اهمیت:

چگونگی تنظیم روابط با کشور عراق همواره یکی از چالش‌های اصلی سیاست خارجی ایران بوده و خواهد بود. بعد از گذشت یک سال از سرنگونی رژیم بعثی و حضور نیروهای اشغالگر، میدان عراق همچنان زمینة سرایت چالش‌های ناشناخته به حوزة منافع ملی ایران باقی مانده است. بی‌تردید، برای ایران، آینده و سرنوشت عراق جدید به دلیل وجود منافع ملموس و جاری از جمله مشکلات حقوقی، سیاسی و اقتصادی به جا مانده از دوران جنگ از یک سو و چگونگی برقراری ترتیبات امنیتی در سطح منطقه و حضور نیروهای خارجی از سوی دیگر، اهمیتی دو چندان یافته است. همزمان با تحویل قدرت توسط نیروهای اشغالگر به دولت موقت عراقی، پرسش اصلی این است که راه کار مناسب جمهوری اسلامی ایران در برخورد با عراق جدید کدام است.

تحلیل:

در مورد چگونگی تنظیم سیاست خارجی ایران در برخورد با عراق جدید دو دیدگاه کلی وجود دارد:

1- سیاست بی‌ثبات‌سازی و تضعیف عراق

این دیدگاه معتقد است که در طول سالیان دراز عراق همواره منبع تهدید امنیتی برای ایران بوده است و به دلیل حضور زمینه‌های بالقوة قدرت در عراق همچون منابع انرژی، جمعیت زیاد، جغرافیای سیاسی و ... این کشور در آینده نیز تهدیدی برای ایران به حساب می‌آید. براین اساس، حمله نیروهای اشغالگر به عراق و سرنگونی رژیم بعثی سبب تضعیف عراق شده است و لذا ایران باید از فرصت فراهم شده استفاده نماید و با پیگیری سیاست تضعیف‌سازی و بی‌ثباتی محدود عراق، این کشور را از حالت یک عامل تهدید مهم امنیتی برای همیشه خارج سازد. همچنین این دیدگاه معتقد است هرگونه بی‌ثباتی در عراق از یک سو منجر به، به تأخیر انداختن تهدید آمریکا علیه ایران و از سوی دیگر بالا رفتن قدرت چانه‌زنی ایران به عنوان یک کشور با نفوذ و تأثیرگذار در صحنه عراق می‌گردد.

2- سیاست ایجاد ثبات در عراق

برخلاف دیدگاه اول، این دیدگاه معتقد است که شرایط منطقه‌ای و جهانی به گونه‌ای است که هر گونه بی‌ثباتی و ناامنی در عراق نه تنها منجر به گسترش حضور و دخالت نیروهای خارجی در صحنه عراق می‌شود بلکه هزینه‌های امنیتی و سیاسی زیادی را به لحاظ ایجاد ناامنی در طول مرزهای طولانی دو کشور و همچنین تمایلات تجزیه‌طلبی و آثار زیانبار آن بر امنیت ملی ایران، به همراه خواهد آورد.

تحلیل حاضر با در نظر گرفتن این پیش‌فرض که هر گونه بی ثباتی در صحنه سیاسی عراق منجر به تحمیل هزینه‌های امنیتی زیاد بر منافع ملی ایران می‌گردد، اتخاذ سیاستی چند مرحله‌ای مبتنی بر همکاری در جهت ایجاد امنیت، ثبات، تعادل و تعامل از سوی ایران را بهترین راه حل در برخورد با عراق جدید در نظر می‌گیرد.

