10 ارديبهشت 1390
مقدمه
مصر بهعنوان پرجمعیتترین کشور عربی، از چند دهۀ گذشته جزو تأثیرگذارترین بازیگران در خاورمیانه محسوب میشود. این کشور که در طول سی سال گذشته تحت حاکمیت حسنی مبارک و سیاستمداران حزب دموکراتیک ملی بوده است، در عرصه داخلی شاهد سکون و ثبات نسبی بوده و مبارک تلاش کرده است تا از هر گونه تغییر در ساختار قدرت ممانعت به عمل آورد. بر این اساس است که وی عمده مطالبات گروههای سیاسی مخالف برای ایجاد اصلاحات را رد نمود و سعی کرد تا روند و ساز و کارهای دموکراتیک و قانونی را جهت ممانعت از تقویت و نقشآفرینی گروههای مخالف، محدود و کنترل نماید.
در عرصه سیاست خارجی و منطقهای، به رغم رویکرد ضد اسرائیلی و ضد غربی مصر در دوره ناصر و بخشی از دوره انور سادات که به مشارکت این کشور در جنگهای مختلف علیه اسرائیل انجامید، قاهره رویکرد خود را به صورت اساسی تغییر داد. مصر در دوره مبارک یکی از متحدین اصلی آمریکا در خاورمیانه بود که بعد از اسرائیل، بیشترین کمکهای نظامی و اقتصادی را از واشنگتن دریافت میکرد و تعاملات گستردهای با آمریکا داشت. علاوه بر این و مهمتر آنکه مصر در دوره مبارک روابطی عادی و مسالمتآمیز با رژیم اسرائیل را دنبال کرد و بازیگر عربی مهمی در تأمین امنیت اسرائیل بود. حمایت جدی مصر از روند صلح خاورمیانه و ایفای نقش میانجی بین اسرائیل و تشکیلات خودگردان و مخالفت و ایجاد محدودیت برای فعالیت و نقشآفرینی گروههای مقاومت فلسطینی به ویژه حماس، از مهمترین کار ویژههای مصر دوره مبارک، در این راستا بود.
تحولات داخلی کنونی در مصر و شکلگیری جنبش مخالف فراگیر در مقابل رژیم مبارک، که بعد از تحولات تونس و فرار بنعلی رئیس جمهور این کشور آغاز شد و به كنارگيري مبارك از قدرت منجر شد، نشانگر آغاز مرحله جدیدی در حیات سیاسی مصر است که ساختار و فضای سیاسی داخلی و احتمال جهتگیریهای سیاست خارجی آن کشور را با دگرگونیهایی، هر چند متفاوت، روبهرو میکند. اما با توجه به جایگاه مهم مصر در جهان عرب و خاورمیانه، این دگرگونیها به حوزه داخلی و روابط خارجی دو جانبه این کشور محدود نمیشود، بلکه ابعاد و پیامدهای مهم منطقهای دارد. بر این اساس، از پرسشهای اساسی در خصوص تحولات مصر، رویکردها و پیامدهای منطقهای این تحولات است. مسئلهای که مشخص کردن آن در وهله نخست مستلزم بررسی جدیتر سطوح تغییر و تحول درون مصر است.
1- سطوح و آینده تحولات مصر
قیام مردم مصر بعد از تحولات تونس و خروج رئیس جمهور این کشور در حالی آغاز شد که شرایط مصر در آستانه بیثباتی و تحولات جدی بود. با توجه به محدودیتهای اعمال شده از سوی مبارک در خصوص روند دموکراتیک کشور و بستن فضای سیاسی مصر، به خصوص آنچه در انتخابات پارلمانی سال 2010 نمایان شد، حکومت مصر امکان هرگونه مشارکت احزاب و گروههای مخالف در ساختار قدرت و برخورداری آنها از فضای باز سیاسی، رسانهای و مطبوعاتی را از بین برد. در این وضعیت همان گونه که برخی از صاحبنظران پیشبینی میکردند، تحول در مصر بسیار محتمل بود و آغاز این تحولات و بیثباتیها نیازمند یک حادثۀ خاص بود. سرانجام تحولات تونس بود که منجر به آغاز قیام مصریها و اعتراضات گسترده آنها علیه دولت مبارک شد.
