چکیده

شرایط جدید نظام بین‌الملل باعث شده تا مولفه‌های جدیدی در ساختارهای رسمی بین‌المللی نقش ایفا کنند. پایان جنگ سرد و اولویت‌های امنیتی کشورها، توجه بیشتر به اقتصاد در سیاست‌های جهانی، مطرح شدن بازیگران جدید و اهمیت یافتن افراد و نهادهای غیردولتی در جهان موجب شده است تا کشورها برای تأمین منافع ملی خود علاوه بر روش‌های گذشته، ابزارها و راه‌های جدیدی را به کار بگیرند که مهمترین آن را می‌توان بهره‌گیری از دیپلماسی عمومی دانست. در این رابطه قدرت نرم یکی از ابزارهای تحقق اهداف دیپلماسی عمومی می‌باشد. توانایی اثرگذاری، تقویت وجهه بین‌المللی، تعامل روزافزون جهانی و تلاش برای کسب فرصت‌های بهتر اقتصادی را می‌توان بخشی از انگیزه‌های دولتمردان برای بهره‌برداری بیشتر از قدرت نرم برشمرد. شرایط جدید جهانی باعث شده است تا دولت‌ها نیاز بیشتری برای ارتباط با گروه‌های اجتماعی کشورهای هدف پیدا کنند. مقام‌های کشورهای گوناگون بسته به توان خود تلاش دارند تا علاوه بر قدرت نظامی و اقتصادی از ظرفیت‌های قدرت نرم برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود بهره ببرند.

در واقع تحولات نظام بین‌الملل و روندهای جدید جهانی، دیپلماسی را نیز متحول کرده است. به گونه‌ای که در کنار کاربرد دیپلماسی سنتی که از دیرباز وجود داشته است، امروزه اشکال جدید دیپلماسی، به ویژه دیپلماسی عمومی در راستای تحقق منافع ملی کشورها به کار می‌رود. دیپلماسی عمومی اقداماتی برای تعامل و ارتباط با دیگر ملل و اندیشه‌ها دانسته شده که هدف از آن استقرار و استمرار روابط طولانی‌مدت فرهنگ، ارزش‌ها و سیاست‌های نظام مورد نظر با جوامع دیگر است. در هر صورت باید توجه داشت که دیپلماسی عمومی از اهداف سیاست خارجی و از اهداف دیپلماسی سنتی حمایت می‌کند.

همچنین دیپلماسی عمومی در خدمت منافع ملی یک کشور است و عمدتاً در تلاش است تا فهم از کشور را افزایش دهد و حامیان بیشتری را برای دیدگاه‌های این کشور فراهم آورد. دیپلماسی عمومی صرفاً یک شیوه تبلیغاتی، نوعی روابط عمومی، روش ارتباطی یا بازاریابی نیست، بلکه شاید بتوان دیپلماسی عمومی را مجموعه‌ای از استراتژی‌ها و تاکتیک‌های جدید دیپلماتیک دانست که در خدمت دستگاه سیاست خارجی یک کشور قرار می‌گیرد و مسئله اصلی این است که از چه طریق و با چه روشی می‌توان وجهه و تصویر یک کشور را در جهان بهبود بخشید و باورها و سیاست‌های خود را به منظور افزایش نفوذ میان جوامع کشورها گسترش داد.

در دنیای آکادمیک نیز مطالعات گوناگونی درباره دیپلماسی عمومی انجام گرفته و در نتیجه مفهوم‌بندی‌های متفاوتی ارائه شده است. برخی دیپلماسی عمومی را برنامه‌ریزی استراتژیک و اجرای برنامه‌های آموزشی، فرهنگی و اطلاع‌رسانی توسط یک کشور حامی برای افکار عمومی در یک کشور هدف می‌دانند، به‌گونه‌ای که رهبران سیاسی کشور هدف را قادر به تصمیم‌گیری حمایت‌گرانه و پشتیبانی از اهداف سیاست خارجی کشور حامی سازد. در واقع در این دیپلماسی بخشی از مخاطبان افراد و نهادهای غیردولتی هستند که برقراری ارتباط با آنها نیازمند مهارت‌های خاص خود است. از مهم‌ترین ویژگی‌های دیپلماسی عمومی شفافیت و تلاش برای انتشار اطلاعات است، درحالی‌که در دیپلماسی سنتی ابهامْ ویژگی مهمی به شمار می‌رود. موضوعات و مسائل دیپلماسی سنتی در ارتباط با سیاست‌ها و رفتار دولت‌های دیگر است، اما در دیپلماسی عمومی مسئله نگرش و رفتار افکار عمومی خارجی است و در جایی که سیاست‌ها و رفتار یک دولت نشئت گرفته از نگرش‌های شهروندان آن است، دیپلماسی عمومی در پی آن است تا با تحت تأثیر قرار دادن شهروندان یک کشور و تغییر نگرش آنها بر رفتار و سیاست‌های آن اثر بگذارد.