مرحله اول – برقراری امنیت: محوری‌ترین ضرورت برای عراق جدید

بی‌تردید، مهمترین چالش حکومت‌ها در منطقه خاورمیانه قبل از ورود به فرآیند دولت‌سازی، چگونگی برقراری و حفظ امنیت است. اهمیت این مسئله تا آن حد است که حتی تداوم مشروعیت و حضور دولت‌ها در صحنه، بستگی مستقیم به عملکرد و توان آنها در حفظ امنیت داخلی یک کشور دارد، چرا که هیچ گونه فعالیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و یا به عبارت دیگر، بازگشت زندگی به حالت عادی، بدون امنیت امکان‌پذیر نیست. این اصل در مورد کشور عراق به دلیل ماهیت پیچیدة قومی و جمعیتی این کشور و عدم وجود روحیه مدارا و سازش میان گروه‌های مختلف به دلیل سیاست‌های سرکوبگرایانة رژیم بعثی، از اهمیت دو چندان برخوردار است. به همین دلیل، مهمترین چالش دولت موقت – همان‌گونه که در بیانیة نخست‌وزیر انتصابی عراق، ایاد علاوی، آمده است، چگونگی برقراری و حفظ امنیت به عنوان پیش شرط ورود به مراحل بعدی انتقال قدرت در عراق می‌باشد. در واقع، بدون برقراری امنیت هیچ گونه تحول بنیادین از قبیل حرکت به سوی فرآیند دموکراسی‌سازی، توسعه اقتصادی و اجتماعی در این کشور صورت نخواهد گرفت.

مرحله دوم – حفظ ثبات: نتیجه برقراری امنیت

بی‌تردید، بدون برقراری امنیت، حفظ ثبات در صحنة داخلی عراق امکان‌پذیر نمی‌باشد. برای سالیان دراز جهت‌گیری سیاست خارجی عراق مبتنی بر ترکیبی از ایفای نقش کنترل کنندة قدرت‌های غیر عرب منطقه (عمدتاً ایران) و ایدئولوژی حزب بعث بود که، منجر به ایجاد تنش در روابط دو کشور ایران وعراق گردید. با پایان حکومت بعث و ورود عراق به مرحلة جدیدی از تاریخ خود، چالش‌های اصلی عبارتنداز اولاً: چگونه می‌توان عراق را از یک رقیب مُخرب و تهدید کننده به یک رقیب سازنده در مرحله اول و یک کشور دوست و همکار در مرحله بعدی تبدیل کرد؟ ثانیاً: چگونه سیاست خارجی ایران باید تنظیم شود تا این کشور مجبور نگردد از میان عراق و جهان عرب، یکی را انتخاب کند؟ به عبارت دیگر، چگونه ایران سیاست تنش‌زدایی خود را در منطقه تداوم بخشد؟

راه کار اساسی حرکت در جهت تغییر جهت‌گیری سنتی سیاست خارجی عراق مبنی بر ایفای نقش متعادل کنندة قدرت ایران است. منطق سیاست خارجی ایران نیز از آغاز بحران عراق و با طی فراز و نشیب‌های زیاد از سیاست‌های ”بی‌طرفی فعال“ ، ”سیاست دوستونی“ (مخالفت همزمان با حضور نیروهای بیگانه و حضور رژیم بعث) و سیاست درگیرسازی بیگانگان، نهایتاً به نقطة محوری و طبیعی خود،‌ یعنی تلاش در جهت حفظ ثبات در عراق رسیده است. اعزام تیمی از وزارت خارجه جهت آرام کردن شیعیان عراق و متعادل کردن مطالبات آنها از جمله مصادیق پیگیری چنین سیاستی است، چرا که برقراری ثبات هزینه‌های امنیتی ایران را کاهش می‌دهد و زمینه‌های همکاری با دولت جدید جهت حل مشکلات موجود را فراهم می‌آورد. نکته مهم دیگر این است که اگر نظام بین‌المللی مجدداً سعی نماید تا نقش جدید عراق در ترتیبات امنیتی منطقه را به عنوان کنترل کنندة ایران تعریف نماید، تنش‌های جدیدی در روابط دو کشور به وجود خواهد آمد.