بسترها و ریشههای اعتراضات و تحولات کنونی مصر، به متغیرهای مختلفی به خصوص فضای بستۀ سیاسی و اقتدارگرایی نظام سیاسی، معضلات و چالشهای اقتصادی مردم و حتی جهتگیریهای سیاست خارجی دولت مبارک، نسبت داده میشود. مسائلی که در شعارهای مردم در اعتراضات و درخواستهای گروههای سیاسی نیز آشکار است. مهمترین درخواستهای معترضین و گروههای سیاسی مخالف مصر شامل کنار رفتن حسنی مبارک از قدرت، اصلاح قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد و دموکراتیک، فضای باز سیاسی و آزادی بیان و اصلاحات اقتصادی بود. با كنار رفتن مبارك و سپردن قدرت به شوراي عالي نظامي، اكنون مخالفان، ساير مطالبات را پيگيري ميكنند؛ هر چند گروههای مختلف، رویکردهای متفاوتی را در خصوص هر یک از مسائل مطرح شده دنبال میکنند.
رژیم مبارک در ابتدا تلاش کرد تا تظاهرات مردمی و مخالفت گروهها را کنترل و سرکوب نماید، اما با گسترش اعتراضات به شهرهای بزرگ مصر، تظاهراتهای میلیونی مردم و ناتوانی رژیم در کنترل آنها، بیطرفی نسبی ارتش و عدم توسل به سرکوب گسترده اعتراضات و همچنین فشارها و درخواستهای بینالمللی، حکومت مجبور شد تا امتیازاتی را به معترضین بدهد. انحلال کابینه و تشکیل دولت جدید به نخستوزیری احمد شفیق، منصوب کردن عمر سلیمان به سمت معاونت رئیس جمهور، تعلیق فعالیت پارلمان مصر، وعدۀ حرکت در جهت دموکراسی و اصلاحات اقتصادی، اعلام عدم کاندیداتوری مجدد در انتخابات ریاست جمهوری آینده از سوی حسنی مبارک و فرزندش جمال مبارک و سرانجام کنارهگیری مبارك از قدرت، مهمترین واکنشها و عقبنشینیهای رژیم مبارک در مقابل معترضین بوده است.
با توجه به شرایط کنونی مصر، درخواستها و تداوم فعالیت گروههای مخالف، كنار رفتن مبارك و سپرده شدن قدرت به شوراي عالي نظامي این کشور، به نظر میرسد که اجماعی کلی درخصوص انتقال قدرت در حال شکلگیری است. ارتش و نيروهاي مسلح مصر، در مقطع كنوني اصليترين نقش را در روند انتقال قدرت برعهده دارند و بر ساختار قدرت آينده مصر، تاثير زیادی خواهند داشت. اما در مجموع، شرایط محتمل برای آینده مصر را میتوان شامل موارد زیر دانست:
انتقال قدرت از نيروهاي مسلح به دولت انتقالي غيرنظامي، متشکل از گروههای سیاسی گستردهتر به صورت تدريجي؛
اصلاح بندها و موادی از قانون اساسی؛
برگزاری انتخابات نسبتاً آزاد و دموکراتیک؛
تداوم نقش ارتش در عرصه سیاسی به عنوان بازیگری ملی و تأثیرگذار؛
فضای نسبتاً باز سیاسی و رسانهای – مطبوعاتی و انجام برخی اصلاحات در عرصه اقتصادی.
