیان نمود :

1- شروع تلاش‎های میانجی‎گری ایران علاوه بر تأثیرات مستقیمی که بر روی مناقشات قره‎باغ و تاجیکستان گذاشت، زمینه میانجی‎گری را برای کشورهای دیگر و سازمان‎های منطقه‎ای و بین‎المللی فراهم ساخت.

2- در شرایطی که تلاش‎های گسترده سیاسی و تبلیغاتی برای محدود نمودن نفوذ ایران در آسیای مرکزی و قفقاز جریان داشت، تنظیم روابط مناسب با کشورهای منطقه و جلب اعتماد آنها یکی از دستاوردهای ایران در روند میانجی‎گری بود.

3- میانجی‎گری توانست وجهه و اعتبار ایران را میان مردمان طرف‎های درگیر در مناقشه و منطقه افزایش دهد.

4- میانجی‎گری توانست برخی تبلیغات منفی را خنثی کند و سیاست‎های جمهوری اسلامی ایران را در آسیای مرکزی و قفقاز بیشتر روشن سازد.

5- میانجی‎گری زمینه تحکیم روابط با کشورهای منطقه را به وجود آورد.

6- میانجی‎گری موجب شد که جمهوری اسلامی ایران مورد توجه و مراجعه کشورها و سازمان‎های بین‎المللی قرار گیرد.

7- میانجی‎گری موجب شد که جمهوری اسلامی ایران علیرغم نزدیکی بیشتر با یکی از طرف‎های درگیر، در قبال طرفین درگیر در مناقشه، سیاستی متوازن داشته باشد.

8- میانجی‎گری نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی ایران را در طرفین درگیر در مناقشه افزایش داد.

9- میانجی‎گری امکانات سیاسی تفاهم را افزایش داده و مانع تشدید مناقشه و تغییر در مرزهای جغرافیایی شد.

10- میانجی‎گری موجب عدم گسترش بحران به کشورهای همسایه شد.

11- کنترل مؤثر مسایل داخلی به ویژه عدم تحریک‎پذیری آذری‎ها نسبت به ارامنه در ایران، از جمله ویژگی‎های مؤثر سیاست میانجی‎گری در مناقشه قره‎باغ بود.

12- میانجی‎گری موجب افزایش اعتبار و پرستیژ ملی و بین‎المللی جمهوری اسلامی ایران گردید.

بر مبنای تحلیل محتوای متغیرهای دخیل و همچنین شرایط منطقه‎ای و اهدافی که جمهوری اسلامی ایران در منطقه دنبال می‎کرد و با عنایت به 12 موردی که به عنوان دستاورد میانجی‎گری مطرح شد، می‎توان نتیجه گرفت که میانجی‎گری جمهوری اسلامی ایران در دو مناقشه قره‌باغ و تاجیکستان ضمن ایجاد ثبات و تحکیم روابط ایران با کشورهای منطقه، به دلیل افزایش اعتبار و تقویت موقعیت ایران در سطح منطقه‌ای، با موفقیت همراه بوده و تأمین کننده منافع ملی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد.

نتیجه‌گیری:

پیوستگی سرزمینی جمهوری اسلامی ایران با مناطق آسیای مرکزی و قفقاز از یک سو و نیز وجود پیوندهای وثیق و محکم تاریخی، مذهبی و فرهنگی میان ایران با کشورهای مناطق یاد شده از سوی دیگر، موجب شده‌اند تا ایران توجه ویژه‌ای به تحولات سیاسی و اجتماعی درون این مناطق نماید. در این میان، تنش‌های قومی و نژادی در درون این گونه جوامع یکی از مهمترین موضوعات بوده است که علاوه بر دول همجوار، توجه قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای را نیز به خود معطوف ساخته است. مناقش? قره‌باغ و تاجیکستان دو نمون? کاملاً روشن از چنین شکاف‌های قومی به شمار می‌آیند. در این دو مناقشه، جمهوری اسلامی ایران ضمن رعایت اصول بی‌طرفی کامل و با بهره‌گیری از پشتوانه‌های فرهنگی و پیشین? تاریخی مشترک یا طرفین مناقشه، نه تنها موفق به میانجی‌گری میان طرف‌های درگیر گردید بلکه توانست روش جدیدی از میانجی‌گری موسوم به میانجی‌گری جمعی را نیز در منطقه الگوسازی نماید. با توجه به بافت متمایز دو مناقش? قره‌باغ و تاجیکستان و نیز تأثیرگذاری متفاوت نفوذ قدرت‌های بزرگ فرامنطقه‌ای در هر یک از مناقشات یاد شده، نقش‌های میانجی‌گرانه جمهوری اسلامی ایران نیز متفاوت بوده است. در این میان، روش میانجی‌گری ایران در مناقش? قره‌باغ استفاده از ظرفیت‌های فردی و در مناقش? تاجیکستان متکی بر میانجی‌گری جمعی بوده است. در حقیقت، رویکرد سازند? ایران در هر دو مناقشه یاد شده نه تنها موجب تقویت ثبات و امنیت منطقه‌ای گردید بلکه، سبب شد تا وجهه و تصویر بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای سازنده ارتقا یافته و روابط دو جانبه این کشور با دول منطقه‌ای از استحکام و پایداری برخوردار گردد.