ایران و عراق جدید: چالش‎های پیش‎رو

Print E-mail
isr
28 February 2004

مقدمه:

از میان همسایگان عرب در منطقة خلیج فارس، بی‎تردید کشور عراق به دلیل دارا بودن ویژگی‎های خاص سیاسی، امنیتی، قومی، فرهنگی و تاریخی، نقطة‌ اصلی نگاه ایران به منطقه و جهان عرب به حساب می‎آید. از یک نقطه نظر ایرانی، عراق یک کشور چند قومی و ساختگی است که توسط سیاست خارجی دولت انگلستان برای حفظ منافع خود و برقراری تعادل قدرت در منطقه و خصوصاً با ایران به وجود آمده است. در طول بیش از 30 سال گذشته، چالش‎های امنیتی ناشی از حضور مسلط یک حکومت سنی در قالب حزب بعث، مظهر نابسامانی‎ها و تنش‎های بی‎شماری در منطقه خلیج فارس بوده است. سرنگونی صدام حسین و متعاقب آن به بن بست رسیدن ایدئولوژی حزب بعث در تعریف امنیت منطقه‎ای، فرصت‎ها و چالش‎های جدیدی را برای منافع ملی ایران به همراه آورده است. شناخت این فرصت‎ها و هدایت چالش‎ها براساس واقعیات موجود میان دو کشور و واقعیات و تحولات منطقه‎ای و جهانی،‌ از اهمیت خاصی برخوردار است. این تحقیق در پی یافتن یک راه‎حل متعادل و پایدار در چگونگی برخورد ایران با عراق جدید است.

مفروضات این تحقیق عبارتنداز:

1- عراق رقیب بالقوه و منطقه‎ای ایران باقی خواهد ماند؛

2- برقراری ثبات و حفظ تمامیت ارضی عراق، مهمترین اصل پایدار در تأمین منافع ملی ایران است؛

3- تحول در نقش شیعیان در حوزة سیاست و حکومت عراق،‌ عاملی مؤثر در آینده روابط دو کشور خواهد بود.

دو سؤال اصلی راهنمای این تحقیق می‎باشند:

1- ایران و عراق چگونه می‎توانند (با توجه به تحولات جدید) به دو همسایه قابل اعتماد تبدیل شوند؟

2- ویژگی حکومت آیندة عراق از دیدگاه منافع ملی ایران کدام است؟

این تحقیق سعی در آزمون این فرضیه دارد که: ”برای سالیان دراز حضور مسلط و تعریف نشدة یک حکومت سنی در بغداد توسط دولت انگلستان، مظهر تنش و نابسامانی در روابط عراق با ایران و سایر همسایگان بوده است. بهبود روابط دو کشور و هدایت آن در جهتی متعادل، بستگی به تعریف مجدد از مبانی سیاست خارجی عراق در برخورد با همسایگان دارد. از این لحاظ وجود یک حکومت متعادل در بغداد و متشکل از تمام گروه‎های قومی و سیاسی عراق، روابط این کشور با همسایگان را متعادل کرده و گام مهمی در جهت رفع تنش‎های منطقه‎ای به حساب خواهد آمد.

سازماندهی این تحقیق در سه بخش صورت گرفته است: بخش اول به دسته‎بندی دیدگاه‎های ایرانی در برخورد با عراق می‎پردازد و چگونگی گسترش روابط ایران با این کشور عربی را با توجه به سابقة تاریخی، فرهنگی و منطق سیاسی و جغرافیایی موجود مورد بررسی قرار می‎دهد. بخش دوم با تعریف و چارچوب‎بندی عناصر پایدار در تنظیم روابط دو کشور، ریشة چالش‎های موجود را مورد شناسایی قرار می‏دهد و نهایتاً بخش سوم سعی در ارایه یک راه‎حل پایدار از طریق تعریف حکومت متعادل در بغداد و تبیین معیارهای چنین حکومتی از لحاظ تأمین منافع ملی ایران، دارد. اینکه حضور یک حکومت متعادل در بغداد تا چه اندازه در تغییر دیدگاه سنتی ایران که همواره عراق را تهدیدی برای امنیت ملی ایران در نظر می‎گیرد، مؤثر خواهد بود، سؤالی است که نویسنده در سرتاسر این تحقیق سعی در پاسخ‏گویی به آن را داد.

بخش اول – عراق از دیدگاه ایرانیان

1- عراق در یک نگاه کلی

از یک نگاه کلی و از زاویة منافع ملی ایران، عراق یک کشور چند قومی و ساختگی و محصول سیاست خارجی دولت انگلستان است که برای حفظ تعادل قدرت در منطقه و عمدتاً کنترل قدرت ایران پدید آمد. در طول دهه‎های گذشته، تعریف نقش مسلط سنی‎ها در حاکمیت عراق و ترکیب آن با ایدئولوژی حزب بعث، نگرانی‎ها و هزینه‎های امنیتی فراوانی برای منافع ملی ایران به همراه داشته است. براین اساس مخرج مشترک نگاه فوری ایرانیان به عراق، به خصوص پس از به قدرت رسیدن صدام حسین و حاکمیت حزب بعث در بغداد، همواره بر پایه بی‎اعتمادی و سوءظن قرار داشته و این وضعیت همچنان ادامه دارد. در طول سالیان گذشته، حضور حزب بعث در بغداد، ناسیونالیسم ایرانی را به چالش کشید و نه تنها تعادل قدرت در منطقه را بر هم ریخت، بلکه منشأ تنش‎ها و مشکلات بسیاری برای ایران و همسایگان این کشور گردید. تهاجم به ایران و تحمیل جنگ 8 ساله و همچنین تهاجم به کویت و اشغال این کشور، دو نمونه بارز از سیاست‎های افراطی حکومت بعث در عراق می‎باشند. فوری‎ترین نتیجة چنین سیاست‎های غیر واقع‎بینانه و تهاجمی حکومت بعث، حضور قدرت‎های خارجی در منطقه بوده است که خود منشأ بر هم ریختن تعادل قوای طبیعی در منطقه گردید.

