مقدمه:

در میان کشورهای مختلف جهان نقش و اهمیت سیاست روسیه در پروندة هسته‌ای ایران از برجستگی خاصی برخوردار است. تنها دلیل این امر دخالت این کشور در اجرای اولین و مهمترین طرح هسته‌ای ایران در نیروگاه بوشهر نیست بلکه عضویت آن در هیئت حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به عنوان یکی از پنج قدرت شناخته شده هسته‌ای و نیز عضویت دائم آن در شورای امنیت از جمله دیگر عوامل اهمیت آن می‌باشد. از این‌رو، در شرایطی که پروندة هسته‌ای ایران به عنوان یکی از موضوعات مهم بین‌المللی در دستور کار آژانس قرار دارد، سیاست‌های روسیه در مورد تکمیل و تحویل نیروگاه بوشهر و رویکرد آن کشور نسبت به پروندة هسته‌ای ایران که در حال حاضر احتمال ارجاع آن به شورای امنیت سازمان ملل متحد مطرح می‌باشد، از اهمیت خاصی برخوردار است. در پروندة هسته‌ای ایران یک قدرت با نفوذ دیگر یعنی آمریکا نیز مداخله مستقیم دارد و به این پرونده از زاویة مخاصمات بیست و پنج سال گذشته با جمهوری اسلامی ایران و مدیریت جدید منطقه‌ای می‌نگرد. این کشور، تمام تلاش خویش را بر اعمال فشار بر کشورهای مختلف به ویژه روسیه به کار می‌برد تا مانع تحقق برنامه‌های هسته‌ای ایران، از جمله در نیروگاه بوشهر شود. آمریکا در روابط پیچیده و حساس خود با روسیه به ویژه در دوران زمامداری پوتین همواره کوشیده است تا برنامه هسته‌ای ایران را در دستور کار روابط خود با روسیه وارد کند، به طوری که در مقاطع مختلف وزن و فشار آمریکا بر همکاری‌های روسیه با ایران به ویژه در امور فن‌آوری‌های پیشرفته و هسته‌ای کاملاً مشهود و محسوس بوده است. در این شرایط که دولت جدید ایران سعی دارد دایره طرف‌های مذاکره کنندة هسته‌ای را وسیع‌تر نماید، بررسی سیاست روسیه در قبال پرونده هسته‌ای ایران بدون در نظر گرفتن سیاست‌های آمریکا در مورد این پرونده و همچنین بدون در نظر گرفتن روندهای فعلی و آتی روابط آمریکا و روسیه تصور مطلوبی از نتایج تعامل با روسیه به دست نمی‌دهد. از این‌رو، ابتدا به بررسی جایگاه ایران در سیاست خارجی روسیه می‌پردازیم و سپس انگیزه‌ها و رویکردهای روسیه در قبال پروندة هسته‌ای ایران را از زاویة روابط آن کشور با آمریکا مورد ملاحظه‌ قرار خواهیم داد.

جایگاه ایران در سیاست خارجی روسیه

درک رویکرد واقعی روسیه در قبال پروندة هسته‌ای ایران مستلزم شناخت و ارزیابی دقیق جایگاه و وزن ایران در سیاست خارجی آن کشور و اهداف و نحوة تعامل روسیه با قدرت‌های دیگر به ویژه آمریکا در ارتباط با برنامة هسته‌ای ایران می‌باشد. برنامة هسته‌ای ایران از دیدگاه روسیه در برگیرنده جنبه‌های راهبردی، فن‌آوری و اقتصادی است و در چارچوب کلی روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران و به عنوان وجه خاص آن تعریف می‌شود. محورهای مهم این روابط به قرار ذیل می‌باشد:

- تعامل با ایران در حوزة دریای خزر، تفاهم و توافق در مورد نظام حقوقی جدید در این دریا از اهداف کلیدی و مهم روسیه است.

- جلوگیری از نفوذ قدرت‌های خارج از منطقه به ویژه ایالات متحده آمریکا به این منطقة استراتژیک.

- جلب حمایت ایران از سیاست‌های روسیه (و یا حداقل عدم مخالفت با سیاست‌های آن کشور) در منطقه، به ویژه در آسیای مرکزی و قفقاز؛ این امر در قفقاز شمالی و چچنستان از اهمیت خاصی برخوردار است.

- جلب همکاری ایران برای همکاری‌های مهم راهبردی مانند شاهراه شمال - جنوب که دسترسی روسیه را به خلیج فارس و از طریق آن به شبه قاره هند میسر می‌سازد.

