با گذشت ٤ ماه از آغاز حرکت اعتراضی معروف به جنبش اشغال وال استریت، تحلیل‌ها در مورد اثرگذاری و استمرار این جنبش ادامه دارد. این جنبش به ویژه به نابرابري اجتماعي و نفوذ شرکت‌هاي بزرگ در ساختار سیاسی و اقتصادی آمریکا معترض است. در این رابطه به نظر می‌رسد که اعتراض‌های خیابانی، نمادی از نیاز به تغییر است که از پشتوانه‌های فکری نیز برخوردار است. با این حال و با وجودی که هنوز معترضین در شهرهای مختلف به اعتراضات خود ادامه می‌دهند و خبرهای متعددی نیز در مورد برخورد پلیس و دستگیری معترضین منتشر می‌شود، این مسئله مطرح است که جنبش اشغال وال استریت دقیقاً به دنبال دستیابی به چه اهدافی است؟ اعتراض‌های مطرح شده که غالباً در بیانیه جنبش در سایت مربوط به آن منتشر می‌شود و یا در قالب شعارهای معترضین دیده می‌شود، بیانگر خشم مردم از بخشی از مشکلات سیاسی و اقتصادی آمریکاست؛ اما خواسته‌های جنبش به روشنی بیان نمی‌شود. در واقع این جنبش برای استمرار حیات خود و تحقق اهدافش نیازمند ساختاری مشخص است که بتواند خواسته‌های خود را بیان کند و درصدد تحقق آنها برآید. ظهور جنبش اشغال وال استریت با آغاز فعالیت‌های انتخاباتی در آمریکا برای انتخاب رئیس جمهور بعدی این کشور در سال ٢٠١٢ مصادف شده و از این رو گمانه‌زنی‌هایی در مورد تبدیل شدن این جنبش به بخشی از ساختار سیاسی آمریکا مطرح است. هرچند که هنوز نشانه‌های روشنی در این رابطه وجود ندارد. در این نوشتار سوال اصلی این است که آیا جنبش اشغال وال استریت در حدی رشد یافته است که قابلیت اثرگذاری بر روندهای سیاسی آمریکا به ویژه انتخابات ریاست جمهوری این کشور را داشته باشد؟

 

پیشینه حرکت جنبش اشغال وال استریت

جنبش اشغال وال استریت یا نام اصلی آن «وال استریت را اشغال کنید»، از ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۱، از خیابان وال استریت در شهر نیویورک آغاز شد و در قالب اعتراضات و اردو زدن در پارک زاکوتی  که چند خیابان با بورس اوراق بهادار، واقع در ساختمان وال استریت فاصله دارد، ادامه پیدا کرد. این جنبش اعتراضی به سرعت به دیگر شهرهای آمریکا و به کشورهای اروپایی و آسیایی گسترش یافت. در میان شعارها و پلاکاردهایی که در دست معترضین قرار دارد، این شعارها به چشم می‌خورد: «دموکراسی، نه زرسالاری»، «وال استریت دولت را اشغال کرده، وال استریت را اشغال کنیم»، «شرکت‌ها، مردم نیستند»، «به کار بانک مرکزی پایان دهیم»، «وقتی ثروتمندان پول فقرا را می‌دزدند، نام آن را معامله تجاری می‌گذارند» و «وقتی فقرا از خود دفاع می‌کنند، نام آن خشونت گذاشته می‌شود».

در ماه‌های بعد، تظاهرات اعتراض‌آمیز در برخی شهرهای آمریکا با مقابله خشونت‌آمیز پلیس روبرو شد که در اثر آن بسیاری دستگیر شدند. پلیس نیویورک در اقدامی، تحصن کنندگان را به جرم مزاحمت در حرکت عبور و مرور و مقاومت در برابر پلیس دستگیر کرد. اقدامی که به صورت گسترده در بیشتر شهرهای آمریکا صورت گرفت. در جریان تظاهرات تاکنون چندین نفر نیز به ضرب گلوله کشته شده‌اند.