از این دیدگاه، عراق به عنوان یک کشور دردسر ساز برای منافع ملی ایران، همواره هزینه‎های امنیتی زیادی برای ایران به وجود آورده است. نگرانی‎های امنیتی ایران از همسایه غربی، حتی با جابجایی حکومت بعثی و با حمله آمریکا نیز برطرف نشده است. این نگرانی را می‎توان در سیاست دوستونی ایران در برخورد با مسایل عراق مشاهده کرد. بدین معنی که ایران از یک طرف به مخالفت با حمله و حضور آمریکا در عراق پرداخت و از طرف دیگر رژیم بعث و صدام حسین را سزاوار سرنگونی و تنبیه دانست. دلیل اصلی این امر را بیش از هر چیز باید در نگرانی ناشی از ائتلاف حکومت آینده عراق با آمریکا و تهدیدات امنیتی آن بر ضد جمهوری اسلامی ایران دانست.

2- جایگاه عراق در منظومة نگرش ایرانیان نسبت به جهان عرب

از یک دیدگاه کلی‎تر، چالش‎های عراق برای ایران، در مجموعة گسترده‎تری از تعریف ایرانیان نسبت به جهان عرب قابل تجزیه و تحلیل است. از این لحاظ نگرش ایرانیان به جهان عرب از چند زاویه قابل بررسی می‎باشد:

اول – نفی هر گونه همکاری با جهان عرب؛

در این طرز نگرش، دو دیدگاه قابل تفکیک می‎باشند:

الف – دیدگاه افراطی

این دیدگاه با تکیه بر واقعیات و سوابق تاریخی، منافع ایرانیان را از جنبه‎های مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی وامنیتی در تضاد با جهان عرب در نظر می‎گیرد. چنین نگرشی قبل از هر چیز در تفکر منفی ایرانیان در حملة اعراب به ایران و نابود کردن تمدن ایرانی ریشه دارد و معتقد است که اعراب همواره نوعی حسادت نسبت به تمدن و فرهنگ ایرانی دارند و بر این اساس همواره در لحظات سخت و حساس تاریخی سعی کرده‎اند تا به منافع ملی ایران ضربه وارد سازند. لذا همواره باید با اعراب از موضع قدرت برخورد کرد، چرا که در حالت ضعف و از موضع پایین دست نمی‎توان با آنها کنار آمد. از این لحاظ نوعی تضاد منافع بین ایران و جهان عرب وجود دارد و عراق نیز به عنوان یک کشور عربی و با سابقة حمله به ایران از این امر مستثنی نیست. به عنوان یک واقعیت پایدار، چنین نگرشی در میان ناسیونالیست‎های ایرانی، روشنفکران و نخبگان سیاسی، مهاجرین ایرانی در خارج از کشور و به طور کلی مردم عادی ایران، طرفداران زیادی دارد. این دیدگاه خود را در قضیه تقاضای عضویت ایران در اتحادیه عرب و مخالفت با آن، نشان داده است.

ب – دیدگاه واقع‎گرایانه

از این دیدگاه، جهان عرب به هر حال یک واقعیت در منطقة خاورمیانه است که به دلیل ضروریات اجتناب‎ناپذیر باید سطح اندکی از روابط را با آن حفظ کرد. به دلیل وجود مشترکات سیاسی، مذهبی و امنیتی، نمی‎توان واقعیت حضور جهان عرب در منطقه را نادیده گرفت. اما به دلیل اختلافات ساختاری فرهنگی، تاریخی و اقتصادی، هرگونه همکاری با این مجموعه در دراز مدت محکوم به شکست است. از این لحاظ، ایران یک قدرت منطقه‎ای است که سرنوشت رشد و پیشرفت آن عمدتاً در ارتباط با کشورهای فرامنطقه‏ای و خصوصاً غرب تعریف می‎شود، نه در ائتلاف و همکاری بیشتر با جهان عرب ودر سطح منطقه‎ای. به همین دلیل در ارتباط با مجموعه جهان عرب تنها باید سطح معقولی از همکاری‎های سیاسی و امنیتی را حفظ کرد و به طور کلی از این مجموعه فاصله گرفت. از نظر این دیدگاه، ایرانیان بهای زیادی به دلیل طرفدارای از مسائل جهان عرب، از جمله مسئله فلسطین، پرداخته‎اند که در مقابل به اندازة کافی مورد قدردانی و سپاس اعراب قرار نگرفته‎اند و اصولاً ایران باید در تنظیم روابط منطقه‎ای و جهانی خود، اولویت تأمین منافع ملی خود را در نظر گیرد. چنین طرز تفکری در میان نخبگان سیاسی و روشنفکران دانشگاهی ایرانی چه در داخل و چه در خارج طرفداران زیادی دارد.