- بهره‌گیری از تقاضاهای ایران جهت دستیابی به فن آوری‌های پیشرفته با توجه به تحریم‌های آمریکا و به طور کلی غرب.

- استفاده از ایران به عنوان یک اهرم و ابزار مهم چانه‌زنی راهبردی در دیپلماسی عملگرای روسیه در قبال آمریکا و غرب. همکاری هسته‌ای روسیه با ایران علاوه بر منافع سرشار اقتصادی، جایگاه مهمی به آن کشور در سیاست بین‌المللی بخشیده است.

روابط روسیه با آمریکا

روابط روسیه با آمریکا در پی خاتمه جنگ سرد و طی حدود 15 سالی که از آن تاریخ می‌گذرد مراحل مختلفی را پشت سرنهاده است. در این روابط بسیار پیچیده، پروندة هسته‌ای ایران به عنوان یکی از موارد اصلی دستور کار روسیه و آمریکا محل مذاکره و چانه‌زنی بوده است. در خصوص همکاری‌های هسته‌ای روسیه با ایران موارد زیر از دیدگاه دو طرف قابل ملاحظه می‌باشند:

- روسیه به خوبی درک می‌کند که تکمیل پروژة نیروگاه بوشهر تا چه حد برای ایران اهمیت دارد و چگونه می‌تواند بر کل روابط آتی آن کشور با ایران تأثیر‌گذار باشد. مع‌هذا بنابه ملاحظاتی که به آن خواهیم پرداخت این کشور سعی دارد تا سیاست به اصطلاح ”کژ دار و مریز“ را در این مورد دنبال کند.

- آمریکا سیاست همکاری خود را با روسیه در زمینه‌های مختلفی از جمله استفاده از موشک‌های پرتاب کننده ماهواره به فضا و یا اعطای برخی از کمک‌ها موکول به عدم همکاری هسته‌ای روسیه با ایران نموده است. از سوی دیگر، سیاست آمریکا درخصوص توسعه دموکراسی و شیوة حکومت‌داری در روسیه و نحوة تعامل روسیه با مردم قفقاز شمالی، به نحوی در تعامل پیچیده با همکاری هسته‌ای روسیه با ایران قرار گرفته است. به عبارت دیگر، فشارها و انتقادات بر دولت پوتین و موقعیت ضعیف وی در دو عرصة ذکر شده می‌تواند به همسویی بیشتر وی با آمریکا در قبال پروندة هسته‌ای ایران منتهی شود. جرج بوش در پی ملاقات خویش با پوتین در مصاحبه‌ای اعلام داشت: ”من می‌دانم که پوتین خطر ایران را با سلاح‌های هسته‌ای درک می‌کند.“

- سیاست‌های انقباضی آمریکا در خصوص سرمایه‌گذاری‌های مستقیم در بازار روسیه و عدم همکاری‌های چندجانبه اقتصادی، از جمله مسئله عضویت آن کشور در سازمان تجارت جهانی و همچنین تلاش برای توافق هسته‌ای و فضایی با روسیه نیز در روند همکاری‌های دو طرف تأثیر گذار بوده‌اند.

عامل ایران در روابط روسیه با آمریکا

پروندة هسته‌ای ایران از اواسط دهة 1990 و در پی انعقاد قرارداد ساخت نیروگاه هسته‌ای بوشهر توسط روسیه به عنوان یکی از مواد اصلی در دستور کار روابط آمریکا با روسیه در آمده است. نفوذ و تأثیر‌گذاری آمریکا بر روسیه در مورد پروندة هسته‌ای ایران ابتدا در زمان دولت کلینتون در آمریکا به شکل توافق ”گور – چرنومردین“ میان ال گور معاون رئیس‌جمهور آمریکا و چرنومردین نخست‌وزیر روسیه در جهت تشویق روسیه برای توقف همکاری‌های نظامی و هسته‌ای با ایران نمایان گردید.