اعتراض به مسائلي همچون فقر، بيکاري، قدرت و نفوذ شرکت‌هاي بزرگ، نابرابري اجتماعي، جنگ‌هاي خاورميانه، بدهي دانشجويان و پاداش‌هاي زياد براي مجريان وال استريت، از جمله اهداف آغاز این جنبش اعلام شده است. تظاهركنندگان همچنین خواهان وضع ماليات بيشتر بر طبقه ثروتمند و پاسخگويي بانك‌ها در قبال اقداماتشان هستند که به بحران اقتصادی آمریکا دامن زده است.

در واقع استمرار بحران اقتصادی سال 2008، در اثر عدم بازپرداخت وام‌های بانکی، حمایت مالی دولت فدرال از بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ، بحران كسري بودجه دولت، اعمال محدوديت‌هاي اقتصادي و در نهایت کاهش درآمدها و بیکار شدن عده زیادی از مردم، مهم‌ترین پیش زمینه‌های پیداش جنبش اشغال وال استریت دانسته می‌شوند.

 

جهت‌گیری سیاسی جنبش

با گذشت بیش از چهار ماه از آغاز جنبش اشغال وال استریت، گمانه‌زنی‌ها در مورد جهت‌گیری‌های سیاسی این جنبش ادامه دارد. با وجودی که هنوز اجتماعات اعتراضی در شهرهای مختلف آمریکا ادامه دارد، برخی کارشناسان بر فقدان خواسته‌های مشخص معترضین تأکید دارند. از دید این عده معترضان جنبش اشغال وال استریت در شعارها و بیانیه‌های خود به خواسته‌های کلی و دور از دسترس همچون لغو مالیات‌ها، لغو هزینه‌های دانشجویی و کاهش هزینه‌های درمانی اشاره دارند، در حالی که یک جنبش تأثیرگذار نیازمند به بیان مشخص خواسته‌هایی دارد که قابل تحقق باشد. بر این اساس، بیشتر فعالیت‌های این جنبش نمادین و برای جلب نظر است. از جمله معترضین تجمع‌های پی در پی با عنوان «باز پس‌گیری کنگره»  را در حد فاصل ساختمان‌های کاخ سفید تا کنگره برگزار کردند که تلاشی برای جلب نظر سیاستمداران تلقی شد.

شروع این جنبش نیز در اعتراض به قانون و یا تصمیم‌گیری مشخصی نبود، بلکه در اعتراض به مشکلات پیش آمده برای مردم معمولی، به قیمت افزایش قدرت نهادهای مالی بود. در یکی از اعلامیه‌های سایت جنبش اشغال وال استریت آمده است: «ما می‌نویسیم تا تمام کسانی که احساس می‌کنند توسط شرکت‌های چند ملیتی فریب داده شده‌اند، بدانند که ما متحدان آنها هستیم. همچون خلقی متحد، ما واقعیت را می‌بینیم: آینده بشریت همکاری همه اعضای آن را ضروری می‌کند؛ قدرت یک دولت دموکراتیک وابسته به توده‌هاست اما شرکت‌ها از هیچ کس برای استثمار خلق‌ها و کره زمین اجازه نمی‌گیرند؛ هیچ دموکراسی واقعی‌ای نمی‌تواند وجود داشته باشد، اگر شرایط حیات آن توسط قدرت‌های اقتصادی دیکته شود. ما در شرایطی به شما روی می‌آوریم که دولت‌ها تحت تسلط شرکت‌های چند ملیتی‌ای قرار دارند که سودآوری برایشان بیشتر از انسان‌ها، منافع بیش از عدالت و به بردگی کشاندن بیشتر از برابری، الویت دارد.»

اهمیت جنبش وال استریت شاید بیشتر از این جهت باشد که تاکنون نظام سرمایه‌داری به این شکل مورد اعتراض جمعی مردم قرار نگرفته بود و در گذشته تنها طرفداران نظریه‌های خاصی همچون کمونیست‌ها، سرمایه‌داری را مورد انتقاد قرار می‌دادند که دامنه آن نیز در کشورهای سرمایه‌داری محدود بود. امروز سرمایه‌داری در کشور سرمایه‌دارها مورد انتقاد اقشاری از طبقه متوسط قرار گرفته است، که به نوعی موتور محرکه این نظام هستند. معترضین به سوءاستفاده شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها به قیمت فقیرتر شدن اقشار متوسط و پایین جامعه اعتراض دارند.