دوم – همکاری با جهان عرب

در این طرز نگرش نیز دو دیدگاه قابل شناسایی است:

الف – دیدگاه افراطی

از این لحاظ، جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور اسلامی و در چارچوب جهان اسلام، باید اولویت روابط و منافع خود را در حفظ و گسترش روابط با جهان اسلام و به تبع جهان عرب به عنوان مهمترین زیر مجموعة آن تعریف نماید. این دیدگاه همزمان با وقوع انقلاب اسلامی در ایران تقویت گردید و همچنان جایگاه قوی در هیئت حاکمه و گروه‎های سیاسی ایران دارد. از نظر این دیدگاه جمهوری اسلامی ایران باید در تمامی مسائل جهان اسلام، به طور مستقیم و فعال نقش داشته باشد واصولاً منافع نظام اسلامی در پیوند نزدیک با ملت‎های منطقه قرار دارد. طرفداران این دیدگاه در طی جنگ اول خلیج فارس، حتی اعتقاد داشتند که به عنوان وظیفة یک کشور اسلامی، ایران باید به نفع عراق و علیه آمریکا وارد جنگ می‎شد.

ب – واقع‎گرایان

این دیدگاه جهان عرب را یک واقعیت پایدار در جامعة بین‎المللی و در مجموعة جهان اسلام در نظر می‎گیرد که باید با آن همکاری همه جانبه اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی داشت. بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، گسترش این همکاری‎ها در اولویت و به نفع منافع ملی ایران است. در طول دهة گذشته، محور اصلی سیاست خارجی ایران بر این اساس شکل گرفته و تداوم یافته است. پیگیری و هدایت سیاست ”اعتمادسازی“ و ”تشنج‎زدایی“ در منطقه و خلیج فارس و جهان عرب از اوایل دهة 1990، نمود بارز چنین سیاستی می‎باشد. از این لحاظ، عراق به عنوان یک کشور همسایه و اسلامی، جایگاه مهمی در منطقه و جهان عرب دارد و جمهوری اسلامی باید با آن روابط معقول و مبتنی بر اقدام متقابل و حسن همجواری برقرار نماید.

3- عراق جدید، یک واقعیت پایدار در همسایگی ایران

به عنوان یک واقعیت پایدار ونتیجة نگرش‎های فوق، باید پذیرفت که کشور عراق با مجموعة ویژگی‎های پایدار قومی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی آن، تعریف مشخصی در منافع ملی ایران داشته و خواهد داشت. اشتراکات و واقعیت‎های سیاسی موجود، گسترش روابط دو کشور را اجتناب‎ناپذیر می‎سازد و سرنوشت دو کشور را در تأمین امنیت منطقه‎ای، به خصوص در منطقه خلیج فارس، به یکدیگر گره می‎زند.

جدا از این، یک واقعیت انکارناپذیر دیگر نیز در روابط دو کشور وجود دارد که با توجه به تحولات جدید در عراق، نقش آن دو چندان شده است و آن مسئله شیعیان عراق است. در واقع، وجود اکثریت شیعیان در عراق و سابقه 1400 سال همبستگی، سرخوردگی و همدردی فرهنگ شیعی و اتصال به ایران از طریق اماکن مقدس و حوزه‎های علمیه، عراق رادر مقایسه با سایر کشورهای عربی، از نگاه ایران متمایز می‎سازد. بنابراین، عراق جدید با حضور بارز شیعیان در حکومت و سیاست این کشور، نیاز به تعریف جدیدی از روابط خود با ایران دارد. این تعریف جدید می‎تواند روابط دو کشور را از تفکرات سنتی مبتنی بر سوءظن و بی‎اعتمادی دور کند و آنها را به دو رقیب سازنده و قابل اعتماد در منطقه تبدیل نماید.

بخش دوم – عناصر پایدار در بررسی روابط ایران و عراق جدید

صرف‎نظر از حضور هر نوع حکومت با هر گرایشی در بغداد، روابط دو کشور ایران وعراق متأثر از یک سوی عوامل پایدار می‎باشد که عبارتنداز :

1- مسئله ژئوپولیتیک قومی عراق

به دلیل ماهیت سه گانه هویت جمعیت عراق و حضور شهروندان در بخش‎های مستقل و جدا، مسئله ژئوپولیتیک عراق و چگونگی برخورد با آن، یک معضل و چالش اساسی در حوزة تفکر سیاستمداران ایرانی بوده و خواهد بود. در طول سال‎های پس از استقلال عراق، حضور هویت‎های کاملاً مستقل کرد، سنی و شیعه در مناطق شمالی، میانی و جنوبی این کشور و چگونگی حفظ تعادل میان آنها همواره منجر به تنش در سطوح داخلی و منطقه‎ای بوده است. از دهة 1990، سیاست‎های مدیریت جهانی* در جهت مقابله با رژیم بعثی، یعنی با تعیین دو محور 36 و 32 درجه در شمال و جنوب عراق، عملاً این کشور را به سه ایالت مختلف تقسیم کرد. با توجه به این ویژگی، نگرانی از تجزیه عراق به گروه‎های مختلف هویتی و آثار منفی آن بر امنیت ملی ایران، همواره محور اصلی تجزیه و تحلیل مسایل عراق در حوزة سیاست خارجی ایران بوده است. به همین دلیل، سیاست خارجی ایران مبارزه‎ای سخت را برای حفط و برقراری تعادل بین هویت‎های مختلف قومی و مذهبی پیگیری کرده است.