2- رویکردهای بازیگران منطقهای به تحولات مصر
بازیگران دولتی و غیردولتی مختلف، رویکردهای متفاوتی را در قبال تحولات سیاسی مصر اتخاذ نمودهاند. این رویکردها از یک سو با توجه به ساختار داخلی دولتها و سطح پیوند و روابط بازیگران با رژیم مبارک و از سوی دیگر، روند تحولات داخلی مصر متفاوت بوده است. این تحولات از سوی برخي کشورها مورد استقبال واقع شده، اما بخش عمده بازیگران منطقهای از جمله اسرائیل و دولتهای اقتدارگرای عربی، از این تحولات احساس نگرانی میکنند.
الف) رژیم اسرائیل
در میان بازیگران منطقهای، رژیم اسرائیل بیشترین نگرانی را در خصوص تحولات مصر داشته است. مقامات اسرائیل عنوان میکنند که دولت مبارک رویکرد مثبتی در قبال اسرائیل طی سه دهۀ اخیر داشته است و به بهبود شرایط امنیتی این رژیم کمک کرده است. مصر پرجمعیتترین کشور عربی است و بعد از اسرائیل، بزرگترین ارتش خاورمیانه را در اختیار دارد و بر این اساس، در روابط و رویکرد اعراب در خصوص اسرائیل، از اهمیت بسیاری برخوردار است. دولت مصر با امضای پیمان صلح کمپدیوید با اسرائیل در زمان انور سادات، آغازگر عادیسازی روابط اعراب با اسرائیل بود و همچنین به این رژیم در مقابله با گروههای مقاومت، بسیار کمک نموده است. ایجاد محدودیت برای حماس و مردم غزه و جلوگیری از ارسال کمک به این بخش از فلسطین در طول چند سال اخیر، از مهمترین نمونههای کمک رژیم مبارک به اسرائیل محسوب میشود.
اسرائیل در حال حاضر از شرایط مصر بسیار نگران است، چرا که حسنی مبارک پیمان صلح بین دو رژیم را برای سی سال حفظ نمود. اسرائیل این پیمان را به عنوان سرمایهای استراتژیک برای خود میداند و از این هراس دارد که تغییر رژیم در مصر، پیمان صلح کمپ دیوید را در معرض خطر قرار دهد؛ چراکه تسلط گروههای مخالف مانند اخوانالمسلمین، میتواند به اتخاذ موضعی سرسختانهتر در مقابل اسرائیل منجر شود. تغییرات مصر میتواند به پیچیدگی شرایط استراتژیک اسرائیل منجر شود؛ زیرا این رژیم با حزبالله لبنان و حماس؛ به عنوان دو بازیگر متخاصم نیز مرزهای مشترک دارد. علاوه بر این، تحولات مصر میتواند بر اردن، به عنوان همسایۀ دیگر اسرائیل نیز تأثیرگذار باشد و بر نگرانیهای این رژیم بیفزاید.[1]
مقامات رژیم اسرائیل هر چند در ابتدا تلاش کردند تا در مورد تحولات مصر کمتر اظهارنظر مستقیم کنند، اما به ناچار بر پیامدهای جدی این تحولات بر امنیت اسرائیل و اهمیت حکومت مبارک برای این رژیم، اعتراف کردند. نکته مهم در خصوص مواضع مقامات اسرائیلی، اظهار نگرانی از تکرار انقلاب اسلامی ایران در مصر و به قدرت رسیدن اسلامگراها در این کشور بود.[2] اظهاراتی که به صورت هدفمند و در جهت اعمال محدودیت و فشار گسترده بر معترضان مصری، بیان شد. علاوه بر این، رسانهها و مطبوعات اسرائیلی، از رویکرد اوباما در قبال تحولات مصر انتقاد کردند و به عدم حمایت جدی آمریکا از مبارک اعتراض نمودند.[3]
ب) کشورهای عربی
تحولات مصر، نگرانی و هراس جدی در میان رهبران رژیمهای اقتدارگرای عربی نیز ایجاد کرده است؛ از جمله با راهمپیماییها و اعتراضات جدی در دو کشور اردن و یمن، رهبران این کشورها، امتیازات مهمی را به مخالفین اعطاء یا وعده دادند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، دولت سمیر الرفاعی را منحل و دولت جدیدی تشکیل داد و از دولت جدید خواست تا به اصلاحات سیاسی و اقتصادی دست بزند. علی عبدالله الصالح، رئیس جمهور یمن نیز با وعده نسبت به اصلاحات در این کشور، عدم شرکت خود و پسرش در انتخابات ریاست جمهوری آینده را اعلام کرد.
