شکل‌گیری «اروپای نوین» با 25 کشور

Print E-mail
ناصر ثقفی عامری
01 May 2004

مقدمه:

در تاریخ 12 اردیبهشت 1383، اتحادیة اروپا بیشترین افزایش تعداد اعضای خود را از زمان به وجود آمدن این اتحادیه تجربه کرد. عضویت 10 کشور جدید در اتحادیه اروپا که اغلب از کشورهای کمونیست سابق در اروپای مرکزی و شرقی می‎باشند نه تنها، تحولی مهم در چارچوب اروپا محسوب می‎شود بلکه به لحاظ اثرات سیاسی و اقتصادی بالقوه در سیاست‎های اروپایی در سطح بین‎المللی نیز تأثیرگذار خواهد بود. در خصوص تحولی که در صحنة اروپا روی داده است، سؤالات بسیاری وجود دارد که مهمترین آن عبارتنداز: تأثیر آن بر روابط اتحادیه اروپا با آمریکا و کشورهای بزرگ از جمله روسیه و چین، تأثیر آن بر تقاضای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا و نیز تأثیر آن بر سیاست‎های جامعة اروپا در قبال کشورهای اسلامی و به ویژه جمهوری اسلامی ایران.

فرصت‎ها و چالش‎ها

روند افزایش تعداد اعضای اتحادیة اروپا از سال‎ها قبل آغاز گردید والحاق 10 کشور جدید به این اتحادیه در ادامة روند مزبور می‎باشد. این تحول در کنار افزایش 7 عضو جدید به پیمان آتلانتیک شمالی ”ناتو“ در تاریخ 14 فروردین 1383 ابعاد جدیدی به الحاق کشورهای کمونیست سابق بلوک شرق به اروپای جدید و به طور کلی غرب می‎بخشد و از این رو اولین سؤالی که در پی عضویت 10 کشور جدید به اتحادیه اروپا مطرح شد در مورد تأثیرات آن بر روابط آتی آمریکا با اتحادیة‌اروپا بود. اما قبل از پرداختن به این موضوع، لازم است به چند نکته مهم در خصوص اتحادیة اروپا در قالب جدید آن اشاره شود:

- بنا بر یک اصل کلی، با افزایش تعداد اعضا در این اتحادیه تصمیم‎گیری‎ها، به ویژه در خصوص مسائل حساس، دشوار‎تر خواهد شد. این امر به ویژه در خصوص اتخاذ یک سیاست خارجی و دفاعی مشترک توسط اتحادیة اروپا که سال‎ها در آن جهت تلاش شده است می‎تواند نمایان گردد.

- تفاوت در سطح توسعة اقتصادی میان کشورهای اروپای غربی و کشورهایی که به تازگی به اتحادیه ملحق شده‎اند، مشکلات اقتصادی گسترده‎ای را در زمینه میل به مهاجرت نیروی کار به کشورهای اروپای غربی و ضرورت اختصاص کمک‎های اقتصادی کلان برای انطباق اقتصاد اعضای جدید پدید خواهد آورد.

- با افزایش تعداد کشورهای عضو اتحادیه اروپا به 25 کشور این اتحادیه اینک با 455 میلیون جمعیت به بزرگترین اتحادیه همکاری‎ها اقتصادی در جهان تبدیل شده است.

- با الحاق ده عضو جدید به اتحادیة اروپا عملاً مرکز ثقل ژئوپولیتیک اروپا از پاریس به برلین سوق می‎یابد و از این‎رو بعید نیست که در آینده برخلاف سال‎های اخیر که نوعی همگرائی میان آلمان و فرانسه ملاحظه می‎گردید، شاهد رقابت بین این دو کشور برای کسب نفوذ بیشتر باشیم.