در چارچوب حفظ و گسترش نفوذ ایران جهت ایجاد تعادل در صحنه عراق، رژیم سابق ایران به دلیل عدم اعتقاد به نقش گروه‎های مذهبی در حوزة‌ سیاست، عمدة تمرکز و سرمایه‎گذاری خود را بر روی اقوام کرد عراق قرار داد. این مسئله در دوران جمهوری اسلامی بر محور سرمایه‎گذاری جهت تقویت نقش شیعیان در صحنة سیاسی عراق از طریق تشکیل و تقویت ”مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق“* متمرکز گردید. نتیجة این امر سرکوب شدید این دو گروه از سوی حاکمان سنی مسلط و رژیم بعثی بود که تقویت هر یک از این گروه‎ها را به معنای تقویت نفوذ تهران در عراق تعریف می‎کرد. هر چند با سقوط صدام حسین و به بن بست رسیدن حزب بعث، این نگرانی تا حدودی برطرف شد، اما مسئله ژئوپولیتیک عراق و چگونگی برقراری تعادل بین هویت‎های متمایز در جهت حفظ تمامیت ارضی عراق، همچنان دل مشغولی اصلی ایران باقی خواهد ماند.

2- رقابت بالقوة ایران و عراق

عنصر پایدار دیگر در تجزیه و تحلیل روابط ایران با عراق جدید، مسئله رقابت منطقه‎ای دو کشور است. ایران و عراق دو کشور مهم منطقه به حساب می‎آیند که از پتانسیل‎های فراوان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برخوردار می‎باشند. وجود این پتانسیل‎ها به هر حال روابط دو کشور را در حوزه‎های مختلف اقتصادی (از جمله در چارچوب اوپک و کسب بازارهای مصرفی منطقه)، سیاسی و امنیتی (از جمله رقابت در ترتیبات امنیتی حوزة‌خلیج فارس و ائتلاف با سایر کشورهای منطقه و جهان) و فرهنگی (از جمله رقابت در معرفی حوزة ‌علمیه و ارائه الگوی شیعیان در جهان اسلام) به رقابت به یکدیگر کشانده و خواهد کشاند. در واقع، وجود همین پتانسیل‎ها و احساس تهدید از جنبه‎های مختلف بود که با ماجراجویی حکومت افراطی بعث ترکیب گردید و منجر به تهاجم عراق به ایران و تحمیل یک جنگ تمام عیار شد. در حال حاضر و با توجه به تحولات پدید آمده در عراق، مسئله مهم این است که چگونه می‎توان با واقعیات موجود برخورد منطقی داشت و در نهایت ریشه‎های تنش را از روابط دو کشور و طبعاً از منطقه دور کرد.

گذشته از رقابت‎های بالقوة موجود بین دو کشور، سیاست‎های مدیریت جهانی در برخورد با این دو کشور مهم منطقه وارائه تعریفی از نقش و قدرت آنها همواره تأثیر مهمی در روابط دو کشور و همچنین در شکل‎گیری ترتیبات امنیتی منطقه داشته است. به نظر می‎رسد، تداوم این سیاست‎ها، با توجه به روابط مبتنی بر ناسازگاری جمهوری اسلامی با مدیریت جهانی،‌در آینده نیز می‎تواند به یکی از عوامل بالقوه تنش‎زا در روابط دو کشور تبدیل شود. سیاست‎های مدیریت جهانی در تعریف نقش دو کشور در چند گزاره طبقه‎بندی است:

الف – توازن قوا؛ براین اساس، امنیت منطقه در برقراری توازن قوا بین دو کشور تعریف می‎گردید. این تعریف دو کشور را در یک رقابت تسلیحاتی پایان‎ناپذیر منطقه‎ای قرار داد که در نهایت در شرایط ضعف ایران، منجر به تهاجم عراق به ایران و به دنبال آن کویت گردید.

ب - مهار دو جانبه؛ این سیاست که از اوائل دهة 1990، سیاست رسمی دولت آمریکا در منطقه گردید، براساس تضعیف همزمان دو کشور ایران و عراق قرار داشت. البته این سیاست در نهایت به دلیل عدم توجه به واقعیات موجود منطقه‎ای، و تصور یکسان فرض کردن دو کشور، نتایج اندکی در پی داشت.

ج - سیاست محور شرارت؛ بعد از وقایع 11 سپتامبر، مدیریت جهانی با یک فرصت‎طلبی و در قالب جنگ علیه تروریسم، حضور مستقیم خود در منطقه خاورمیانه را محور حفظ امنیت جهانی تعریف کرد. ابزار این سیاست نیز نظریه ”محور شرارت“ می‎باشد. بر این اساس آمریکا حکومت‎های عراق، ایران و کره شمالی را مانع صلح جهانی تلقی نمود و خواستار تغییر یا تعدیل رفتار آنها شد. بر مبنای این سیاست جنگ علیه رژیم صدام آغاز و در نهایت منجر به تغییر آن گردید. اما با تداوم جنگ در عراق و زمین‎گیر شدن نیروهای آمریکایی در این کشور و همچنین با توجه به تحولات منطقه‎ای و جهانی ناشی از این جنگ، سیاست و مدیریت جهانی به سمت دیگری سوق پیدا کرد.