با روی کار آمدن پوتین در روسیه تا پیش از وقوع حوادث 11 سپتامبر در آمریکا این نگرانی در آمریکا وجود داشت که پوتین ممکن است با گرایش‌های ناسیونالیستی خود در پی احیای دوران امپراطوری روسیه و سلطه مجدد بر جمهوری‌های سابق شوروی برآید. این رویکرد ناسیونالیستی مبتنی بر بهره‌وری از مزیت‌های ژئوپولیتیک سنتی بود. در چنین شرایطی نزدیک شدن روسیه به ایران با توجه به وزن و اهمیت ایران به لحاظ موقعیت ژئوپولیتیک آن و از سوی دیگر، قرار داشتن در حالت مخاصمه با آمریکا مورد توجه قرار داشت. موضع‌گیری‌های پوتین نیز بر دامنة نگرانی‌ها می‌افزود. برای مثال پوتین کسانی را که عقیده داشتند روسیه دیگر هیچ دشمنی ندارد سخت مورد انتقاد قرار داد. هر چند سیاست‌های پوتین موجب بروز نگرانی‌هایی در غرب گردید اما روابط دوستانه و صمیمی میان او و جرج بوش امیدهایی را برای بهبود روابط به وجود می‌آورد. با وقوع حوادث 11 سپتامبر و همدردی پوتین با بوش در همان اولین ساعات وقوع این حوادث، بر عمق ارتباطات شخصی میان رهبران روسیه و آمریکا افزوده شد. سیاست مشترک دو کشور در مبارزه با تروریزم و دورنمای جایگزینی نفت روسیه به جای نفت اعراب مبنای این تحکیم روابط بود. بازتاب این روابط از جمله بر پروندة هسته‌ای ایران به تدریج آشکار گردید و مقامات روسی مرتبط با طرح نیروگاه بوشهر، زمان تکمیل این نیروگاه را ابتدا سپتامبر 2002، سپس پایان سال 2003 و سرانجام اواخر سال 2004 و یا اوائل سال 2005 ذکر نمودند که این خود ماهیت ابزاری این پروژه را در تعاملات راهبردی مسکو – واشنگتن نشان می‌دهد.

تأثیر تحولات داخلی روسیه بر پرونده هسته‌ای ایران

شرایط سیاسی داخلی روسیه به علت حساسیت‌های خاص آن در سیاست بین‌المللی همواره مورد بررسی کارشناسان قرار داشته است. از جمله در یک تحقیق جدید در مورد موقعیت داخلی دولت پوتین به نکات زیر اشاره شده است:

- پوتین به عنوان نماینده ناسیونالیزم روس از وضعیتی دوگانه در داخل برخوردار می‌باشد، از جایگاه قانونی ریاست جمهوری در امور سایر قوا و به نفع اهداف ملی مداخله مستقیم دارد و در این مسیر پایگاه قدرت سیاسی خود را به دایرة پلیس مخفی در سن پترزبورگ و معتمدین شخصی‌اش محدود کرده است.

- هر چند محبوبیت پوتین نزد افکار عمومی همچنان در سطحی بالا قرار دارد، اما ناظرین از آغاز سیر نزولی آن خبر می‌دهند. به این ترتیب رژیم پوتین بیش از آنچه تصور می‌شود با معضلات داخلی ناشی از بحران کارآمدی و مشروعیت و فشارهای خارجی مواجه بوده و بر شکنندگی آن افزوده می‌شود.

- پوتین که در جریان جنگ با چچن‌ها زمام امور روسیه را در دست گرفت، بیش از حد ساختار قدرت را متمرکز ساخته است. او سعی دارد حتی در سطح مدیریت‌های خُرد نیز شخصاً به اعمال قدرت بپردازد.

- قدرت پوتین از توانایی او جهت سلطه بر نخبگان، رسانه‌ها و جامعه مدنی ناشی می‌شود.

- تناقض موجود در این است که هر چند اقتصاد روسیه رشدی 7 درصدی را در سال 2004 تجربه کرده است و سطح زندگی مردم نیز حتی سریع‌تر از آن رشد نموده است، اما این رشد فقط ناشی از افزایش قیمت‌ نفت نبوده بلکه نتیجة اصلاحات گستردة پوتین در دور اول ریاست جمهوری او می‌باشد.

- تا چندی قبل این بحث‌ جریان داشت که آیا پوتین به راستی پس از پایان دور دوم ریاست جمهوری خود در مارس 2008 قدرت را ترک خواهد کرد و یا برای حفظ قدرت به تغییر قانون اساسی دست خواهد زد و یا قدرت بیشتری را به نخست‌وزیر منتقل خواهد نمود و خود ادارة کشور را همچنان در دست خواهد داشت.