در این رابطه توجه به مفاهیمی همچون قدرت نرم نیز حائز اهمیت است. به ویژه که قدرت نرم و دیپلماسی عمومی ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. در واقع دیپلماسی عمومی از منابع و امکانات قدرت نرم بهره می‌برد. قدرت نرم توانایی به‌دست آوردن آنچه مورد نظر است از طریق جذابیت و نه اجبار و تهدید یا تطمیع و رشوه تعریف می‌شود. در واقع مفهوم قدرت نرم به‌معنای توانایی نفوذ و تأثیرگذاری در رفتار دیگران برای گرفتن نتیجه مطلوب تلقی می‌شود و راه‌های مهم آن برای تأثیرگذاری شامل متقاعد کردن از طریق جذابیت می‌باشد. توانایی شکل‌دهی به ترجیحات مخاطبان به سرمایه‌ای همچون شخصیت جذاب، فرهنگ، ارزش‌ها و سازمان‌های سیاسی و سیاست‌هایی که دارای مشروعیت و اعتبار اخلاقی هستند، نیاز دارد. در این رابطه فرهنگ، ارزش‌های بنیادین و سیاست‌ها منابع قدرت نرم محسوب می‌شوند. فرهنگ مجموعه‌ای از ارزش‌ها و رویه‌هایی است که به جامعه معنا می‌بخشد. برخی تحلیلگران، قدرت نرم را به اشتباه به‌عنوان یک قدرت فرهنگی محبوب و به‌عنوان مجموعه‌ای از سرگرمی‌ها تلقی می‌کنند؛ درحالی‌که منابع فرهنگی فقط گاهی به ایجاد قدرت نرم کمک می‌کند. ارزش‌های بنیادین، رویه‌های تصمیم‌گیری کلان، شیوه‌های حل‌وفصل مخاصمات عمیق و پردامنه، و نحوه تخصیص و توزیع منابع با اهمیت به هر جامعه‌ای ویژگی‌های خاصی می‌بخشد. چنانچه این ویژگی ظرفیت مقبولیت گسترده‌ای داشته باشد، منبع مهمی برای دیپلماسی عمومی یک کشور محسوب می‌شود که با طراحی، هدایت و اجرای مناسب می‌تواند به نتایج ثمربخشی منتهی شود. سیاست‌های دولت در خارج و داخل کشور نیز یکی از منابع بالقوه قدرت نرم محسوب می‌شود، به‌ویژه سیاست خارجی تأثیر قاطعی بر قدرت نرم دارد. در واقع سیاست‌های اعمال‌شده از جانب حکومت‌ها شمشیری دولبه است که می‌تواند به ارتقا یا کاهش بخشی از قدرت نرم بینجامد.

بر این اساس به نظر می‌رسد قدرت نرم به مثابه منبعی برای دیپلماسی عمومی محسوب می‌شود که با طراحی و اجرای مناسب، دیپلماسی عمومی می‌تواند از این منبع بهره ببرد. برخورداری از منابع قدرت نرم به خودی خود به معنای برخورداری از دیپلماسی عمومی نیست، بلکه چگونگی استفاده از این منابع برای دستیابی به اهداف مورد نظر دیپلماسی عمومی تلقی می‌شود.