د - سیاست تعادل همزمان؛ براساس سیاست جدید، آمریکا معتقد است که سرنگونی رژیم صدام حسین تأثیرات اجتناب‎ناپذیری بر رفتار ایران و سایر کشورهای منطقه از جمله سوریه و لیبی داشته است. به عبارت دیگر، یک عراق متعادل، یک ایران متعادل را نیز به همراه خواهد آورد. به عبارت دیگر، براساس ”جنگ سرمشق و حضور پرقدرت آمریکا در عراق، کشورهای مخالف با نظم موجود، تغییراتی در رفتار خود ایجاد کرده‎اند و از این لحاظ سیاست آمریکا در منطقه موفق بوده است.

بخش سوم – ایران و عراق جدید: چالش‎های پیش‎رو

نگرش‎های سنتی موجود، اساس روابط ایران و عراق را بر پایة تفکرات امنیتی و تهدید متقابل و به طور کلی بی‎اعتمادی و سوءظن تعریف می‎نمایند. از این لحاظ، عراق یک رقیب استراتژیک و تهدید امنیتی برای ایران بوده و خواهد بود. پرسش اصلی این است که چگونه می‎توان از این تفکر منفی رهایی یافت؟به عبارت دیگر، حضور چه نوع حکومتی در بغداد می‎تواند منافع ملی ایران را تأمین نموده و گامی در جهت تغییر دیدگاه منفی امنیتی ایرانیان نسبت به همسایه مهم مرزهای غربی باشد؟

 

از دیدگاه منافع ملی ایران، تبدیل عراق به یک همسایة قابل اعتماد، بستگی مستقیم به حضور یک حکومت متعادل در بغداد دارد که اولاً، به حل مشکلات موجود بین دو کشور بپردازد. ثانیاً، به اهمیت نقش ایران در معادلات منطقه‎ای واقف باشد و ثالثاً، تلاش نماید تا روابط دو کشور را باز تعریف کرده و آن را به سوی احترام متقابل و حسن همجواری و همچنین رقابت سازنده و مبتنی بر همکاری سوق دهد.

1- ریشه‎یابی مشکلات موجود و حرکت به سوی همکاری و رقابت سازنده

اول – مشکلات به جای مانده از دوران جنگ

الف – تأثیر منفی و روانی جنگ:

وجود سابقة 8 سال جنگ خونین و از دست رفتن فرزندان دوملت، نوعی تأثیر روانی منفی خصوصاً برای ملت ایران که مورد تهاجم قرار گرفت، به وجود آورده است. با سرنگونی رژیم بعثی صدام حسین و باز شدن مرزها و به دنبال آن فراهم شدن زمینه‎های دیدار ایرانیان از امکان مقدس شیعی، یک فرصت استثنایی پدید آمده تا دو ملت همسایه بار دیگر به یکدیگر نزدیک شده و به تدریج خود را از خاطره‎های تلخ دور کنند. شاید بتوان ادعا کرد که گام اول از سوی ایران برداشته شده و آن حمایت از مردم عراق در جنگ اخیر بود که حتی تحسین عراقی‎های سنی و تندرو را نیز در پی داشته است.

ب – مشکلات اقتصادی و حقوقی ناشی از جنگ:

این مشکلات از دو جنبه قابل بررسی هستند. در درجة اول، مسئله چگونگی پرداخت غرامت جنگی عراق به ایران و نوع برخورد دولت آینده عراق با این موضوع می‎باشد. هر چند دولت جمهوری اسلامی ایران تاکنون تقاضایی را رسماً مطرح نکرده، اما به عنوان یک واقعیت این مسئله باید مورد توجه قرار گیرد. مسئله دیگر به برخورد مثبت حکومت آیندة عراق به صدور اعلامیة پذیرش مجدد قطعنامة 1975 بستگی دارد. بی‎تردید، نگاه واقع‎بینانة حکومت عراق به این دو مسئله حیاتی در منافع ملی ایران، اهمیت زیادی در تنظیم روابط آیندة دو کشور خواهد داشت.

دوم – پذیرش واقعیات موجود و حرکت به سوی رقابت سازنده

الف – پذیرش اصل حسن همجواری و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر:

برای سالیان دراز، سابقة دخالت دو کشور در امور داخلی یکدیگر از طریق حمایت از گروه‎های مخالف برای تحت فشار قرار دادن طرف مقابل – ایران از طریق کُردها و شیعیان و عراق از طریق گروه منافقین – منجر به تشدید بی‎اعتمادی و سوء ظن در روابط ایران و عراق گردید. در شرایط جدید، فرصت مناسبی پدید آمده تا دو کشور روابط خود را براساس اصل ارتباط مستقیم دولت با دولت تنظیم کرده و به اصل حُسن همجواری و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر پایبند باشند.

ب – تلاش در جهت حرکت به سوی رقابت سازنده:

گسترش ارتباطات در دنیای کنونی و آزادسازی ملت‎ها، هرگونه تعصبات و رقابت‎های قومی، مذهبی و سیاسی را کم‎رنگ کرده است. در طول سال‎های گذشته، تأکید بر مقاصد ارزشی و حساسیت برانگیز از جمله ناسیونالیسم عرب و عجم، شیعه و سنی و ... مناسبات طرفین را براساس بی‎اعتمادی و تنش و رقابت مخرب پایه‎گذاری کرد. در شرایط جدید، اگر روابط طرفین براساس منافع مشترک و در چارچوب تأمین منافع ملی دو کشور تعریف شود، یا به عبارتی از تفکر نظریه بازی با حاصل جمع صفر، خارج شود، این مسئله رفته رفته منجر به همکاری و تفاهم و رقابت سازنده بین دو کشور خواهد گردید که نتیجة آن ثبات و تعادل بیشتر در سطح منطقه خواهد بود. ایران و عراق واقعیات عام و مشترک زیادی از جمله، منافع متقابل برای شرکت در سیستم امنیت دسته‎جمعی در حوزة خلیج فارس، همکاری‎های سیاسی و اقتصادی در چارچوب اوپک، بهره‎برداری از میادین نفتی مشترک، همکاری در حوزه‎های بندری و رودخانه‎ای از جمله اروند‎رود و به طور کلی برخورد با مسائل جهان اسلام از جمله مسئله فلسطین و ... دارند که می‎توانند روابط دو کشور را از مرحلة‌تعارض و دشمنی به مرحلة رقابت سازنده سوق دهد. به نظر می‎رسد ایران و عراق، به هر حال، دو رقیب بالقوة منطقه‎ای باقی خواهند ماند، اما اگر دو کشور از مرحله استمرار تعارضات و تهدیدات امنیتی خارج شوند، می‎توانند اساس یک همکاری سازنده را در جهت دستیابی به منافع ملی پایه‎ریزی کنند.

2- ویژگی‎های یک حکومت متعادل در عراق از نگاه منافع ملی ایران

از دیدگاه منافع ملی ایران، یک حکومت متعادل در عراق باید ویژگی‎های زیر را داشته باشد:

اول – قوم محور نباشد؛

همان گونه که اشاره شد، عراق یک مجموعة ساختگی و گردآوری شده است که به منظور ایفای یک نقش واسط بین جهان عرب و غیرعرب و همچنین متعادل کردن قدرت‎های منطقه پدید آمده است. ماهیت سه‎گانه جمعیتی و سیاسی کشور عراق، همواره زمینه‎های بالقوة تنش و جدایی را در بردارد. تحولات اخیر و سقوط حزب بعث، نیروهای اساسی در شمال و جنوب عراق را که برای سالیان طولانی سرکوب شده بودند، آزاد کرده و فرصت مناسبی را در اختیار آنان برای کسب سهم بیشتری از قدرت حکومت در بغداد قرار داده است. هر چند در حال حاضر، حضور نیروهای آمریکایی در عراق، به عنوان یک اهرم متعادل کننده، گروه‎های مختلف سیاسی و قومی را گرد هم آورده است، اما با توجه به عدم توان آمریکا در حفظ این حضور و تصمیم این کشور برای انتقال قدرت در عراق، طبیعتاً چالش اصلی بین گروه‎های قومی و سیاسی برای کسب سهم بیشتر آغاز خواهد شد.

مسئله قوم محوری و حرکت به سوی خودمختاری بیشتر، بیش از هر چیز در مورد قوم کُرد صادق است. در واقع، همزمان با سقوط حکومت بعثی و صدام حسین، کُرد‎ها فشارهای خود را برای کسب خودمختاری بیشتر در زمینه‎های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی آغاز کرده و به تقویت موقعیت محلی خود از طریق برقراری و گسترش ارتباطات با سایر کشورهای منطقه و جذب سرمایه‎گذاری‎های خارجی پرداخته‎اند. اگر چه کسب استقلال هیچ‏گاه به طور رسمی از سوی محافل کُردی مطرح نشده اما این یک واقعیت انکارناپذیر است که جهت حرکت آنها در دراز مدت به سوی خودمختاری بیشتر و نهایتاً استقلال می‎باشد.

با توجه به اینکه مفروض اصلی تحقیق حفظ تمامیت ارضی عراق و ایجاد ثبات در عراق را یک اصل پایدار در تأمین منافع ملی ایران در نظر می‎گیرد، تداوم خودمختاری کُردها از جنبه‎های مختلف با منافع ایران سازگار نمی‎باشد. در درجة اول، حضور پر رنگ کُرد‎ها در صحنة سیاسی عراق، موجب نارضایتی اقلیت سنی عراق می‎شود که سالیان دراز قدرت را در بغداد در اختیار داشته و در حال حاضر نیز در تلاش است تا حداقل بخشی از قدرت از دست رفته را مجدداً به دست آورد. در حال حاضر، حضور اقلیت سنی در مناطق نفت‎خیز عراق از جمله کرکوک، موجبات تنش بین دو طرف است. از سوی دیگر، تداوم خودمختاری کُردها، می‎تواند چالشی برای حاکمیت ملی ایران نیز به حساب می‎آید. هر چند پیوستگی و چسبندگی گروه‎های قومی در مجموعه ایران از یک سو و برخورداری ایران از اهرم‎های نفوذ فراوان در مهار بحران در عراق از سوی دیگر، هرگونه نگرانی ناشی از آثار منفی تجزیة عراق بر امنیت ملی ایران را کاهش می‎دهد، اما در نهایت حفظ یکپارچگی عراق یک اصل پایدار در تأمین منافع ملی ایران است. از لحاظ منافع ملی ایران، سر و کار داشتن با یک مجموعة متمرکز طبیعتاً آسان‎تر از سر و کار داشتن با هویت‎های مستقل در منطقه پر تنش خاورمیانه می‎باشد. خصوصاً اگر در نظر گرفته شود که هر یک از این هویت‎ها سعی در ائتلاف با قدرت‎های دیگر منطقه یا با قدرت‎های فرامنطقه‎ای داشته باشند.