در میان کشورهای عربی خلیج فارس، رویکردها و واکنشهای متفاوتی در خصوص تحولات مصر وجود داشت. اغلب رهبران این کشورها از تحولات مصر به دلیل احتمال تأثیرگذاری در کشورهای خود نگران و خواستار حفظ ثبات در مصر شدند. ملک عبدالله، پادشاه عربستان سعودی، از معترضان مصری انتقاد کرد و حمایت خود را از حسنی مبارک اعلام نمود. عبدالله سازماندهندگان راهپیماییها را نفوذی خواند و آنها را به بیثبات کردن مصر به بهانه آزادی بیان متهم نمود.[4] اما قطر رویکرد متفاوتی را در این خصوص اتخاذ نمود و به خصوص شبکه الجزیره نقش مهمی در اطلاعرسانی و نمایش اعتراضات مردم مصر به عهده داشت؛ نقشی که مورد انتقاد بسیاری از رهبران عرب قرار گرفت.
دولت سوریه واکنشها و رویکرد خاص خود را در قبال تحولات مصر داشت. رهبران سوریه در وهله نخست سعی کردند تا با افزایش برخی یارانهها از جمله یارانه مهم سوخت و بنزین و همچنین افزایش حقوق و دستمزد، مانع از هرگونه ابراز نارضایتی از سوی مردم شوند. بشار اسد، رئیس جمهور سوریه دلیل تنفر مردم مصر از مبارک را همپیمانی وی با صهیونیستها و عدم توجه به باورها و خواست مردم این کشور عنوان کرد. وی در واکنش به تحولات مصر، مبارک را قربانی اطاعت و پیروی او از سیاستهای تلآویو دانست. اسد موضع ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی دولت خود را نقطه قوت نظام سیاسی حاکم بر سوریه در مقایسه با مصر و دیگر رژیمهای منطقه عنوان کرد و افزود من از وقت کافی برای انجام اصلاحات برخوردار هستم؛ زیرا که موضع ضد آمریکایی دارم. به باور رئیس جمهور سوریه، جنگ و مناقشه این کشور با اسرائیل، وی را در موقعیت بهتری با شهروندانش قرار داده است. وی تلاشهای بیشتر حاکمان عربی را برای هماهنگ ساختن خود با آرزوها و خواستههای شهروندان در حوزههای سیاسی و اقتصادی خواستار شد و تأکید کرد که در سال جاری، اقدام به اصلاحات خواهد کرد.[5]
واکنشهای فوق نشان دهنده آن است که مقامات سوری از تأثیرگذاری تحولات مصر و تونس بر این کشور و شکلگیری اعتراضات مردم در سوریه نگران میباشند. بر این اساس، رهبران سوریه از یک سو به لزوم ایجاد اصلاحات و اعطای حقوق و امتیازات بیشتر به شهروندان تأکید میکنند و از سوی دیگر، ریشه اصلی اعتراضات مردم مصر را نه در مسائل داخلی بلکه عمدتاً به سیاست خارجی مبارک و روابط آن با اسرائیل و آمریکا مرتبط میسازند. مجموعۀ این تلاشها و اقدامات با هدف جلوگیری از شکلگیری اعتراضات در درون سوریه و مدیریت و کنترل مناسب تحولات، در شرایط متحول منطقهای است.