برخی دیگر از تحلیلگران نیز حتی معتقدند جنبش اشغال وال استریت سناریویی است که از طرف حزب دموكرات برای ایجاد فشار بر جمهوری‌خواهان، در عقب‌نشینی از موضوع لایحه مالیات پولداران طراحی شده است. جمهوری‌خواهان با لایحه دولت اوباما برای گرفتن مالیات بیشتر از ثروتمندان مخالفت می‌کنند.

هرچند که چنین استدلالی را نمی‌توان به سادگی پذیرفت، به نظر می‌رسد دموکرات‌ها علاقه زیادی برای جلب جنبش اشغال وال استریت به ویژه در انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠١٢، دارند. برخی کاندیداهای حزب دموکرات برای انتخابات پیش رو، همسو با شعارهای جنبش خود را مبارزین بی‌رحم علیه سرمایه داری مالی معرفی کرده‌اند. اوباما نیز در یکی از سخنرانی‌های خود جمهوری‌خواهان را متهم کرد که قصد دارند دست بانکداران وال استریت را باز بگذارند تا هرچه دلشان می‌خواهد انجام دهند.

با این حال، حمایت حزب دموکرات با واقعیت وابستگی مالی این حزب به شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها به ویژه در هنگام انتخابات، همخوانی ندارد؛ در حالی که جنبش، خواهان برخورد با قدرت و نفوذ شرکت‌ها و بانک‌ها و کمرنگ شدن نقش آنها در ساختار سیاسی آمریکاست. در انتخابات ریاست جمهوری ٢٠٠٨، اوباما بیشترین کمک‌های مالی خود را برای مبارزات انتخاباتی، از طریق شرکت‌ها و بانک‌های بزرگ به دست آورد. برخی اعضای جنبش اشغال وال استریت نیز هرگونه فعالیت سیاسی سنتی را طرد می‌کنند.

البته باید تصریح کرد که در هفته‌های اخیر، سخنان دموکرات‌ها در حمایت از جنبش وال استریت، به گونه‌ای محتاطانه شده است که شاید ناشی از این تحلیل باشد که حمایت صریح از جنبش، به ویژه اگر اعضای این جنبش به فعالیت‌های تندروانه روی آورند، می‌تواند هزینه‌های سیاسی را بر دموکرات‌ها، در شرایطی که وضعیت مناسبی نیز برای انتخابات آینده ندارند، تحمیل کند.


جایگاه جنبش در بین مردم

هرچند که به خاطر پوشش نه چندان کامل اعتراض‌های جنبش اشغال وال استریت، نمی‌توان از میزان حمایت مردم آمریکا از این جنش قضاوت درستی داشت، اما در برخی نظرسنجی‌ها مواردی را می‌توان دید که جالب توجه است. یکی از نظرسنجی‌های گالوپ نشان می‌دهد که ٥٣ درصد از سئوال شوندگان خود را نه مخالف و نه حامی جنبش اشغال وال استریت می‌دانند و در واقع نسبت به این جنبش بی‌تفاوت هستند.

یکی از دلایل این امر این است که معترضین به رسانه‌های عمومی و قدرتمند راه نیافته‌اند و بدون آنها شانس زیادی برای جلب نظر بیشتر مردم ندارند. هرچند که آنها به خوبی از امکانات فضای سایبر به ویژه یوتیوب و توئیتر برای اطلاع رسانی بهره برده‌اند، اما در هیاهوی خبری رسانه‌ها به ویژه در آغاز فعالیت‌های انتخاباتی، صدای آنها کم‌تر به گوش مردم می‌رسد.

از طرف دیگر، این نظرسنجی نشان می‌دهد مردم آمریکا اطلاع چندانی از اهداف جنبش اشغال وال استریت ندارند و یا شاید با شیوه بیان دیدگاه‌ها که توسط این جنبش بکار می‌رود، آشنا نیستند.