اما در شرایط کنونی برخی عقیده دارند که دولت پوتین تا آن حد ناکارآمد است که حتی اگر او بتواند تا سال 2008 در رأس قدرت باقی بماند باید او را بسیار خوش اقبال تلقی کرد. زیرا شرایط کنونی سیاسی در روسیه به او اجازة اعاده وضع سابق و ایجاد یک سیستم متمرکز سیاسی را نخواهد داد تا به باز تولید اولیگارشی‌های غیر محبوب بپردازد و از آن به عنوان یک نیروی سیاسی مخالف مانند گذشته استفاده کند و در رأس قدرت باقی بماند.

- در حال حاضر، روسیه در درآمدهای ناشی از افزایش قیمت نفت غوطه‌ور است. در این شرایط دولت روسیه می‌تواند با پول بر مشکلات مختلف فائق آید، اما رانت نفتی همچنین می‌تواند موجب فساد گردیده و حرکت اصلاحات را متوقف سازد.

- احتمالاً چالش‌هایی که در مقابل رژیم پوتین عرض اندام خواهند کرد از سطوح خیلی بالا و از میان متحدین او در ”ک.گ.ب“ یا مردم خواهند بود.

احتمال وقوع یک قیام مردمی در ادامة اعتراضات ناگهانی و فزاینده‌ در شرایط حاد دور از ذهن نیست. مردم روسیه آشکارا و به طور غیرمعمول از روند جاری ناراضی هستند. از این‌رو، الهام‌گیری از انقلاب‌های اخیر در گرجستان، اوکراین و قرقیزستان به شکل یک اعتراض وسیع و ناگهانی محتمل به نظر می‌رسد.

همچنین براساس تحقیقاتی که در آمریکا صورت گرفته است، روسیه به دلایل متعددی از جمله موارد زیر در حال از دست دادن اقتدار خود در قفقاز شمالی می‌باشد. در یکی از تحقیقات مذکور نکات زیر قابل ملاحظه است:

- از سال‌ 1991 به بعد روس‌ها و گروه‌های روس‌ زبان از قفقاز شمالی گریخته‌اند و به این ترتیب مسکو یکی از پایگاه‌های سنتی خویش را برای حفظ کنترل منطقه از دست داده است. از جمله گفته می‌شود که اینک در داغستان کمتر از یک نفر از بیست‌نفر سکنة این منطقه را روس‌ها تشکیل می‌دهند.

- مردم منطقه بیش از پیش از ارزهای خارجی در مبادلات خود استفاده می‌کنند واین دقیقاً همان روندی است که در پایان دوره شوروی در جمهوری‌های سابق آن کشور اتفاق افتاد.

- نهادهای سیاسی بازمانده از دوران شوروی در این منطقه در فساد غوطه‌ور می‌باشند و از اقتدار چندانی نزد مردم محلی برخوردار نیستند.

- اسلام به عنوان یک نیروی سیاسی و اجتماعی، نه فقط به عنوان یک ایدئولوژی خلاء موجود را پر کرده است بلکه مسلمانان موفق شده‌اند نهادهای سیاسی موازی و مقتدر‌تری در میان مردم به وجود آورند. در این فضای اجتماعی، ارزش‌های اجتماعی و حقوقی روسیه دیگر عملکرد چندانی ندارد. یکی از نشانه‌های چنین تحولی رشد تعداد مؤسسات اسلامی به ویژه در داغستان می‌باشد. فقط در این جمهوری 1595 باب مسجد وجود دارد و این تعداد 59 برابر بیش از سال 1983 می‌باشد، علاوه بر این، 14000 نفر از جوانان نیز در بیش از 400 مدرسه اسلامی به تحصیل مشغول می‌باشند.

- گزارش شده است که در سال 1998، 14000نفر داغستانی برای حج به مکه عزیمت نموده‌اند. تأثیر این امر آن بوده که اینک اهالی داغستان با مردم مسلمان جهان قرابت بیشتری نسبت به مسکو احساس می‌کنند.

- مردم این منطقه به طور فزاینده‌ای به ارتباطات خود با کشورهای خارجی به ویژه کشورهای مسلمان در خاورمیانه افزوده‌اند. به طوری که اینک از نظر مردم قفقاز شمالی کشورهای اسلامی کمتر از سایر جمهوری‌ها در فدراسیون روسیه بیگانه به شمار می‌آیند.