امروزه می‌توان مشاهده کرد که اغلب کشورها با توانایی‌ها و اهداف متفاوت به دنبال استفاده از دیپلماسی عمومی در کنار دیگر اشکال دیپلماسی هستند و موفقیت‌هایی نیز در این زمینه بدست آورده‌اند. در واقع هر کشوری به تناسب توانایی‌ها و قابلیت‌های خود در این عرصه دارای برنامه‌ریزی‌ و استفاده از فرصت‌هایی در قالب دیپلماسی عمومی است. برخلاف تصور رایج که قدرت نرم را مختص کشورهای بزرگ و بانفوذ می‌داند، کشورهای کوچکی نیز وجود دارند که به استفاده از قدرت نرم در دیپلماسی عمومی اهمیت داده‌اند و با توجه به سرمایه‌های خود آن را تقویت نموده‌اند و ضمن افزایش تعاملات بین‌المللی‌ و منطقه‌ای، توانسته‌اند برنامه‌هایی را برای توفیق سیاست خارجی خود به اجرا گذارند. عملکرد برخی از این کشورها می‌تواند نمونه مناسبی برای تقویت توان داخلی در بحث قدرت نرم باشد. از طرف دیگر برخی کشورهای منطقه خاورمیانه نیز به دنبال اهدافی در قالب دیپلماسی عمومی هستند. از جمله کشورهای عرب حوزه خلیج فارس برنامه‌های متنوعی را در این زمینه دنبال می‌کنند که از جمله آنها می‌توان به تأسیس شبکه‌های رادیو و تلویزیونی به زبان‌های عربی و انگلیسی و ایجاد شعبه‌هایی از دانشگاه‌های بزرگ جهان توسط این کشورها اشاره کرد.

ایران در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی به خوبی توانسته از قدرت نرم خود در منطقه و جهان بهره ببرد، به ویژه که این انقلاب با شعارها و رسالت‌های مشخص در منطقه و جهان معرفی شد و توانست در میان بسیاری از مردم کشورهای مختلف از جمله کشورهای اسلامی طرفدارانی داشته باشد که مهمترین آنها تشکیل حکومت بر مبنای باورهای دینی و مردم سالاری دینی در چهارچوب فکری رهبری انقلاب، امام خمینی (ره) است، رهبری که در منطقه و جهان نیز بسیار تأثیرگذار بود و الگوی بسیاری از فعالیت‌ها و جنبش‌های آزادی‌طلبانه تلقی می‌شود. از طرف دیگر گفتمان انقلاب اسلامی ایران بر اخلاق تأکید دارد که در این حالت قدرت نرم از توان جذب‌کننده‌ای برخوردار است و می‌تواند رفتار مردم را تعیین کند و تغییر دهد.

همچنین ایران در ابتدای پیروزی انقلاب و تا قبل از آغاز جنگ 8 ساله با عراق، به خوبی توانست از توان اطلاعاتی و ارتباطاتی رسانه‌ای بر اساس امکانات آن زمان برای انتقال پیام انقلاب به مخاطبان خود بهره ببرد که این امر از جمله اقدامات ایران برای تقویت و هدایت قدرت نرم به شمار می‌رود. با این حال و با وجود این تجربه موفق، ایران در سال‌های بعد نتوانست بهره مورد انتظار از قدرت نرم داشته باشد. در این رابطه یکی از مهمترین دلایل کمرنگ شدن اهمیت کاربرد قدرت نرم، آغاز جنگ با عراق بود که موجب شد تا مهمترین اولویت ایران دفاع از سرزمین خود باشد. با این حال در سال‌های بعد از جنگ نیز همچنان بر سیاست‌های امنیتی و تقویت توان نظامی ایران تأکید شده است. در حالی که در دوران کنونی اولویت‌های مهم دیگری مطرح هستند که توان نظامی و امنیتی می‌تواند مکمل آنها باشد. اما اهمیت به‌کارگیری دیپلماسی عمومی ایران در منطقه و جهان به حدی است که می‌تواند به کاهش تأثیرات تبلیغات منفی برخی از کشورها و رسانه‌ها که در سال‌های اخیر علیه ایران به وجود آمده است، کمک کند. نمونه این تأثیرگذاری را در عراق با توجه به تبلیغات منفی برخی از کشورها و رسانه‌های عربی و غربی می‌توان مشاهده نمود.