همچنین در نظر سنجی دیگری که اخیراً انجام شده است، ٦٤ درصد مردم دولت بزرگ را تهدید تلقی کرده‌اند و تنها ٢٦ درصد معتقدند که خطر بزرگ از جانب شرکت‌های بزرگ است.

یکی از سئوالات کلیدی در این نظرسنجی‌ها، نظر مردم در مورد تقسیم آمریکا به دو گروه دارا و ندار است. نتایج نظرسنجی اخیر نشان می‌دهد ٥٨ درصد به این امر معتقد نیستند و ٤١ درصد آن را تأیید می‌کنند. در حالی که این آمار در سال ٢٠٠٨ برابر بود؛ در آن زمان تعداد کسانی که معتقد به شکاف طبقاتی بودند و کسانی که چنین شکافی را رد می‌کردند، یکسان بودند.

 

مقایسه جنبش با تی پارتی

با گذشت چند ماه از حیات سیاسی جنبش اشغال وال استریت، شواهد گویای آن است که این جنبش با جنبش تی پارتی چندان قابل مقایسه نیست. در جنبش تی پارتی، عده‌ای از چهره‌های سنتی حزب جمهوری‌خواه بودند که قدرت این حزب را در زمانی که فروکش کرده بود، احیا کردند و اثر آن در انتخابات ٢٠١٠ کنگره دیده شد. در حالی که معترضین جنبش وال استریت لزوماً از یک حزب، گروه یا طبقه خاص نیستند بلکه شهروندانی هستند که به وضع موجود سیاسی- اقتصادی آمریکا اعتراض دارند. جنبش تی پارتي و در واقع حزب تی پارتی، به خوبي سازماندهي و به لحاظ مالی تأمين شده است. در حالی که معترضین وال استریت، هيچ سازماندهی‌ای ندارند و از نظر مالي نیز با مشکل روبرو هستند. در واقع آنها نیازمند سازماندهی به جای تمرکز بر اشغال اماکن عمومی هستند.

از طرف دیگر، این جنبش نیازمند حمایت برخی سازمان‌های قدرتمند است، تا بتواند به بقای خود ادامه دهد. در حال حاضر فعالان جنبش دانشجویان و جوانان بیکار فقیری هستند، در حالی که جنبش تی پارتی از حمایت برخی نهادهای ثروتمند برخوردار است.

تنها وجهه اشتراک تی پارتی و جنبش اشغال وال استریت این است که هر دو مخالف نظام حاکم هستند و به سیاستمداران کنونی اعتماد ندارند. با این حال، دلایل مخالفت هرکدام از آنها متفاوت است و نیاز به بررسی دقیق دارد.

 

اقتصاد

موتور محرکه جنبش اشغال وال استریت، فشارهای اقتصادی ناشی از استمرار بحران اقتصادی سال ٢٠٠٨ بوده است. در حال حاضر، بر طبق برخی آمارهای رسمی، 9 درصد جمعیت آمریکا كه بالغ بر 15 میلیون نفر است، بیكار هستند که با اضافه شدن آمار بیكاران پنهان و افراد شاغل نیمه وقت، این رقم به 25 میلیون نفر می‌رسد.

به زعم برخی کارشناسان، مشكلات اقتصادي آمريكا ممکن است برای سال‌ها ادامه داشته باشد و در بهترین شرایط، نرخ بیکاری تا ١٠ سال آینده رقم بالایی را به خود اختصاص می‌دهد. تداوم نرخ بالاي بيكاري، منجر به تأثیرات منفی بر عملکرد اقتصادی آمریکا و روند تولید در این کشور می‌شود.