- شواهد اولیه حاکی است که حداقل در کوتاه مدت الحاق 10 کشور جدید به نفع آمریکا تمام خواهد شد زیرا 8 کشور از اعضای جدید خود را مدیون آمریکا برای از رهایی از قید کمونیسم می‎دانند. در دهة گذشته نیز آنها از حمایت‎های آمریکا برخوردار بوده‎اند. بنابراین، تصادفی نیست که از میان کلیه کشورهای کمونیست سابق در اروپای مرکزی و شرقی همگی به استثنای اسلوونی نیروهایی در حمایت از آمریکا به عراق اعزام داشته‎اند.

- کشورهای اروپای مرکزی و شرقی که به تازگی به عضویت اتحادیة‌اروپا درآمده‎اند دارای گرایش‎های مذهبی کاتولیک مسیحی می‎باشند و از آن همواره به عنوان نقطة قوتی در مبارزات خویش با کمونیسم یاری گرفته‎اند. حال در روابط آتی آنها با قدرت‎های اصلی اتحادیة اروپا که بر سکولاریسم به عنوان یکی از معیارهای اعتقادی خود پافشاری می‎نمایند، ممکن است در آینده تعارضات و برخوردهایی به وجود آید.

- در بررسی افکار عمومی در اروپای غربی در مورد الحاق ده عضو جدید به اتحادیة اروپا اشتیاق قابل ملاحظه‎ای وجود نداشته است زیرا در آمارگیری‏ها فقط 48 درصد از مردم آن را اقدامی خوب توصیف نموده‎اند. چنین واکنشی می‎تواند با توجه به هزینه‎های سنگینی که گسترش اعضا برای اتحادیه در پی دارد، قابل توجه باشد.

- ظاهراً جهان غرب علی‎رغم اختلافات درون خانوادگی خود با گسترش دادن ”ناتو“ و اتحادیة اروپا به باز تعریف خود در صحنة بین‎المللی پرداخته است و متأسفانه برخی محافل غربی سعی در معرفی جهان اسلام به عنوان دشمن غرب و جانشین ساختن آن با دشمن از دست رفتة کمونیسم پرداخته‎اند.

بازتاب و واکنش‎ها

روسیه:

روسیه یکی از کشورهایی است که به لحاظ هم مرز شدن با اتحادیة اروپا از بیشترین تأثیرپذیری در این مورد برخوردار می‎باشد. این امر به ویژه از زمانی که پوتین و سایر مقامات روسیه، اروپا را محور اصلی سیاست خارجی روسیه تعیین نمودند، اهمیت می‎یابد. مقامات روسیه در آستانة‌الحاق ده کشور جدید به اتحادیه اروپا اخطار نمودند که توسعه اتحادیة اروپا می‎تواند سالانه بین 150 تا 300 میلیون دلار به تجارت روسیه صدمه وارد کند و تهدید کردند که ممکن است موافقتنامة قبلی با اتحادیه اروپا را لغو نمایند. سرانجام پس از انجام مذاکرات، دو طرف توافق کردند که موافقتنامة خود را به ده کشور جدید نیز تعمیم دهند. برای تحقق این امر اتحادیة‌اروپا پذیرفت که متوسط تعرفه واردات از روسیه را از 9 درصد به 4 درصد کاهش دهد. ضمناً قبول کرد که جریان ترانزیت کالا از روسیه به منطقة ‌محصور کالینین‎گراد که متعلق به روسیه است، کماکان ادامه یابد، زیرا دو کشور لهستان و لیتوانی که از لحاظ سرزمینی ارتباط روسیه را با منطقة مزبور قطع می‎نمایند، هر دو به عضویت اتحادیة اروپا در آمده‎اند. با این حال، همان طور که انتظار می‎رفت روسیه از تحولات ایجاد شده در صحنة اروپا چندان خشنود نیست و برخی افراد در روسیه آن را ایجاد ”دیوار آهنین جدید در اروپا“ توصیف کرده‎اند. به هر حال، اختلاف نظرهای مهمی میان روسیه و اروپا در مورد عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی و معاهدة کیوتو درخصوص کاهش گازهای‏گلخانه‎ای وجودداشت که در اجلاس مشترک روسیه و اتحادیه اروپا در مسکو در خصوص عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی توافق به عمل آمد.