در درجة دوم، تداوم خودمختاری کُردها، موجبات نارضایتی همسایگان دیگر عراق به خصوص ترکیه، سوریه و به طور کلی جهان عرب را در پی خواهد داشت. از میان این همسایگان، دولت ترکیه همواره نشان داده که وجود چنین دولتی را در شمال عراق تحمل نخواهد کرد. لشگرکشی ترکیه برای سرکوب این نیروهای کُرد در چند مرحله و در طول سالیان گذشته مصداق این امر است. اخیراً رئیس جمهور سوریه نیز هشدار داد که خودمختاری بیش از اندازة کُردها موجب بی‎ثباتی در منطقه می‎شود و لذا سوریه راضی به این امر نیست. در نهایت حاصل این امر، تنش و ناآرامی در مرزهای غربی ایران خواهد بود که در تضاد آشکار با منافع ملی ایران است.

دوم – ایدئولوژیک محور نباشد.

برای سالیان طولانی، تعریف سنتی حاکمیت مسلط اقلیت سنی در بغداد، منافع ملی ایران را به انحاء مختلف به چالش کشاند. نقطة عطف این چالش به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق بود که همراه با ماجراجویی‎های شخص صدام به یک جنگ تمام عیار علیه ایران تبدیل گردید.

ایدئولوژی حزب بعث با هدف تقویت ناسیونالیسم عربی و با اتصال سرنوشت عراق به سرنوشت ”وطن عربی“ سعی در کسب رهبری جهان عرب داشت. صدام حسین خود را قهرمان جهان عرب نامید و کشور عراق را به عنوان خط مقدم مبارزه با امپریالیسم ایرانی و هویت فارسی معرفی کرد و بدین ترتیب سعی در توجیه مشروعیت و افراط‎گرایی حزب بعث نمود. جنگ ایران و عراق و حمایت بعضی از کشورهای غربی از رژیم صدام حسین، نتیجة عدم درک صحیح حزب بعث از واقعیات منطقه‎ای بود. شکست تمام عیار عراق در جنگ اول خلیج فارس، در واقع، نقطه آغاز زیر سؤال رفتن مشروعیت اهداف حزب بعث بود که در نهایت منجر به سقوط رژیم صدام حسین و به بن‎بست رسیدن ایدئولوژیک حزب بعث گردید.

اصولاً ترکیب مبانی قدرت عراق با زمینه‎های ایدئولوژیک، ضمن فراهم آوردن زمینه‎های تنش در جامعة داخلی و ناموزون عراق، قدرت‎های دیگر منطقه را نیز به چالش خواهد کشاند. تجربة تاریخی، این مفروض را در مورد حاکمیت سنی‎ها در بغداد به اثبات رساند. در شرایط جدید با آزادسازی قدرت شیعیان در صحنة قدرت عراق، نیروی جدید و تازه‏‎‏نفس دیگری در معادلات قدرت عراق پدید آمده که پس از سال‎ها سرکوب، خواهان ایفای نقش فعال و سهم مناسب خود از حکومت در بغداد است. با توجه به ترکیب جمعیتی شیعیان (اکثریت 65 درصدی) و با توجه به ماهیت اسلام شیعی که عناصری از تغییر و تحول و همچنین پیوستگی با سیاست و حکومت به طور بالقوه در آن وجود دارد، چگونه می‎توان میان این قدرت عظیم رها شده و سایر گروه‎های سیاسی تعادل برقرار کرد؟ اساساً جایگاه منافع ملی ایران در برخورد با شیعیان عراق کجاست؟

بی‎تردید در یک عراق دموکراتیک، شیعیان نقش تعیین کننده‎ای در ساختار حکومت خواهند داشت. حضور شیعیان در صحنة قدرت و سیاست عراق تاجایی باید امتداد یابد که منجر به کنار گذاشتن سایر هویت‎ها از صحنة قدرت نگردد. به عبارت دیگر، با توجه به ترکیب اکثریتی خود، شیعیان نباید خواستار نقش مسلط ایدئولوژیک در صحنة سیاست عراق باشند. جایگاه تعریف منافع ملی ایران نیز در همین نقطه است. منافع ایران در حمایت از شیعیان باید تا مرحله‎ای امتداد یابد که منجر به تقویت ناسیونالیسم عرب و عدم تعادل با گروه‎های دیگر نگردد. در واقع حمایت بیش از حد ایران از شیعیان و کم توجهی به گروه‎های دیگر در صحنة سیاست عراق در سطوح مختلف داخلی، منطقه‎ای و بین‎المللی به نفع منافع ملی ایران نیست.

در سطح داخلی، در درجه اول،‌جامعة شیعی عراق جامعه‎ای یک دست و واحد نیست و در آن دسته‎بندی‎های مختلفی از جمله، شیعیان سکولار، میانه‎رو، افراطی، مستقل، شهری، قبیله‎ای و ... وجود دارند. این مسئله البته به سیاست‎های رژیم بعثی برمی‎گردد که از همان ابتدا در پی ایجاد اختلاف بین گروه‎های مختلف شیعی بوده تا ضمن اینکه آنها را تحت کنترل خود در آورد، از نقش و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در میان آنها بکاهد. بنابراین، پذیرش نقش مسلط و ایدئولوژیک این هویت به معنای پذیرش انتقال این اختلافات و چندگانگی به حوزة سیاست خارجی ایران است. در درجه دوم، حضور یک حکومت مسلط و ایدئولوژیک شیعی، تعادل قدرت را در بغداد، این بار به نفع شیعیان بر هم می‎ریزد و این امر منجر به نارضایتی سایر گروه‎های داخلی، خصوصاً اقلیت سنی می‎گردد که برای سالیان دراز قدرت کامل را در اختیار داشتند. این اختلافات در قضیه انتخابات اخیر و قدرت‎نمایی شیعیان کاملاً آشکار گردید، به طوری که اعضای سنی و کُرد شورای موقت حکومتی، به صراحت اعلام کردند که مخالف انتخابات مستقیم هستند که نتیجة آن طبیعتاً به معنای حضور مسلط شیعیان در صحنه خواهد بود. نتیجه این امر عدم تعادل و گسترش تنش خواهد بود که در راستای منافع ملی ایران نمی‎باشد.