مرحله سوم – ایجاد تعادل: پیش‌شرط برقراری ثبات

برای دستیابی به ثبات در صحنة داخلی عراق، مهمترین چالش چگونگی برقراری تعادل میان گروه‌های عمدة قومی و جمعیتی عراق یعنی سنی‌ها، کردها و شیعیان می‌باشد که عمدتاً در مناطق مشخص جغرافیایی زندگی می‌کنند. در طول سالیان گذشته به دلیل ماهیت سرکوب‌گرانة رژیم بعثی صدام حسین، نه تنها درجه سازش، تحمل‌پذیری واعتماد گروه‌های سیاسی و قومی نسبت به حضور یکدیگر در صحنة قدرت بسیار اندک شده، بلکه در درون این گروه‌ها نیز دسته‌بندی‌های متعدد نسبت به مسائل مختلف وجود دارد. به عنوان مثال در میان سنی‌ها، گرایش‌های مختلف بعثی و غیربعثی، تندرو و میانه‌رو، تحصیل کردگان غرب و داخلی و ... در میان کُردها، دو گرایش عمدة بارزانی و طالبانی، گرایش‌های تندرو یا میانه‌رو در مورد استقلال و ... و در میان شیعیان، اختلاف‌نظر بین جناح‌های سیستانی، حکیم، صدر و همچنین تقسیم‌بندی گرایش‌های سیاسی از لحاظ میانه‌رو، تندرو، مستقل، کمونیست، شهری و روستایی نیز وجود دارد.

در حال حاضر، ماهیت نگاه اقوام و گروه‌های مختلف جمعیتی نسبت به نقش ایران متفاوت است.

الف - از دیدگاه سنی‌ها، ایران به عنوان تنها دوست و بنابراین مظهر نفوذ طبیعی و اعتبار شیعیان در نظر گرفته می‌شود. لذا برای آنها که سالیان دراز در رأس حکومت عراق قرار داشته‌اند، حضور پررنگ ایران در صحنة عراق قابل تحمل نیست و لذا طبیعی است که آنها همواره سعی خواهند کرد تا از این نفوذ بکاهند.

ب - از دیدگاه کردها، ایران هم می‌تواند چالش باشد و هم فرصت. بزرگترین چالش ایران برای اکراد، نقش ونفوذ بازدارندة ایران در عدم دستیابی کردها به هدف نهایی آنها، یعنی خودمختاری کامل و نهایتاً استقلال است. در مقابل، ایران می‌تواند از طریق حمایت از کردها در صحنه قدرت مرکزی در جهت خروج از تمامیت‌خواهی سنتی سنی‌ها، فرصت بزرگی به حساب آید. ضمن اینکه برقراری روابط نزدیک با ایران قدرت چانه‌زنی کردها در برابر آمریکا را به عنوان یک کارت چانه‌زنی افزایش می‌دهد. سیاست‌های وزیر خارجة فعلی عراق و رهبران کرد در برخورد با ایران و استفاده احتمالی از آن به عنوان یک اهرم قدرت در صحنة عراق از مصادیق این امر می‌باشند.

ج - از دیدگاه شیعیان، ایران مظهر افزایش نفوذ و اعتبار آنها در صحنة قدرت عراق است. در واقع شیعیان تنها گروهی هستند که پشتیبان خارجی و دوست طبیعی به استثنای ایران ندارند. به همین دلیل، گاه نقش و نفوذ زیاد ایران در شیعیان عراق اشتباهاً به عنوان مداخله ایران در امور داخلی عراق تعبیر شده است. به عبارت دیگر، بیشتر این شیعیان عراق هستند که خواستار برقراری روابط نزدیک با ایران به دلیل ذکر شده می‌باشند. واقعیت این است که از نگاه ایران، شیعیان عراق هم می‌توانند فرصت باشند و هم چالش. فرصت به لحاظ گسترش نفوذ ایران در شیعیان و از این طریق در شکل‌گیری حکومت آینده عراق. چالش به لحاظ سرایت اختلافات و دودستگی‌های موجود میان شیعیان به حوزة سیاست خارجی ایران. نگاه ایران به شیعیان عراق باید براساس در نظر گرفتن دو اصل پایدار باشد: 1- شیعیان عراق، عرب هستند؛ 2- ماهیت فرهنگی شیعی در عراق با فرهنگ شیعی ایرانی متفاوت است.