چین :

در حالی که چین از موقعیت تجاری مطلوبی با اتحادیه‌اروپا برخوردار است و در سال 2003 حجم تجارت دو طرف بالغ بر 123 میلیارد دلار شده است،‌نخست وزیر چین در اولین سفر اروپائی خود که مقارن الحاق ده کشور جدید به اتحادیه اروپا انجام شد، از پنج کشور اروپائی به مدت 11 روز بازدید به عمل آورد. نامبرده در سفر به کشورهای آلمان، بلژیک، ایتالیا و انگلستان و ایرلند ضمن تلاش برای گسترش روابط اقتصادی، سعی در لغو محدودیت‎های برقرار شده در خصوص تجارت تسلیحات نمود. این محدودیت‎ها که از سوی آمریکا برقرار شده است و به طور کلی به مسائل مربوط به حقوق بشر در چین مرتبط گردیده است از سوی کشورهای اروپایی نیز اعمال می‎شود. ظاهراً فرانسه اقداماتی را برای لغو تحریم‎ها آغاز نموده است، لیکن این امر هنوز با مخالفت انگلستان و آلمان با توجه به ملاحظات آمریکا روبرو است. در زمینة همکاری تجاری نخست وزیر چین لحن بسیار خوش‎بینانه‎ای داشت و چنین بیان داشت که روابط ما با اروپا براساس آنکه هر دو طرف برنده باشند استوار است. ضمناً چینی‎ها ابراز امیدواری کرده‏ا‎ند که با افزایش تعداد اعضای اتحادیة اروپا به 25 کشور، این اتحادیه بتواند مقام اول را در همکاری اقتصادی با چین به دست آورد. در حال حاضر، این اتحادیه مقام سوم را پس از ژاپن و آمریکا در تجارت با چین به خود اختصاص داده است.

آمریکا:

جرج بوش، رئیس‎جمهور آمریکا، در پی اجلاس سران آمریکا و اتحادیة اروپا که سال گذشته انجام شد اعلام داشت که آمریکا همواره پس از پایان جنگ جهانی دوم از وحدت اروپا حمایت کرده است. با این حال قابل توجه است که برخی سیاست‎ها در گذشته این دو متحد را روبروی یکدیگر قرار داده است. در زمان دو گل رئیس جمهور اسبق فرانسه این اختلافات به اوج خود رسید. شرایط حاکم بر جهان به ویژه در صحنة اروپا، آمریکایی‎ها را به داشتن موقعیتی برتر امیدوار ساخته است. این امر با توجه به گسترش ناتو به شرق و نقش محوری که آمریکا در آن بازی می‎کند، حائز توجه می‎باشد. در حال حاضر، کشورهای کمونیست سابق که به سوی سیاست‎های واشنگتن گرایش دارند، 40 درصد ناتو را تشکیل می‎دهند. به این ترتیب بسیاری از اروپایی‎ها نگران آن هستند که کشورهای اروپای شرقی و مرکزی که اینک وارد کلوپ ”غرب“ شده‎اند دارای اولویت‎های متفاوتی باشند. اوج اختلاف‎نظرها بر سر عراق بروز نمود و در حالی که برای فرانسه و آلمان جنگ در عراق در زمان و مکان غیر موجهی انجام می‎پذیرفت، این جنگ بزعم کشورهایی مانند لهستان و رومانی جنگی عادلانه برای آزادی عراقی‎ها از شکنجه و ظلم و ستم بعثی‎ها بود. اختلاف‎نظرها میان ”اروپای قدیم“

و ”اروپای جدید“، حداقل در شرایط کنونی، به نقش و جایگاه آمریکا در روابط با اروپائی‎ها باز می‎گردد. نقشی را که ”اروپای جدید“ برای آمریکا قائل است از جمله از گفته‎های ژنرال