- در تحقیق مذکور چنین نتیجه‌گیری شده است که بسیاری در غرب اثرات باز شدن مرزهای فدراسیون روسیه را به غرب مورد توجه قرار داده‌اند، اما افراد اندکی به نتایج گشایش مرزهای جنوبی فدراسیون روسیه به جنوب پرداخته‌اند که می‌تواند برای کل منطقه سرنوشت‌ساز باشد.

نگرانی‌های مشترک آمریکا و روسیه

به تدریج و با آشکار شدن پیشرفت‌های ایران در زمینة هسته‌ای و از سوی دیگر افزایش فشارهای آمریکا و اسرائیل به آن کشور تغییراتی در لحن مقامات روسی در مورد پرونده هسته‌ای ایران نمایان گردید.

پوتین در سفر به اسرائیل گفت: ”در خصوص ایران، تلاش می‌کنیم اطمینان یابیم که توانمندی ایرانی‌ها برای اهداف صلح‌آمیز است“. اظهارات مزبور در پی فشارهایی بود که به ایران برای امضای قراردادی جهت بازگرداندن پس مانده سوخت نیروگاه هسته‌ای بوشهر به عمل آمده بود و نهایتاً ایران قرارداد مزبور را امضا کرد.

قبلاً و در جریان ملاقات پوتین و بوش در اواخر فوریه 2005 در براتیسلاوا، برنامة هسته‌ای ایران یکی از مهمترین موضوعات مورد بحث سران دو کشور بود. ظاهراً تحلیل‌های ارائه شده از سوی محافل اطلاعاتی آمریکا از جمله آژانس اطلاعاتی دفاعی در مورد پیامدهای تبدیل ایران به یک قدرت اتمی برای روسیه نیز نگران‌کننده شده است. وایس آدمیرال لوول جاکوبی معاون آژانس مذکور اعلام داشته است که ایران می‌خواهد به توانمندی تسلیحات هسته‌ای دست یابد تا بتواند به یک ”قدرت برتر منطقه‌ای“ تبدیل شود.

قبلاً در مورد میزان پیشرفت و توانمندی ایران معاون رئیس ستاد وقت ارتش روسیه ژنرال یوری بالویوسکی در ژوئن 2002 گفته بود: ”ایران دارای تسلیحات هسته‌ای است. اما این تسلیحات غیر استراتژیک می‌باشند“. شاید تصادفی نباشد که اعلام این موضوع بسیار مهم و حساس با انتشار گزارش‌ها و اخباری در رسانه‌های بین‌المللی دربارة برنامة هسته‌ای ایران و گشوده شدن پروندة هسته‌ای ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی تقارن یافت.

نتیجه‌گیری:

طی مدت یک دهه که از زمان انعقاد قرارداد روسیه با ایران جهت ساخت نیروگاه هسته‌ای در بوشهر می‌گذرد، سیاست‌های روسیه در قبال پروندة هسته‌ای ایران تحت تأثیر دو گرایش عمده قرار داشته است.

گرایش نخست از تمایل روسیه به برقراری روابط راهبردی با ایران و بهره‌مندی از موقعیت ویژه ژئوپولیتیک ایران با توجه به فضای خالی روابط ایران با آمریکا ناشی می‌گردد. در این گرایش بهره‌گیری‌ از ظرفیت‌های موجود در صنایع هسته‌ای روسیه که در پایان جنگ سرد دچار رکود و خطر تعطیل شدن قرار داشت، نیز عامل مؤثری به شمار می‌رفت. قرارداد هسته‌ای بوشهر اولین قرارداد مهم روسیه پس از پایان جنگ سرد به شمار می‌رود که علاوه بر تأمین منابع ارزی قابل ملاحظه‌ای (حدود 800 میلیون دلار) برای روسیه باعث شد تا توجه و رونق مجدد به صنایع هسته‌ای روسیه باز گردد.

گرایش دیگر حاکم بر سیاست روسیه در قبال پروندة هسته‌ای ایران تا حدّ قابل ملاحظه‌ای تحت تأثیر لابی با نفوذ یهودی‌ها در روسیه از یک سو و فشارهای آمریکا برای قطع همکاری‌های روسیه با ایران قرار دارد. ظاهراً تبلیغات مزبور در جلوه‌گر ساختن خطر ایران هسته‌ای که در وهلة‌ نخست می‌تواند تهدیدی علیه همسایگان خویش باشد در میان برخی از محافل روسیه تأثیر گذاشته است. عامل مهم دیگر و تأثیرگذار بر گرایش اخیر نقاط ضعف روسیه در عرصة سیاست‌های داخلی و محیط پیرامونی آن است. به عبارت دیگر، موقعیت آسیب‌پذیر و شکنندة دولت مرکزی روسیه در چچنستان و یا جریانات مرتبط با انقلاب‌های مخملی در محیط پیرامونی روسیه می‌تواند سبب تأثیر‌پذیری بیشتر روسیه از سیاست‌‌های آمریکا در مورد پروندة هسته‌ای ایران گردد.