گروههای مقاومت حماس و حزبالله در فلسطین و لبنان، تحولات مصر را گامی مثبت در جهت کاهش فشارهای منطقهای برخود و بهبود فضای پیرامونی میدانند و بر این اساس، از تحولات سیاسی مصر استقبال میکنند. با این حال مواضع آنها با احتیاط و برخی دوراندیشیها همراه است. سخنگوی جنبش حماس که از سوی برخی مطبوعات مصر به مداخله در امور داخلی و ناآرامیهای این کشور متهم شده است، دخالت این جنبش را در حوادث مصر و ادامه اعتراضات مردمی آن کشور، بیاساس دانست. وی حمله علیه حماس را با هدف مخدوش کردن وجهۀ آن و صادر کردن بحران به نوار غزه عنوان کرد و خواستار توجه به خواستههای مردم مصر شد.[6] شیخ نعیم قاسم، معاون دبیرکل جنبش حزبالله لبنان نیز عنوان نمود باید به ملت مبارز و تسلیمناپذیر مصر که الگویی از مخالفت یا عادیسازی روابط با اسرائیل و تمایل همیشگی برای در پیش گرفتن حیات مستقل و با عزت را به نمایش گذاشتند، تبریک گفت.[7] اين گروهها بعد از كناره گيري مبارك، پيروزي مردم معترض را به آنها تبريك گفتند.
تغییر ساختار قدرت و یا حداقل کنار رفتن مبارک از قدرت در مصر، تحولی مهم و مثبت برای گروههای مقاومت حماس و حزبالله محسوب میشود که به تقویت جایگاه آنان در مبارزه با اسرائیل کمک میکند. رژیم مبارک همکاریهای گستردهای را با اسرائیل در محدودسازی و اعمال فشار علیه این گروهها داشت. مبارک با بستن مرز رفح، به خصوص در جنگ بیست و دو روزه غزه در سال 2008، باعث وارد آمدن فشارهای زیادی به فلسطینیهای غزه و حماس شد. این رژیم از زمان جنگ سی و سه روزه سال 2006 نیز اختلافات و روابط تیرهای با حزبالله لبنان داشت. دستگیری تعدادی از افراد متهم به وابستگی به حزبالله از سوی مصر در سال 2010، این اختلافات را تشدید نمود.
ج) ترکیه
دولت ترکیه رویکرد مثبتی در قبال تحولات مصر داشته است؛ از جمله محورها و مسائل مورد تأکید رهبران ترکیه در خصوص تحولات مصر، درخواست از حسنی مبارک برای گردن نهادن به خواستۀ مردم مصر برای ایجاد تغییرات از سوی رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، تأکید عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه بر کوتاهی روند تغییر در مصر در راستای تمایالات و آرزوهای مردم این کشور و اشاره داود اوغلو وزیر امور خارجه این کشور، به لزوم توجه به خواستههای معترضین مصری، قابل توجه است. علاوه بر اظهارات مقامات ترک، راهپیمایی بخشی از مردم ترکیه از جمله در شهرهای آنکارا و استانبول در حمایت از خیزش مردم مصر، از تحولات مهم ترکیه در قبال تحولات مصر محسوب میشود.[8]
3- پیامدهای منطقهای تحولات مصر
جایگاه و نقش مهم مصر در جهان عرب، قابل انکار نیست. جمعیت مصر بیش از سه برابر دومین کشور پر جمعیت عربی است. این کشور از بسترهای تاریخی و تمدنی مهمی برخوردار است و هویت ملی تاریخی دیرینهای دارد. از نظر فکری و فرهنگی، مصر تأثیرگذاری عمدهای بر جهان عرب دارد و بسیاری از تحصیلکردگان و متخصصان این کشور، در جهان عرب فعالیت میکنند. این کشور با توجه به موقعیت استراتژیک، جمعیت، ارتش بزرگ و رهبران مشهور در عرصه منطقهای نیز از بازیگران مهم جهان عرب و خاورمیانه محسوب میشود. بر این اساس، تحولات این کشور تأثیرات و پیامدهای مهمی بر نظام و شرایط داخلی و معادلات منطقهای جهان عرب و خاورمیانه دارد.