میچسلاو سینیوچ، قائم مقام فرمانده نیروهای مسلح لهستان قابل استنتاج است. وی می‎گوید ”‌این راه‎حل بدی است که ایالات متحده را از اتحادیه اروپا جدا ‎کند زیرا قارة ‌اروپا به قدر کافی بدون حضور نظامی آمریکا با ثبات نیست“. نامبرده در خصوص دلایل حضور نظامی لهستان در عراق می‎گوید: لهستان تصمیم گرفته است که در عراق در کنار آمریکا بایستد، زیرا ”لهستانی‎ها خود را با آمریکا تعریف می‎کنند“ البته، تعریف مذکور در مورد نقش آمریکا در اروپا با دیدگاه فرانسویان تفاوت چشمگیر دارد زیرا هنوز رگه‎هایی از سیاست گلیست‎ها مبنی بر ضرورت ایجاد اروپایی مستقل از آمریکا در سیاست فرانسه ملاحظه می‎گردد. مع‏هذا به نظر می‎رسد که حداقل در کوتاه مدت با افزایش اعضای اتحادیة اروپا بر وزنة آمریکا افزوده شده باشد. ولی در میان مدت و درازمدت اگر اتحادیه اروپا بتواند بر چالش‎های حادث شده از گسترش فایق آید کفه ترازو به نفع اروپایی‎ها تغییر خواهد کرد.

فرانسه:

در حالی که پرزیدنت شیراک گسترش اتحادیة‌اروپا را مورد تمجید قرار داده است. لیکن به طور کلی افکار عمومی در فرانسه اشتیاق چندانی از خود بروز نداده است. فرانسوی‎ها در ارتباط با اتحادیة اروپا همواره به جای توسعه اعضا‎خواهان تعمیق همکاری‎ها بوده‎اند. به عبارت دیگر، آنان با آگاهی از پیامدهای گسترش اعضای این اتحادیه که نه تنها تصمیم‎گیری‎های راهبردی و مهم را دشوارتر می‎سازد بلکه آن را از حیطة‌اقتدار قدرت‎های اصلی دور می‎سازد چندان با گسترش اعضای اتحادیه موافق نبوده‎اند.

آلمان:

چنین به نظر می‎رسد که چنانچه آلمان بتواند بر مشکلات اولیة ناشی از الحاق ده کشور جدید به اتحادیة اروپا فائق آید، یکی از برندگان اصلی این طرح به شمار خواهد آمد. زیرا هشت عضو کشور از ده کشور از اعضای جدید از لحاظ جغرافیایی به آلمان نزدیک‏تر می‎باشند و به لحاظ طرح‎های اقتصادی در آینده بیشترین تعامل را با این کشور خواهند داشت. طبیعی است که در شرایط نوین، آلمان به عنوان بزرگترین کشور اتحادیه اروپا می‎تواند از موقعیت ویژه‎ای برای نقش‎آفرینی در صحنة سیاسی برخوردار گردد.

انگلستان:

اروپائی‎ها همواره به انگلستان به عنوان بخشی جدا از اروپا نگریسته‎اند. همسویی و همگرایی‎های سیاست انگلستان با آمریکا در ایجاد این تصویر مؤثر بوده است. همچنین این برداشت که انگلستان در واقع نمایندة سیاست‎های آمریکا در قاره اروپاست سوءظن اروپایی‎ها را بیش از پیش نسبت به این کشور افزایش داده است. تصمیم اخیر تونی بلر نخست‎وزیر انگلستان، برای انجام همه‎پرسی در مورد قانون اساسی جدید اروپا احتمالاً موج جدیدی در میان کشورهای اروپایی دیگر ایجاد خواهد کرد. به هر حال، با توجه وابستگی سیاست‎های انگلستان و آمریکا در صحنة بین‎المللی، مسلماً افزایش نقش و نفوذ آمریکا در میان کشورهای عضو اتحادیة اروپا به نفع سیاست‎های انگلستان تمام خواهد شد.