به نظر می‌رسد در ایران در دو بُعد داخلی و خارجی موانع و محدودیت‌هایی برای بکارگیری قدرت نرم وجود دارد که انجام اقدامات موثر، تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های قابل قبول در بُعد داخلی در گام اول بسیار مهمتر از بُعد خارجی باشد. از طرف دیگر مفاهیمی همچون دیپلماسی عمومی و قدرت نرم هنوز جایگاهی در محافل فکری و تصمیم‌گیری ایران پیدا نکرده است و هنوز به لحاظ مفهومی و کاربردی به‌روشنی تعریف نشده و در متون معدودی که در این باره منتشر شده، با مفاهیم دیگر مترداف دانسته می‌شود. درحالی‌که با وجود شباهت‌هایی میان این مفهوم و مفاهیمی همچون قدرت نرم، جنگ روانی، تبلیغات، روابط فرهنگی، دیپلماسی عمومی دارای تمایزات روشنی است که در صورت عدم توجه به این تمایزات نمی‌توان زمینه‌ای فراهم نمود تا در ایران نیز همچون کشورهای موفق در استفاده از این ابزار بتوانیم بهره لازم را از دیپلماسی عمومی برای کسب منافع ملی ببریم. برای مثال جنگ روانی ادامه جنگ فیزیکی تلقی می‌شود و کلیه طرح‌ها و برنامه‌ریزی‌ها در آن در قالب دشمن‌سازی است. معمولاً مدتِ زمانی جنگ روانی و سیاست‌هایی که در قالب آن استفاده می‌شود، کوتاه‌مدت است و لذا استفاده از اطلاعات غلط و ضداطلاعات می‌تواند در کوتاه‌مدت مورد استفاده قرار گیرد. در مورد تبلیغات باید گفت که دیپلماسی عمومی بر خلاف تبلیغات به آنچه مردم می‌گویند نیز توجه می‌کند. دیپلماسی عمومی می‌تواند به‌صورت موردی و محتاطانه از تبلیغات جهت تحقق اهداف خود استفاده کند؛ اما استفاده گسترده و بی‌هدف می‌تواند موجب مخدوش شدن دیپلماسی عمومی شود و آن را از دستیابی به اهدافش باز دارد. در روابط فرهنگی به تشویق روابط مشترک میان نهادهای فرهنگی و آموزشی و افراد که موجب پیوند فکری، هنری و اجتماعی میان ملت‌ها هستند، توجه می‌شود؛ اما روابط فرهنگی یا دیپلماسی فرهنگی صرفاً وارد کردن فرهنگ در توافق‌نامه‌های بین‌المللی و استفاده از فرهنگ برای پشتیبانی مستقیم از دیپلماسی یک کشور است.

شاید بتوان یکی از دلایل این تعابیر اشتباه را در عملکرد نسبتاً پیچیده دیپلماسی عمومی دانست که در برخی موارد از ابزارهایی استفاده می‌کند که در دیگر مفاهیم نیز کاربرد دارد؛ با این تفاوت که دیپلماسی عمومی بر کسب اعتماد عمومی متکی است و باید به نحوی هدفمند و دقیق از چنین ابزارهایی استفاده کند در غیر این صورت نمی‌تواند به اهداف خود دست یابد. بنابراین این اثر تلاش نموده است تا بیشتر این مفاهیم را روشن نماید و امیدوار است که با تألیفات و نوشته‌های بعدی کامل شود.

بر این اساس، پژوهشنامه حاضر به سه بخش تقسیم شده است:

در بخش اول با عنوان «چهارچوب نظری»، مفاهیم مرتبط با دیپلماسی عمومی مورد بررسی قرار می‌گیرد. در این بخش در ابتدا تعاریف مطرح شده از دیپلماسی عمومی آورده می‌شود و سپس به اهمیت دیپلماسی عمومی در عصر حاضر پرداخته می‌شود. در این رابطه همچنین مباحثی همچون بازیگران عرصه دیپلماسی عمومی، توسعه توانایی‌های داخلی و شبکه‌های ارتباطی و رسانه‌ها مورد بحث قرار می‌گیرند. از طرف دیگر و از آنجایی که دیپلماسی عمومی ابزار قدرت نرم تلقی می‌شود، ضروری است تا به این مفهوم نیز پرداخته شود و به برخی مصادیق آن اشاره شود. در بخش بعدی نیز مفهوم قدرت هوشمند به لحاظ نظری مورد تحلیل قرار می‌گیرد.

