به دنبال حادثه 11 سپتامبر و تحولات پس از آن، تمرکز بر بنياد‌گرايي در سياست خارجي امریکا صورت آشکارتري يافته و قطبي‌سازي مانوي جهان به دو محور خير و شر مبناي دستورکار مبارزه با تروريسم قرار گرفته است. در اين دستورکار، جهان اسلام به عنوان ديگري بنيادگرا برساخته می‌شود و با فرض وجود کنشگر بنيادگرايي که تهديدکننده منافع و هويت امریکايي است، موضع‌گيري در برابر آن هدايت می‌شود. با توجه به محوریت مسائل هویتی در تعیین الگوهای دوستی و دشمنی یا «خود» و «دیگری»، پرسش اصلی مقاله حاضر این است که اسطوره آرمان امریکايي چگونه در برساختن ديگري بنيادگرا تاثیر داشته است. دعوی اصلی مقاله آن است که «آرمان امریکايي» به عنوان نماد اسطوره‌اي در هويت سياست خارجي امریکا می‌تواند از یک سو هويت ملي و بازنمایی هویت و تفاوت را ساخته و پرداخته کند و از سوی دیگر، خط مشي‌هاي سياست خارجي را هدایت کند یا رويدادي را بازنمایی کند. در اين چهارچوب، ديگري بنيادگرا و آرمان امریکايي می‌تواند به حفظ هويت و وضع موجود کمک کند، محور رويه‌هاي گفتماني قرار گیرد و یا فرايندهاي درون‌گذاري و برون‌گذاري را بر مبانی هویت و منافع ملی امریکا برسازد. این مقاله با بررسی اسناد امنیتی/راهبردی امریکا نشان می‌دهد که بازنمایی ديگري بنيادگرا/مسلمان و اسطوره آرمان امریکايي، سرچشمه‌های هویتی دارد و بر مبنای نوعی نقشه نگاری استعاره‌ای است که با طرح‌واره اسطوره آرمان امریکایی، همخوانی دارد.

واژه‌های کلیدی: ايالات متحده، سياست خارجي، هويت، آرمان امریکايي، «خود و ديگري»، بنيادگرايي

دانلود مقاله