هرچند سرانجام تحولات مصر هنوز مشخص نشده است و تحولات ماههای آینده سطح تغییر و تحولات در این کشور را مشخص میکند، اما دگرگونی در نظام سیاسی و ساختار قدرت در این کشور و انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی، فارغ از گستره و عمق آن، ضروری و محتمل به نظر میرسد. به عبارت دیگر، مصر پس از مبارک، با وجود ابهامات و موانع و محدودیتها، به سوی نظام سیاسی متکثر و فضای باز سیاسی حرکت خواهد کرد و دیدگاهها و آراء مردم، جزئی غیرقابل چشمپوشی در پویشها و تصمیمگیریهای نظام سیاسی خواهد بود. هرچند که عمق اصلاحات و زمان قطعی تحقق تکثرگرایی و فضای باز سیاسی هنوز مشخص نیست، اما بازگشت شرایط سیاسی مصر به دوره اقتدارگرایی مبارک، بسیار بعید به نظر میرسد.
در صورت تحقق تکثرگرایی و فضای باز سیاسی در مصر، این تحولات و شرایط تأثیراتی اجتنابناپذیر بر نظام سیاسی و جوامع عربی خواهد داشت. از یک سو مطالبات و درخواستهای سیاسی و اقتصادی شهروندان این کشورها افزایش خواهد یافت و از سوی دیگر، رژیمهای اقتدارگرا در جهت حفظ ساختار قدرت و ممانعت از رادیکال شدن مخالفتها و درخواستهای مردمی به برخی اصلاحات و اعطای امتیازات تن خواهند داد. حداقل اینکه روندی از ایجاد فضای سیاسی متکثر در اغلب این کشورها در آینده آغاز خواهد شد. البته سطح و عمق تأثیرپذیری کشورهای عربی از تحولات مصر متفاوت خواهد بود. در کشورهایی مانند یمن، اردن، سوریه و برخی از کشورهای شمال آفریقا این تأثیرات بیشتر و در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس کمتر به نظر میرسد.
گذشته از تأثیر تحولات مصر بر شرایط درونی نظامهای اقتدارگرای عربی، معادلات و توازن قدرت منطقهای نیز از این تحولات متأثر خواهد شد. تکثرگرایی و فضای باز سیاسی میتواند سیاست خارجی و منطقهای مصر را نیز با تغییراتی همراه سازد. میزان تغییرات احتمالی در سیاست خارجی مصر به میزان تحول در ساختار قدرت داخلی و برآیند گرایشات و رویکردهای گروهها و نخبگان سیاسی جدید بستگی دارد. اما حداقل وضعیت قابل انتظار، خارج شدن مصر از شرایط حمایت یکجانبه و مطلق از اسرائیل و کمک جدی به حفظ امنیت آن و تعدیل نسبی پیوند مستقیم منافع و جهتگیریهای سیاست خارجی با آمریکاست.
تکثرگرایی و فضای باز سیاسی میتواند انتقادات و اعتراضات سیاست خارجی تک بعدی و صریح در پیوند با اسرائیل و آمریکا را افزایش داده و در نتیجه جهتگیریهای سیاست منطقهای مصر را به سوی اتحاد با آمریکا و اسرائیل، تعدیل نماید. نکته دیگر اینکه مصر با بازسازی نظام سیاسی داخلی و اصلاحات اقتصادی، میتواند با ترمیم جایگاه و چهره خود در جهان عرب و ایفای نقش منطقهای گستردهتری بپردازد. نقشی که مستلزم توجه همزمان به حساسیتها و وظایف بینالمللی و منطقهای از جمله مسئلۀ فلسطین است. نتیجه اینکه شرایط مصر میتواند با بازتعریف نقش و جایگاه منطقهای این کشور، معادلات و توازن قدرت در خاورمیانه را متأثر سازد.