مسئله عضویت ترکیه

مسئله عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا به تدریج حساسیت‎های فراوانی را برانگیخته است. از یک سو، دولت ترکیه عضویت خویش را در اتحادیة اروپا به عنوان یک هدف ملی تعقیب می‎نماید و در این راستا تلاش‎های بسیاری برای جلب موافقت اروپایی‎ها مانند لغو مجازات اعدام، اجازه پخش برنامه‎های رادیویی به زبان کردی و ممنوعیت شکنجه انجام داده است. مع‏هذا افکار عمومی اروپایی‎ها به شدت با عضویت آن کشور در اتحادیة اروپا مخالف است. به طوری که در سال 2002 در زمانی که تقاضای عضویت 11 کشور جدید در اتحادیة اروپا مورد بررسی بود، فقط تقاضای ترکیه مورد قبول قرار نگرفت و قرار شد که در دسامبر آینده بار دیگر پرونده ترکیه مورد بررسی قرار گیرد تا چنانچه مورد تأیید قرار گرفت اجازة مذاکره در مورد عضویت ترکیه صادر شود. البته در میان اعضای اصلی اتحادیه اروپا میان فرانسه و آلمان از یک سو و انگلستان از سوی دیگر اختلاف‎نظر وجود دارد. ژاک شیراک در موقعیت‎های مختلف مخالفت خود را با عضویت ترکیه ابراز داشته است. وی در پی افزایش 10 عضو جدید به اتحادیة‌اروپا در مورد ترکیه گفت: ”ورود ترکیه به اتحادیه مسلماً در کوتاه مدت مطلوب نیست“. قبلاً وزیر خارجه فرانسه آقای بارنیه گفته بود که فرانسه در مورد اینکه از تلاش‎های ترکیه برای مذاکره ( برای عضویت در اتحادیه) حمایت کند هنوز تصمیمی نگرفته است.

آقای ژیسکاردستن رئیس‎جمهور اسبق فرانسه که مسئول تدوین قانون اساسی اتحادیه اروپا است نیز در مورد ترکیه گفته است که ترکیه اروپایی نیست و ورود آن به معنای ”پایان اتحادیة‌ اروپایی است“.

 

از سوی دیگر، در آلمان نیز مخالفت‎های جدّی با ورود ترکیه صورت می‎پذیرد. آقای ادموند اشتویبر یکی از رهبران اصلی محافظه‎کاران می‎گوید: ”ترکیه از محیط مذهبی و فرهنگی کاملاً متفاوتی می‎آید“ و این به گسیختگی در پیوندهای اتحادیه می‎انجامد. آقای یوشکافیشر وزیر خارجه آلمان نیز در پاسخ به حمایت‎های آمریکا برای عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا گفته است: ”آلمان نیز از این موضع حمایت می‎کند، اما (ترکیه) کشوری با اندازه‎ای بزرگ و بسیار پیچیده و مشکل است و بررسی عضویت آن نیاز به زمانی طولانی دارد. من موضع آمریکا را درک می‎کنم و با بخش عمده‎ای از آن موافقم. ترکیه از لحاظ منافع استراتژیک کشور مسلطی در منطقه است. از این گذشته، زمانی که ترکیه بتواند در فرآیند مدرنیزاسیون به موفقیت نائل آید این کشور اولین کشور مهم اسلامی خواهد بود که توانسته است با دموکراسی، حکومت قانون و اقتصاد بازار دولتی تشکیل دهد که به طریق خاص خود مبانی فرهنگ اسلامی را با مدرنیته انطباق داده است فکر می‎کنم این موفقیت عظیمی در جنگ علیه ترور خواهد بود.“

انگلستان برخلاف فرانسه و آلمان در حمایت از موضع آمریکا خواهان تعامل با ترکیه در چارچوب اتحادیة‌ اروپا است. آقای جک استراو وزیر خارجه انگلستان می‎گوید که عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا می‎تواند پلی بین اسلام و مسیحیت برقرار سازد و به جنگ علیه تروریسم کمک کند. وی چنین استدلال می‎کند که ”اگر ما اقدام به پس زدن ترکیه و جدا کردن آن از خانوادة‌ اروپایی کنیم، آن وقت این کشور به کجا خواهد رفت؟“