می‌توان انتظار داشت که در بعد نظری، چنین اعتراض‌هایی به شکل‌گیری نظریه‌های اقتصادی جدید کمک کند؛ به خصوص اینکه بعد از بحران سال ٢٠٠٨، فقدان یک نظریه کلان اقتصادی که بتواند برای بحران راه حلی هرچند نظری ارائه کند، احساس می‌شود. مشابه چنین وضعیتی بعد از بحران اقتصادی ١٩٢٩ دیده می‌شود که نظریات کینز، تصریح بر لزوم دخالت بیشتر دولت را موجب شد. شرایط کنونی بعد از بحران ٢٠٠٨ نیز مشابه آن دوران است و شاید بتواند زمینه‌ای برای شکل‌گیری دیدگاه‌های اقتصادی جدید باشد.

 

تأثیر جنبش بر انتخابات ریاست جمهوری

در آستانه انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠١٢، در آمریکا گمانه‌زنی‌های زیادی در مورد تأثیر جنبش اشغال وال استریت بر نتایج انتخابات وجود دارد. از جمله عده‌ای معتقدند که اوباما به دلیل فشارهای اقتصادی بر مردم که در قالب این جنبش قابل مشاهده است، شانس خود را برای پیروزی در انتخابات برای بار دوم از دست داده است. در حالی که در مورد انتخابات پیچیده، طولانی و پر افت و خیز در آمریکا نمی‌توان به صراحت اظهارنظر کرد. شعارهای معترضین نشان می‌دهد که روی سخن آنها تنها دولت اوباما نیست؛ آنها نسبت به روندی که منجر به تسلط نهادهای مالی بزرگ آمریکا بر دولت شده است، معترضند. از طرف دیگر سیاست‌ها و تفکرات رقبای جمهوری‌خواه اوباما نیز مورد مخالفت جدی معترضین قرار دارد. جمهوري‌خواهان معمولاً سیاست‌هایی را در پیش می‌گیرند که به نفع ثروتمندان و سرمايه داران بزرگ است. با این حال، نمی‌توان تأثیر خشم مردم از وضعیت کنونی اقتصادی را در انتخابات آینده انکار کرد؛ به ویژه که مردم دولت را به بی‌کفایتی در بهبود وضعیت و ایجاد شغل متهم می‌کنند.

روندی که جنبش اشغال وال استریت در پیش گرفته است، علی‌رغم خوش‌بینی‌های برخی طرفداران آن، نمی‌تواند به صورت مستقیم تأثیری بر انتخابات ریاست جمهوری ٢٠١٢ داشته باشد. به زعم برخی، این جنبش قادر خواهد بود در نظام انتخاباتی آمریکا تغییر ایجاد کند، در حالی که چنین تغییری نیازمند سطح بالایی از سازماندهی فکری و سازمانی است که فعلاً این جنبش فاقد آن است.

از طرف دیگر، باید در نظر داشت که نظام حزبی حاکم بر آمریکا سال‌هاست که ساختار انتخاباتی این کشور را هدایت می‌کند. چنین ساختاری برای این جنبش هم یک فرصت و هم یک تهدید فراهم می‌کند؛ فرصت به این دلیل که در صورتی که این جنبش بتواند ساختار مناسبی پیدا کند، قادر خواهد بود بسیاری از گروه‌ها و طبقات مختلف که از فعالیت‌های حزبی منزجر شده‌اند را جذب و از نیروی جدید و زیادی برخوردار شود و تهدید به این دلیل که در ساختار منسجم حزبی و سیاسی، یک نیروی جدید باید قابلیت‌های بالایی داشته باشد تا در این ساختار نفوذ کند. برخورداری از پشتوانه‌های مالی در این در رابطه ارزشی حیاتی دارد.

انتخابات در آمریکا روندی بسیار هزینه‌بر و پر خرج است. در واقع هرکس بیشتر پول خرج کند، شانس بیشتری دارد. انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠٠٨، به يکي از پرخرج‌ترين انتخابات آمريکا مبدل شد و نامزدهای دو حزب اصلی دموکرات و جمهوري‌خواه، رقابت شدیدی برای جذب کمک‌های مالی به ویژه از طرف شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها داشتند. از این نظر نیز جنبش اشغال وال استریت، هنوز برای تغییر در چنین ساختاری نوپاست.