علاوه بر موارد ذکر شده باید به نقش کلیدی روابط نزدیک و صمیمانة پوتین به عنوان رئیس‌جمهور روسیه با جرج بوش رئیس جمهور آمریکا نیز اشاره داشت. در مورد تأثیر این روابط بر پروندة هسته‌ای ایران کافی است که به استنکاف پوتین از سفر به ایران به بهانه‌های مختلف توجه نمود. ظاهراً امتناع وی از انجام سفر به ایران بدون ارتباط با اجرای طرح نیروگاه بوشهر نمی‌باشد، زیرا این انتظار منطقی وجود دارد که در جریان سفر رسمی نامبرده نهایتاً تاریخ قطعی برای اتمام و تحویل نیروگاه بوشهر اعلام گردد.

بالاخره نکته آخر و حائز اهمیت در خصوص رویکرد روسیه نسبت به پرونده هسته‌ای ایران این است که روسیه مانند سایر کشورهای جهان از پیشرفت‌های سریع و اعلام نشدة ایران در خصوص طرح‌ها و برنامة‌ تولید سوخت هسته‌ای در اصفهان، نطنز و اراک غافلگیر شده است. یکی از استدلال‌های روسیه تاکنون در مقابل منتقدین غربی و آمریکایی در مورد همکاری‌های هسته‌ای آن کشور با ایران این بوده است که در اثر این همکاری‌ها روسیه بر روند فعالیت‌های هسته‌ای ایران از نزدیک نظارت داشته و مانع هرگونه انحراف از برنامه‌های مصوب است. آشکار شدن برنامه‌های هسته‌ای ایران در زمینة تولید سوخت نیروگاه‌های هسته‌ای نه تنها محاسبات مزبور را بر هم می‌ریزد بلکه بازار مطمئن و پر سود تأمین سوخت نیروگاه‌های هسته‌ای ایران را در آینده به مخاطره می‌اندازد. ضمن آنکه ایران می‌تواند در آینده در صورت تحقق برنامه‌های در دست اجرای خویش به رقیب جدّی برای روسیه و سایر تولیدکنند‌گان سوخت هسته‌ای تبدیل گردد.

با توجه به نکات ذکر شده چنین می‌توان نتیجه گرفت که اینک در روسیه گرایش ممانعت از تبدیل ایران به یک قدرت هسته‌ای از نفوذ بیشتری برخوردار شده است، اما معضل اصلی سیاست هسته‌ای آن کشور در قبال ایران و در مورد نیروگاه هسته‌ای بوشهر آن است که عدم تکمیل این پروژه می‌تواند به اعتبار بین‌المللی روسیه آسیب وارد سازد. ظاهراً حمایت‌های روسیه در آژانس از مواضع کشورهای غربی برای جلوگیری از توسعه برنامه‌های هسته‌ای ایران ضمن آنکه به اهداف بلند مدت روسیه کمک می‌نماید، در صورت تحریم احتمالی ایران نیز توجیه حقوقی کافی برای عدم اجرای تعهدات روسیه فراهم خواهد ساخت.

لذا روس‌ها در مواجهه با پرونده هسته‌ای ایران دارای احساسی دوگانه‌اند و اگر چه در این مقطع جدی‌تر از چینی‌ها در مقابل ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت ظاهر شده‌اند، لیکن نمی‌توان در راستای سیاست وسیع‌تر نمودن دائره طرف‌های مذاکرات هسته‌ای کاملاً به آنها اتکا نمود. اولویت روس‌ها تعامل و حصول تفاهمات راهبردی با آمریکا و غرب است و در این جهت تلاش می‌کنند تا از پروندة هسته‌ای ایران و پروژه بوشهر نهایت بهره‌برداری را بنمایند. به این ترتیب چنین به نظر می‌رسد که روس‌ها فقط در حالتی که از همکاری راهبردی با آمریکا و غرب مأیوس شوند به همکاری راهبردی با جمهوری اسلامی ایران تمایل نشان خواهند داد.