وجه غالب در استدلال مخالفین عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا تفاوت‎های فرهنگی و مهمتر از آن مذهبی ترکیه با سایر اروپایی‎ها است. البته این امر در حالی که اروپا - حداقل بخش غربی آن - یکی از معیارهای خویش را سکولاریسم قرار داد ‎است، باموضع‎گیری آن در قبال ترکیه که سیاست رسمی مبتنی بر قانون اساسی آن کشور نیز سکولاریسم می‎باشد، در تناقض آشکار قرار می‎گیرد. اتفاقاً بی‎اعتنایی اروپایی‎ها به مذهب ازمواردی بوده است که موجب هشدار اخیر پاپ در جریان افزایش تعداد اعضای جامعه اروپا گردید. پاپ با توجه به گرایش‏های مذهبی موجود و به ویژه کاتولیک‏ها در میان اعضای جدید اتحادیة اروپا در پیامی اعلام داشت ”تنها اروپایی که مذهب را به کنار نمی‎نهد بلکه به کشف دوبارة ریشه‎های مسیحی خویش می‎پردازد، می‎تواند به مواجهه با چالش‎های ضروری هزاره سوم یعنی صلح، گفتگوی میان فرهنگ‎ها و مذاهب و حفاظت از خلقت بپردازد.“

جالب است که اروپایی‎های سکولار در واکنش به بیانات پاپ و در رد آن گفته‎اند که این اظهارات می‎تواند برای ترکیة سکولار که دارای جمعیت کثیری مسلمان است و می‎خواهد عضو اتحادیة اروپا شود اهانت‎آمیز تلقی شود.

به هر حال، مسئلة عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا و مخالفت‎های جدی با آن به مسئله اصلی یعنی هویت جغرافیایی و فرهنگی متفاوت ترکیه مربوط می‎شود.

اروپا و مسئلة مسلمانان:

نگرانی‎های اروپایی‎ها صرفاً به آنچه در غرب به آن ”اسلام‎گرائی افراطی“ اطلاق می‎شود محدود نمی‎شود در حال حاضر حداقل 10 میلیون مهاجر مسلمان در اتحادیة اروپا به سر می‎برند و این جدا از بیش از 5 میلیون نفر مسلمان است که در سایر نقاط اروپا مانند بوسنی، آلبانی و کوزوو زندگی می‎کنند. در طی دهة آینده اروپا خود را مواجه با 10 میلیون مسلمان مهاجر جدید می‎بیند و علاوه بر این حداقل 60 میلیون مسمان دیگر در صورت الحاق ترکیه بر اروپا به این اتحادیه منظم خواهند شد. با چنین دورنمایی است که پیش‎بینی شده به زودی از هر 10 نفر اروپایی یک نفر مسلمان خواهد بود و این امر بر ترس و نگرانی اروپایی‎ها افزوده، به طوری که موجب واکنش‎های منفی آنان در قبال جمعیت مسلمان ساکن در اروپا به شکل ممنوعیت حجاب و یا ایجاد محدودیت‎های دیگر برای آنان گردیده است.

ایران:

روابط ایران با اتحادیه اروپا دوران پرفراز و نشیبی را طی کرده است. در حالی که گفتگوهای انتقادی جای خود را به گفتگوی فراگیر داد و چند دور مذاکرات در مورد موافقتنامه تجارت و همکاری، انجام پذیرفت، اما مذاکرات مزبور که از سوی اتحادیه اروپا به طور موازی با مبارزه علیه تروریسم در دسامبر 2002 ارتباط یافته بود در پی اتهامات مربوط به تلاش ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته‎ای و تا روشن شدن موضوع از سوی آژانس بین‎المللی انرژی اتمی، به حالت تعلیق در آمد. با توجه به اینکه کشورهای اروپای شرقی و مرکزی که اخیراً به عضویت اتحادیة‌ اروپا در آمده‎اند از سیاست‎های کلی آمریکا حمایت می‎کنند، این احتمال وجود دارد که در خصوص مسئله هسته‎ای ایران آنها از مواضع واشنگتن تبعیت کنند به ویژه اینکه در این قضیه نوعی تفاهم و همگرایی میان قدرت‎های اروپایی با آمریکا به وجود آمده است.