 

نتیجه‌گیری

ظهور جنبش اشغال وال استریت نماد و نشانه نیاز به تغییر در ساختار نظام سرمایه‌داری آمریکاست. در این رابطه به نظر می‌رسد این جنبش از پشتوانه فکری نیز برخوردار است، به ویژه که بخش قابل توجهی از معترضین را قشرهای تحصیلکرده و دانشجویان تشکیل می‌دهند. از این رو نظام سیاسی آمریکا نمی‌تواند نسبت به این جنبش و نیازی که بخشی از مردم از طریق اعتراض‌های خیابانی آن را مطرح کرده‌اند، بی‌تفاوت باشد. اگر در این نظام عقلانیتی آینده‌نگر وجود داشته باشد، چنین نیازی را مورد شناسایی قرار داده و در چهارچوب ساختارهای خود به آن پاسخ می‌دهد؛ در حالی که نفی کردن و یا سرکوب نمی‌تواند این جنبش را نابود کند.

در این رابطه توجه به فعالیت‌های خود جنبش در چگونگی مطرح کردن خواسته‌هایش نیز باید مورد توجه قرار گیرد. روند فعالیت‌های جنبش اشغال وال استریت، از ١٧ سپتامبر تاکنون، نشان می‌دهد که این جنبش هنوز در روند شکل‌گیری یک جنبش تأثیرگذار سیاسی همچون جنبش تی‌ پارتی، قرار ندارد. جنبش به لحاظ جغرافیایی گسترده شده و در شهرهای مختلف آمریکا و حتی کشورهای دیگر نمود یافته است، اما به نظر می‌رسد پیشرفتی برای سازماندهی منسجم و رسیدن از مرحله ابراز خشم به مرحله گفت‌وگو و بیان خواسته‌ها نداشته است. در واقع جنبش نیازمند راه یافتن به حوزه‌های فکری و دانشگاهی است تا بتواند خواسته‌ها و نیازهای خود را به شکلی قابل فهم تئوریزه کند و بعد به عرصه‌های سیاسی پا گذارد.

از طرف دیگر، نشانه‌هایی که در هفته‌های اول شروع این جنبش مبنی بر تبدیل شدن آن به نیرویی محرک در قالب حزب دموکرات بود نیز اکنون کم‌تر قابل مشاهده است. در حال حاضر به نظر می‌رسد دموکرات‌ها بیشتر مایل به استفاده از فضایی هستند که این جنبش ایجاد کرده است، تا اینکه مایل به جذب آن به عنوان بخشی از حزب باشند که بر طبق الگوی جذب جنبش تی پارتی در اردوی جمهوری‌خواهان است. شاید یکی از دلایل این امر تفاوت بارز دیدگاه‌های سیاسی معترضین با ساختار سیاسی و اقتصادی کنونی حزب دموکرات باشد. نامزدهای انتخاباتی این حزب نیز همچون حزب جمهوری‌خواه به کمک‌های مالی شرکت‌های بزرگ و بانک‌ها وابسته‌اند. در حالی که جنبش خواهان برخورد با قدرت و نفوذ شرکت‌ها و بانک‌ها و کم‌رنگ شدن نقش آنها در ساختار سیاسی آمریکاست.

بنابراین، به نظر می‌رسد جنبش اشغال وال استریت تنها به لحاظ تأثیراتی که بر فضای انتخاباتی برجای می‌گذارد، بتواند مورد توجه قرار گیرد و در حال حاضر امکان نقش‌آفرینی به عنوان یک قدرت سیاسی موثر را ندارد.

در هر صورت اعتقاد و امید مردم آمریکا در انتخابات سال ٢٠٠٨، برای یک تغییر مناسب و سریع که بتواند وضع اقتصادی و رفاهی آنها را دگرگون کند، اکنون کم‌رنگ شده است و به نظر می‌رسد در صورت ادامه وضعیت فعلی و عدم وقوع رویدادی خاص، شمار رأی‌دهنگان آمریکایی کاهش یابد و دیگر شاهد صف‌های طولانی رأی دهندگان که در انتخابات ریاست جمهوری ٢٠٠٨ شاهد آن بودیم، نباشیم.