نظريه انتقادي با تكيه بر قدرت تجويزي در عرصة روابط بین‌الملل، خواستار رسيدگي به رهايي انسان‌ها از تمام بندهاي ساختاري و هويتي است كه تحت لواي مفاهيمی مسلط، مقدس پنداشته شده‌اند. اين قصد با تكيه بر شکلی از معرفت‌شناسی صورت می‌گیرد كه نظريه پردازان نسل اول و دوم مكتب انتقادي فرانكفورت، در مقابل معرفت‌شناسی پوزيتيويسم صورتبندي كرده‌اند. باتوجه به اهميت و ضرورت بررسي اين معرفت‌شناسی و تأثير آن در نظريه‌هاي روابط بین‌الملل اين مقاله تلاشي از يك منظر خاص براي نشان دادن تاثير معرفت رهايي‌بخش در نظريه‌هاي روابط بین‌الملل است از ديگر سو، بررسي سهم نظريه انتقادي مكتب فرانكفورت در حوزه روابط مدّتوجه می‌باشد. از اين‌رو سئوال نگارندگان این مقاله این است كه ويژگي‌هاي معرفت‌شناختي نظريه انتقادي چه تأثيري در نظريه‌هاي روابط بین‌الملل داشته است؟ و فرضيه‌اي كه در قالب پاسخ به اين سئوال مدنظر قرارداديم اين است كه اين تأثير، طيف گسترده‌اي از مسائل از قبيل هويت دولت، جنسيت، فقر و نابرابري، جنگ و صلح و... را در قالب نظريه‌هاي مختلف شامل شده است.

تاثير معرفت‌شناسي رهايي‌بخش مكتب فرانكفورت در نظريه روابط بین‌المللدانلود مقاله