به طور خلاصه، در خصوص روابط آینده اروپای جدید با جمهوری اسلامی ایران نکات زیر حائز توجه به نظر می‎رسد:

- در کوتاه مدت و در حالی که مسئله برنامة هسته‎ای جمهوری اسلامی ایران مرکز توجه افکار عمومی بین‎المللی است و کشورهای اروپایی در همسویی با آمریکا به ایفای نقش پلیس مهربان در مقابل آمریکا به عنوان پلیس خشن پرداخته‎اند، امکان تأثیرپذیری کشورهای جدید در اتحادیة اروپا از سیاست‎های مزبور و حمایت آنان از سیاست‎های موجود در غرب وجود دارد.

- با ورود 10 کشور جدید به جرگة اتحادیة اروپا روابط قبلی کشورهای مذکور با جمهوری اسلامی ایران نمی‎تواند ملاک روابط آتی آنان قرار گیرد زیرا سیاست‎های کلی آنان تابع تصمیمات اتحادیه می‎باشند که اعضای اصلی در آن کماکان نقش مهمی ایفا می‎کنند. به این ترتیب و بنا بر یک اصل کلی، کشورهای مذکور و در سطحی وسیع‎تر اتحادیه اروپا به عنوان بخشی از مجموعة ”غرب“ در سیاست‎های استراتژیک و امنیتی از سیاست و خط مشی واحدی در قبال جهان خارج از جمله جمهوری اسلامی ایران پیروی خواهند نمود و خوش‎بینی بهره‎وری از رقابت‎های موجود میان آنان در زمینه‎هایی اقتصادی نباید به زمینه‎های امنیتی تعمیم داده شود و نتایج مطلوبی نیز نمی‎تواند در پی داشته باشد. سخنان ژاک شیراک رئیس جمهور فرانسه در خصوص همبستگی موجود میان اروپا و آمریکا در قبال جهان خارج، آموزنده و جالب توجه به نظر می‎رسد وی می‎گوید: ”من فکر می‎کنم که جهان به تدریج به سوی بلوک‎های بزرگ حرکت می‎کند. ولی من فکر می‎کنم که در میان این بلوک‎ها حداقل دو بلوک- اروپا و ایالات متحده – باید در قبال بقیه که دارای فرهنگ متفاوتی هستند همبستگی با یکدیگر نشان دهند. این بدین لحاظ است که این دو دارای فرهنگ عمومی همانند، ارزش‎های همانند و منافع عمومی همانند می‎باشند. بنابراین اگر ما از این یا آن چیز آزرده می‎شویم فقط سطحی است و واقعیت این است که ما در ارزش‎های همانند اشتراک داریم و در حالی که جهان در حال تغییر است، حتی در آینده بیش از امروز اهمیت دارد که درجة بالایی از همبستگی میان اروپا و ایالات متحده وجود داشته باشد“.

نتیجه‎گیری:

افزایش اخیر اعضای اتحادیه اروپا هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ کشورهایی که به این اتحادیه ملحق شده‎اند حائز اهمیت است. از ده کشور جدید اتحادیه اروپا هشت کشور در زمره کشورهای کمونیست سابق می‎‏باشند. این تحول در حوزة اروپا در کنار گسترش ناتو به سوی شرق در یک ماه قبل از آن به طور کلی صحنة اروپا را دگرگون ساخته و اروپا را عملاً وارد عصر جدیدی پس از قرار داد ”یالتا“ نموده است. اروپای نوین در آینده با چالش‎های عمده‎ای مواجه خواهد بود از جمله شکاف قابل ملاحظه بین توسعه اقتصادی در غرب با شرق و اروپای مرکزی، تنظیم بازار کار و جلوگیری از مهاجرت به غرب و فائق آمدن مشکلات ساختاری ناشی از تکثر اعضا برای رسیدن به اجماع در مسائل مهم اروپایی مانند سیاست خارجی و دفاعی مشترک. مع‏هذا اروپای نوین به عنوان بزرگترین منطقة آزاد تجاری در جهان با دورنمای تبدیل شدن به یک ایالات متحدة اروپایی از جاذبه‎هایی کم‎نظیری در روابط بین‎الملل برخوردار است.