لذا با توجه به دسته‌بندی‌ها و پیچیدگی‌های فوق، سیاست خارجی ایران باید در جهت ایجاد تعادل میان گروه‌های مختلف قومی عراق برنامه‌ریزی شود. در واقع، هرگونه عدم تعادل میان اقوام در صحنه قدرت مرکزی عراق منجر به بی‌ثباتی و در نهایت ناامنی در این کشور می‌شود.

مرحله چهارم – تعامل: محور تداوم تعادل

برقراری و حمایت از اصل تعادل میان‌ گروه‌های مختلف، در نهایت منجر به افزایش تعامل میان دولت‌های ایران و عراق از یک سو و ایران و جامعة بین‌المللی از سوی دیگر می‌شود. به عنوان یک واقعیت انکارناپذیر، در شرایط حاضر نگاه جمهوری اسلامی ایران به عراق از زاویه چگونگی برخورد با نظام بین‌المللی و در رأس آن آمریکا جهت‌گیری می‌شود. ویژگی عراق جدید ناچاراً باید با عراق سابق متفاوت باشد. یعنی در صحنه داخلی با سهم‌دهی منصفانه قدرت به تمامی اقوام و گروه‌های سیاسی، نوعی تعادل در قدرت مرکزی ایجاد شود و بدین ترتیب روحیه تحمل‌پذیری و اعتماد بین آنها افزایش یابد. در سطح منطقه‌ای، با خروج از سیاست تهاجمی، روحیه تعادل و همکاری عراق با کشورهای منطقه از جمله ایران بر مبنای جدیدی پایه‌ریزی شود و در سطح بین‌المللی، عراقی پایه‌ریزی شود که تهدیدی علیه امنیت جهانی نباشد. برای دستیابی به اهداف فوق، عراق جدید نیاز به تعامل با دیگران و مهمتر از همه با ایران دارد. از طریق تعاملات فرهنگی، اقتصادی، از جمله گسترش تماس‌های مردم با مردم در طول مرزها، زیارت عتبات عالیات و سایر اماکن مقدسه شیعیان در ایران از جمله مشهد و قم، فعالیت‌ها در زمینه‌های پروژه‌های اقتصادی، نفتی، حمل و نقل و همکاری در سازمان‌های منطقه‌ای و اپک دو کشور می‌توانند از تعریف سنتی و مُخرب کنترل کننده و دشمن یکدیگر خارج شوند و به سوی همکاری‌های سازنده گام بردارند. ایران و عراق دو قدرت برتر منطقه هستند که به دلیل دارا بودن ویژگی‌های منحصر به فرد ناچارند تا با یکدیگر همکاری و دوستی داشته باشند.

نتیجه‌گیری:

ایران منافع ملموس و جاری در عراق دارد. برای دستیابی به منافع ملی، ایران نیاز به کار کردن با یک دولت مرکزی با ثبات در عراق دارد. بی‌ثباتی در عراق ضمن فراهم کردن هزینه‌های امنیتی زیاد برای ایران، منجر به حضور مداوم بیگانگان در منطقه به بهانه حفظ امنیت منطقه‌ای و نیز جهانی در قالب جنگ علیه تروریسم یا گسترش دموکراسی و ... می‌شود. بنابراین، این امر تعادل طبیعی قوا در منطقه را به ضرر ایران بر هم می‌زند. در این زمینه بی‌تردید اعتماد به نفس کاذب شیخ‌نشینان حوزة خلیج فارس در طرح ادعاهای مربوط به جزایر سه‌گانه ناشی از حضور مستقیم آمریکا در منطقه است. یک عراق امن، با ثبات، متعادل و متعامل، ضمن تسریع حل مشکلات به جا مانده دو کشور از زمان جنگ، به ایران به عنوان دوست و همکار در ترتیبات امنیتی جدید منطقه می‌نگرد و در نهایت قدرت چانه‌زنی منطقه‌ای و بین‌المللی ایران را افزایش می‌دهد.