بخش دوم این پژوهشنامه با عنوان «دیپلماسی عمومی و تجارب کشورهای دیگر» به بررسی تجربه برخی کشورها نظیر فرانسه، آمریکا و چین اختصاص دارد که شامل سه عنوان مقاله و یک مصاحبه است.

در مقاله اول با عنوان «باراک حسین اوباما (بحا) کیمیاگر: ریاست جمهوری و مدیریت خطابتی و مرکب در قرن 21» به بررسی دیپلماسی عمومی آمریکا در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما پرداخته می‌شود. در این مقاله تأکید شده که رئیس جمهور جدید آمریکا طراح و مجری رویکرد راه سوم در حوزه سیاست داخلی و خارجی در آمریکا است و تلاش دارد تا سنت و مدرنیته و ابزارهای اقناع و اجماع‌سازی و اجبار و روش‌های قدیمی و جدید رسانه‌ای را با یکدیگر در هم آمیخته و از مجموع آنها در دیپلماسی عمومی آمریکا رویکردی مرکب را به وجود آورد. نویسنده معتقد است که تصویر تخریب شده آمریکا در دوران بوش با اتکا به اوباما در آفریقا و اروپا نسبتاً بازسازی شده است ولی آمارها و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهند که در جهان اسلام و منطقه خاورمیانه آمریکا هنوز با چالش‌های جدی مواجه است. با این حال دیپلماسی عمومی آمریکا در عصر باراک اوباما با ابزارها، گفتمان‌ها و رویکردهای مرکب و کیمیاگرانه به تلاش خویش در ابعاد مختلف ادامه خواهد داد.

در نوشتار بعدی که در واقع حاصل مصاحبه با جوزف نای است به بررسی «قدرت هوشمند آمریکا» به ویژه در ارتباط با ایران پرداخته شده است. در واقع نظریه قدرت هوشمند جوزف نای نیز از جمله نظریه‌هایی است که برای کمک به حفظ برتری آمریکا در قرن 21 و بازتعریف جایگاه جهانی آمریکا توسعه یافته است. قدرت هوشمند کاربرد ماهرانه قدرت سخت و قدرت نرم است و به معنای توسعه یک راهبرد عمل‌گرایانه مبتنی بر منابع و ابزارهای مناسب برای تحقق اهداف آمریکا در قرن بیست‌ویکم تلقی می‌شود و ضمن اینکه قدرت نظامی را تولید می‌کند، بر ائتلاف‌ها نیز تأکید دارد. همچنین قدرت هوشمند به همکاری و کارکرد نهادها در تمامی سطوح برای افزایش نفوذ و نهادینه کردن مشروعیت آمریکا در سطح جهانی توجه دارد.

مقاله سوم با عنوان «دیپلماسی عمومی فرانسه» به بررسی تلاش‌های فرانسه در تقویت قدرت نرم و بکارگیری دیپلماسی عمومی به گونه‌ای مؤثر توجه دارد. مطالعه موردی فرانسه در حوزه دیپلماسی عمومی از این جهت دارای اهمیت است که فرانسه نه چندان قدرتمند امروز که از توان اقتصادی متوسطی برخوردارست، توانسته است از قدرت سیاسی و نفوذ قابل توجهی در عرصه بین‌المللی برخوردار شود؛ امری که تنها به لطف کیفیت خاص و نفوذ منحصر به فرد فرهنگ فرانسه میسر شده است. البته نباید از نظر دور داشت که امروزه به ویژه در شرایط جهانی شدن، این نفوذ با چالش‌های فراوانی مواجه شده است. این چالش‌ها مباحث جنجال‌برانگیزی را در محافل سیاسی و فرهنگی فرانسه مطرح کرده است و از یک سو سبب شده که دولت فرانسه سیاست‌های فرهنگی خاصی را در پیش بگیرد که از جنبه حمایتی برخوردار می‌باشند و از سوی دیگر پدیده جهانی شدن که در برخی عرصه‌های فرهنگی به ویژه سینما بیشتر رنگ آمریکایی شدن به خود گرفته تهدیدی برای هویت فرانسوی به حساب می‌آید و سبب گردیده تا فرانسه نقش پیشگامی در مبارزه با جهانی شدن به ویژه در حوزه فرهنگ را عهده‌دار شود.»