در سطح منطقه‎ای، فوری‎ترین واکنش منفی از سوی جهان عرب بروز خواهد کرد. از دیدگاه جهان عرب، عراق یک کشور عربی و متعلق به مجموعة جهان عرب است. هر چند شیعیان عراق عرب هستند اما این یک واقعیت انکار‎ناپذیر است که نوعی دلبستگی هویتی نیز به ایران اسلامی خواهند داشت. تشیع با سابقه 1400 سال فرهنگ مشترک، به عنوان یکی از پایه‎های هویت ایران، همواره در عراق مطرح بوده و خواهد بود. بنابراین، کشورهای عربی منطقه خروج عراق از اردوگاه جهان عرب را تحمل نخواهند کرد. به عنوان مثال،‌وزیر کشور عربستان سعودی اخیراً به صراحت اعلام کرده که این کشور نگران وضعیت اقلیت سنی عراق با توجه به تحولات به وجود آمده می‎باشد. در واقع، عدم رضایت جهان عرب،‌این خطر را به دنبال خواهد داشت که ایران و عراق بار دیگر به صورت رقیب یکدیگر در صحنة امنیتی منطقه در آیند. برای ایران نیز که طرفدار سیاست تنش‎زدایی و اعتمادسازی در منطقه خلیج فارس است، صحنة عراق زمینه‎های بالقوة رقابت جدید با جهان عرب را در پی‎خواهد داشت.

در سطح بین‎المللی نیز اتوریتة جهانی و در رأس آن ایالات متحده به نفع یک حکومت مسلط شیعی عمل نخواهد کرد، چرا که این حضور را به معنای گسترش نقش و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه در نظر می‎گیرد. هر چند تحولات اخیر نشان داده که شیعیان عناصر دردسرسازی برای منافع آمریکا نیستند و چالش اصلی آمریکا در واقع با سنی‎ها است که قدرت را از دست داده‎اند، اما این نگرانی‎ همواره در نزد آمریکایی‎ها وجود دارد که شیعیان نیرویی هستند که هر لحظه می‎توانند بسیج شده و منافع آمریکا را به خطر بیندازند. نمایش قدرت شیعیان در تظاهرات عظیم مردمی اخیر، در واقع زنگ خطری برای آمریکا به حساب می‎آید و آمریکا را به این نتیجه رسانده که باید شیعیان را به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر پذیرفت. از سوی دیگر، در راستای دستیابی به مهمترین هدف استراتژیک آمریکا در منطقه خاورمیانه، یعنی به سرانجام رساندن صلح اعراب و اسرائیل، دولت این کشور جهت راضی نگهداشتن افکار عمومی جهان عرب، با حضور مسلط یک حکومت شیعی در بغداد مخالفت خواهد کرد.

نتیجه‎گیری:

برای سالیان طولانی تعریف نقش مسلط اقلیت سنی در حاکمیت عراق، منشأ تنش‎های بی‎شمار در سطوح داخلی و منطقه‎ای بوده است. سرنگونی رژیم صدام حسین و تشکیل عراق جدید، فرصت مناسبی را برای تعریف مجدد مبانی سیاست خارجی عراق در برخورد با همسایگان این کشور، به خصوص ایران، فراهم آورده است. از این لحاظ حضور یک حکومت متعادل و متشکل از تمامی گروه‎های قومی در بغداد، نقش تعیین کننده‎ای در روابط ایران و عراق جدید خواهد داشت. برخلاف تفکرات سنتی، ایران و عراق دشمن همیشگی و استراتژیک یکدیگر نیستند که تنها با برقراری توازن قوا بین آنها، امنیت منطقه‎ای تأمین گردد. مشکلات ایران وعراق قابل حل و رفع می‎باشند. این امر بیش از هر چیز بستگی به ماهیت حکومت در عراق جدید خواهد داشت.

به دلیل مبانی و ساختار قدرت ایران و عراق از جنبه‎های مختلف سیاسی، فرهنگی،‌مذهبی و اقتصادی و همچنین ماهیت متحول مسائل منطقه و جهان عرب، درجه‎ای از رقابت بالقوه بین دو کشور حفظ خواهد شد. ایران و عراق جدید می‎توانند روابط خود را از مرحلة استمرار تعارضات و تفکرات مبتنی بر بی‎اعتمادی و تهدید خارج کرده و به سوی رقابت سازنده و همکاری در چارچوب منافع مشترک هدایت کنند. حرکت در این جهت قبل از هر چیز به قدم اول دولت جدید عراق در حل مشکلات به جا مانده از گذشته دارد تا از عراق یک همسایة قابل اعتماد برای ایران بسازد. عراقی که دیگر یک تهدید امنیتی برای ایران نباشد.