نتیجهگیری
اعتراضات و راهپیماییهای گسترده مردمی در مصر که بعد از تحولات تونس و فرار رئیس جمهور این کشور آغاز شد، باعث شکلگیری تحولات سیاسی مهمی در این کشور شد که نوید دهنده ورود مصر به مرحله جدیدی از حیات سیاسی خود است. با تداوم اعتراضات مردمی و تأکید بر درخواستهایی مانند اصلاحات سیاسی و اقتصادی و ناگزیر شدن رژیم مبارک به عقبنشینی و وعده اعطای امتیازات عمده و به خصوص كنار رفتن مبارك از قدرت، همچنین حمایتها و فشارهای بینالمللی، مصر برای دوره جدید پس از مبارک آماده میشود. هرچند میزان تغییرات احتمالی در ساختار قدرت و عمق اصلاحات سیاسی و اقتصادی در مصر طی ماههای آینده هنوز چندان مشخص نیست، اما تکثرگرایی و فضای نسبتاً باز سیاسی آینده در مقایسه با دوره اقتدارگرایی مبارک، محتمل به نظر میرسد.
بازیگران منطقهای نسبت به تحولات مصر رویکردها و مواضع متفاوتی اتخاذ نمودهاند؛ رویکردهایی که از ساختار نظام سیاسی و شرایط داخلی کشورها و نوع روابط آنها با مصر، در عرصه منطقهای ناشی میشود. اسرائیل با توجه به نقش مثبت رژیم مبارک در تأمین امنیت آن و داشتن پیمان صلح با این کشور، بیشترین نگرانی را از تحولات مصر و تغییر ساختار قدرت در این کشور دارد. کشورهای اقتدارگرای عربی نیز با هراس از تأثیرگذاری تحولات مصر بر شرایط داخلی خود، برخی اقدامات و اصلاحات داخلی را آغاز کردهاند. برخی دیگر از بازیگران مانند گروههای مقاومت حماس و حزبالله از تحولات مصر استقبال میکنند و کشوری مانند ترکیه خواستار تن دادن رژیم مبارک به خواستههای مردم شد.
تحولات مصر در دو جنبه بر کشورهای منطقه تأثیرگذار است: یکی ساختار و شرایط داخلی کشور که باعث حرکت کشورهای اقتدارگرای عربی به سوی سطحی از اصلاحات سیاسی و اقتصادی و تکثرگرایی میشود. جنبه دوم تأثیر شرایط و ساختار جدید قدرت در مصر، بر معادلات و ساختار قدرت منطقهای و تعدیل احتمالی سیاست خارجی تک بعدی مصر در پیوند و اتحاد با آمریا و اسرائیل در سطح منطقهای است. هرچند عمق و گستره تأثیرات فوق در دو سطح داخلی و منطقهای هنوز نامشخص است، با این حال نکته قابل توجه تأثیر تحولات سیاسی جاری در مصر بر ورود خاورمیانه به دورهای جدید از تکثرگرایی سیاسی و تعدیل موازنه قدرت منطقهای موجود است.
پینوشتها
--------------------------------------------------------------------------------
[1] - Robert Berger, Israel Fears Unrest in Egypt Could Jeopardize Peace Treuty, Janyary 29, 2011, in www.Latimes.com
[2] - برای نمونه بنگرید به گفتوگوی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان در:
http://www.parset.com/news/shownews.aspx?Code= 290065
[3] -http://www.ghatreh.com/news/6842375.html.
[4] - Regional Reaction Mixed For Egypt Protests, VOA News, January 29, 2011.
[5] - بشاراسد: مبارک چوب تبعیت از اسرائیل را میخورد/ عصر جدید خاورمیانه در راه است، خبرگزاری مهر، 11/11/1389.
[6] - حماس: دخالتی در اوضاع مصر نداریم، در:
www.fardanews.com/fa/news/136151/
[7] - حمایت حزب الله لبنان از قیام مردم مصر، ایسنا، 12/11/1389.
[8] - اظهارات مقامات ترکیه در خصوص حوادث مصر، 3/20/2011، در
http://www.trtpersian.com/trtworld/fa/newspeatail.aspx?