در مقاله چهارم با عنوان «نقش قدرت نرم در استراتژی خارجی چین» به افزایش روز افزون قدرت نرم چین در عرصه جهانی و تلاش این کشور در استفاده از قدرت نرم پرداخته شده است. در واقع با تداوم رشد سریع اقتصادی چین و قدرت‌یابی‌آ‌ن در نظام بین‌الملل، این کشور بیش از پیش به نقش قدرت نرم در استراتژی خارجی خود توجه دارد. از طرف دیگر این کشور به گونه‌ای روزافزون به ایجاد قدرت نرم برای استراتژی دیپلماتیک خود نیازمند می‌شود و از آنجایی که قدرت نرم چین در حال شکل‌گیری است، این کشور باید با برآورد تقاضاهای بیرونی نسبت به قدرت نرم خود، طرح‌هایی را برای ارتقاء جایگاه آن در استراتژی دیپلماتیک خود به کار بندد.

در بخش سوم با عنوان «ایران و دیپلماسی عمومی» شامل دو مقاله و یک میزگرد است.

مقاله اول با عنوان «آسیب‌شناسی منابع و ابزارهای قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران» به بررسی توانایی‌های ایران در کاربرد قدرت نرم پرداخته است. نویسنده در این مقاله تلاش دارد تا ضمن گزینش یک مفهوم کاربردی از قدرت نرم، توانمندی‌های جمهوری اسلامی ایران در این زمینه را مورد بررسی قرار دهد و با نگاهی آسیب‌شناسانه به نقاط قوت و ضعف آن بپردازد. در این رابطه تأکید شده که در ابتدا باید شفاف‌سازی مفهوم قدرت نرم در عرصه داخلی انجام شود، پیش‌داوری‌های کنونی در رابطه با این مفهوم رفع شود و سپس نگاه عملگرایانه‌تری نسبت به ظرفیت‌های این وجه از قدرت مد نظر قرار گیرد. بر این اساس ظرفیت‌های بالای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تمدن ایرانی و اسلامی کشورمان قابلیت نمود شفاف‌تری را خواهند یافت.

مقاله دوم این بخش با عنوان «جایگاه دیپلماسی عمومی در ایران: درسهایی از دیگران» با بررسی ظرفیت‌های ایران در اعمال دیپلماسی عمومی و قدرت نرم، به تجارب برخی کشورها به اجمال اشاره می‌کند تا مصداق‌هایی عینی از کاربرد دیپلماسی عمومی در جهان ارائه کند. نویسنده معتقد است که ایران از مؤلفه‌های بسیار قدرتمندی در زمینه دیپلماسی عمومی برخوردار است و در صورت توجه و برنامه‌ریزی برای هدفمند کردن این مؤلفه‌ها برای بهره برداری از توان خود، می‌تواند یکی از کشورهای موفق در کاربرد دیپلماسی عمومی در منطقه و جهان باشد. با این حال بررسی عملکرد محدود ایران در این عرصه نشان می‌دهد تعدد مراکز تصمیم‌گیرنده و ناهماهنگی میان این مراکز عملاً مانع اتخاذ تصمیمات و برنامه‌های موثر است.

در مطلب آخر که در واقع جمع‌بندی از میزگرد «فرصت‌های ایران در کاربرد قدرت نرم» است، توانایی‌ها و فرصت‌های ایران در تقویت و هدایت قدرت نرم خود مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه تأکید شده که در ابتدا باید توانایی‌هایی که در داخل وجود دارد به خوبی مورد شناسایی قرار گیرد و نوع سیاست‌های ایران باید به گونه‌ای باشد که بتواند از قدرت نرم خود در راستای تحقق اهدافش استفاده کند.

با توجه به اینکه در سال‌های اخیر دو مفهوم قدرت نرم و دیپلماسی عمومی در ادبیات سیاسی رایج شده و تأثیراتش در روابط میان کشورها افزایش یافته است، برای فهم و درک بیشتر و بهره‌گیری مناسب نیاز به تحقیق و پژوهش بیشتری دارد. امیدوارم این اثر به همراه مکتوبات مشابه بتواند گامی در این مسیر بردارد