روسیه به عنوان یک کشور ”اروآسیایی“ مدتی است که محور اصلی سیاست خارجی خود را اروپا قرار داده است و چین به عنوان یکی از قدرت‎های بزرگ آیندة جهان در زمینة اقتصادی به برنامه‎ریزی برای گسترش روابط با اتحادیة‌اروپا پرداخته است. در این شرایط، روابط اروپای غربی با توجه به جمعیت مسلمان مهاجر در حوزة خود از یک سو و همجواری با شمال آفریقا و خاورمیانه که ساکنین آن را کشورهای مسلمان تشکیل می‎دهند از سوی دیگر، وارد مرحله‎ای بحرانی شده است. در این روند سیاست مبارزه با تروریسم بین‎المللی نیز نقش‎آفرین گردیده و محافل ضد اسلامی با استفاده از این فرصت برای تبلیغات علیه اسلام و نشان دادن چهره‎ای خشونت‎طلب و واپس مانده از آن حداکثر استفاده را نموده‎اند.

موج احساسات ضد اسلامی در اروپا به حدّی است که نه تنها احزاب افراطی دست راستی بلکه دولت‎هایی مانند فرانسه با ایجاد موانعی در راه مسلمانان سعی در جلب آراء بیشتر مردم می‎نمایند. همچنین گسترش احساسات ضد اسلامی در غرب اروپا احتمال تسری آن را به اروپای مرکزی و شرقی به وجود می‎آورد. زیرا علی‎رغم آنکه این کشورها در دوران حکومت‎های کمونیستی روابط سیاسی اقتصادی خوبی با کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا داشته‎اند، بسیاری از کشورهای مزبور خاطرات نامطلوبی از گذشته تاریخی خود با دولت عثمانی دارند واین امر می‎تواند در خصوص تقاضای عضویت ترکیه در اتحادیة اروپا آثار منفی خود را بروز دهد.

رویکرد اروپای نوین در قبال جمهوری اسلامی ایران نیز در شرایطی که مسئله برنامة هسته‎ای ایران در دستور کار برخی قدرت‎های بین‎المللی قرار دارد و به عنوان هدف مشترک قدرت‎های اصلی اروپایی با آمریکا برای عدم دستیابی ایران به سلاح‎های هسته‎ای تبدیل شده است، ‌حداقل در کوتاه مدت نمی‎تواند اثرات مثبتی در پی داشته باشد. لذا بعید است که تلاش‎های ایران برای تأثیرگذاری بر این کشورها در حالی که از یک سو آمریکا سیاست خصمانه‎ای علیه ایران اتخاذ کرده است و از سوی دیگر متحدین اروپایی آن نیز با این کشور از خود همگرائی نشان می‎دهند، بتواند مؤثر واقع شود مع‏هذا در پس بحرانی که در مورد برنامة هسته‎ای ایران بر پا شده است، در اتحادیة اروپا و به ویژه در شکل جدید آن، انگیزه‎هایی قوی‎ برای همکاری با ایران وجود دارد که در اصل موقعیت ویژه استراتژیکی ایران آن را ایجاب می‎کند و گسترش اتحادیة اروپا به سوی شرق و نزدیک شدن جغرافیایی آن به ایران و همچنین سیاست سنتی اروپایی مبنی بر ضرورت داشتن روابط نزدیک با کشوری که بتواند نقش ترکیه را متوازن نماید، چنین تمایلی را تقویت می‎بخشد.